با شرايط فعلي چشمم آب نميخورد كه انجمن موسيقي ايران و مسوولان وزارت ارشاد با سياستهاي سليقهاي و طرز تفكرشان بتوانند اركستر ملي و سمفونيكي در شان كشور ما داشته باشند.
فريدون شهبازيان(آهنگساز) در گفتگو با ايلنا گفت: «طرح اركستر ملي ايران را دو سال قبل از راهاندازي اركستر ملي توسط آقاي فخرالديني؛ به مديريت مركز موسيقي آن زمان داده بودم كه عنوان آن؛ اركستر دوستداران موسيقي با اجراي آهنگسازان ملي بود.»
وي افزود که در آن زمان من مطرح كرده بودم كه درصورت تشكيل اين اركستر بايد مديريت هنري، رهبري اركستر و سياستگذاريهاي اركستر را خودم تعيين ميكردم اما انگار به مذاق مديريت مركز موسيقي آن دوره خوش نيامد و طرح من پذيرفته نشد.
شهبازيان با اشاره به اينكه آقاي فخرالديني زحمت خود را براي اركستر ملي و موسيقي اين سرزمين كشيدهاند، خاطرنشان كرد که ما نميتوانيم به اركستري كه در سال سه يا 4 برنامهي مناسبتي دارد و به زور ميهمانان اختصاصي ميتواند يك سالن 800 نفري در تالار وحدت را پركند، عنوان«اركستر مردمي» بگوييم؛ چراكه تعريف اركستر مردمي كاملا متفاوت است.
وي در همين زمينه ادامه داد که به اركستري ميتوان گفت؛ اركستر مردمي كه در ماه چند برنامه داشته باشد و برنامه ساليانهي آن از شش ماه قبل معلوم باشد. چنين اركستري بايد آثاري را اجرا كند كه مردم و مخاطبان را نسبت به موسيقي ايران ترغيب كند.
وي دربارهي طرحي كه پيش از اين به مركز موسيقي ارايه داده، اينگونه توضيح داد: «باتوجه به تجربهي من در اركستر سمفونيك تهران در زمان فرهاد مشكات و همچنين تجربهي نوازندگي در اركستر انگلستان؛ يك برنامهي مدون طراحي كرده بودم تا اركستر براساس آن شش ماه تمرين كند و بعداز تمريم، در ماه سه الي پنج برنامه داشته باشد. اركستر همچنين صبحها براي دانشجويان برنامه اجرا كند؛ چراكه اركسترهاي بزرگ دنيا مانند برلين، وين و لسآنجلس نيز چنين برنامههايي دارند.»
وي با يادآوري تجربيات زمان رهبري فرهاد مشكات در اركستر سمفونيك تهران خاطرنشان كرد که در دههي 40 كه مسووليت رهبري اركستر سمفونيك تهران به آقاي فرهاد مشكات واگذار شد، ما يك برنامهي ساليانه داشتيم. قبل از تشكيل اين اركستر؛ از همهي نوازندههاي آن دوره مانند صهبايي، انتظامي و خود من... امتحان نوازندگي گرفته شد. بعداز قبولي توانستيم در اين اركستر ساز بزنيم.
اين آهنگساز ضمن اظهار مخالفت با سياستهاي غلط متوليان موسيقي در زمينهي اركستر ملي و اركستر سمفونيك تهران اعلام كرد که متاسفانه الان نوازندههاي حرفهاي و پيشكسوت اركستر سمفونيك و ملي به دلايلي مانند بازنشستگي يا برخي مسايل سليقهاي از نوازندگي در اركسترها كنار گذاشته مي شوند؛ اين درحالي است كه در تمام اركسترهاي دنيا؛ چندين نوازنده در سطوح مختلف كار ميكنند بهعنوان مثال قطعات سخت را پيرترين و باتجربهترين نوازندگان و قطعات آسان را نوازندههاي جوان در اركسترها اجرا ميكنند.
وي به وضعيت اركسترها در كشور اشاره كرد و ادامه داد که وضعيت اركستر ملي و اركستر سمفونيك ما بهگونهاي است كه هماكنون بسياري از نوازندههاي باتجربه و پيشكسوت به دليل بياحترامي و سياستهاي غلط در آموزشكدههاي خصوصي و هنرستانها تدريس ميكنند و بهجاي آنها نوازندههاي جواني كه زماني شاگرد آن اساتيد بودند، در اركسترها مينوازند.
شهبازيان گفت: «مسوولان بايد بدانند كه تجربهي نوازندگي در اركستر با نوازندگي در كلاسهاي درس فرق ميكند. يك نوازنده؛ هرچند نوازندهي ماهري باشد، با كلاسهاي خصوصي حتي زيرنظر متبحرترين استادان نميتواند نوازندهي خوبي باشد بلكه بايد تجربهي نوازندگي را زيرنظر اين اساتيد در اركستر به دست آورد.»
شهبازيان تاكيد كرد که اگر حقوق نوازندههاي اركستر ملي و سمفونيك به صورت مناسب پرداخت شود و به آنها زور نگويند؛ احترامشان را نگه دارند؛ ميتوانم تضمين بدهم كه در ايران اركستري در سطح اركسترهاي جهاني داشته باشيم.
فريدون شهبازيان خاطرنشان كرد که هم اكنون مسالهي نداشتن رهبر براي اركستر ملي را به يك دغدغه تبديل كردهاند؛ اين درحالي است كه ما در ايران رهبر خوب كم نداريم. متاسفانه مسوولان هنري؛ رهبري را ميخواهند كه با دل خودشان راه بيايد. اگر من بخواهم روزي سكاندار اركستر ملي باشم؛ بايد تمام شرايطام مبتني بر رعايت شان و منزلت نوازندگان و دادن حقوق مناسب و مكفي و غيره پذيرفته شود. در اين شرايط من بعداز شش تا هشت ماه تمرين ميتوانم يك اركستر پرتوان تشكيل دهم كه ساليانه؛ برنامه داشته باشد. اما با شرايط فعلي چشمم آب نميخورد كه انجمن موسيقي ايران و مسوولان وزارت ارشاد با سياستهاي سليقهاي و طرز تفكرهاي جهان سومي به نتيجهاي مثمرثمر دست يابند.