بهتر است بدانید که خیابان لالهزار که این روزها به مرکزی برای خرید پریز و لامپ تبدیل شده و روزگاری محل تماشای فیلم و تئاتر و سیاهبازی بود، خاطرات قدیمیتری را هم در کوچه پسکوچههایش جای داده است؛ خاطراتی که حتی قدمتشان از خود این خیابان هم بیشتر است و به زمانی برمیگردد که محل فعلیای که خیابان لالهزار در آن جای گرفته، منطقهای وسیع، سرسبز و باغ بزرگی خارج از حصار و محدوده شهر تهران بود که ساکنان آن روز شهر برای تماشای حیوانات مختلف به آن سر میزدند. مکانی که نام آن سرزبانها بود و «مجمعالوحوش ناصری» خوانده میشد.
به گزارش فرادید؛ «مجمعالوحوش ناصری» در اصل باغوحش مورد علاقه ناصرالدینشاه بود که به دستور او ساخته و در آن حیوانات گوناگونی نگهداری میشد. این باغوحش در روزهای مختلف به خصوص آخر هفتهها و روزهای تعطیل مشتریهای زیادی از بین مردم شهر تهران داشت که به تماشای حیوانات آن میرفتند. مجمعالوحوش ناصری اولین باغوحش مدرن و واقعی کشورمان است که ناصرالدینشاه بعد از سفر به فرنگ دستور ساخت آن را داد. او که علاقه زیادی به حیوانات و شکار داشت در سفر به فرانسه به باغوحش پاریس رفت و همین باعث شد تا وقتی که از فرنگ برگشت دستور ساخت باغوحش را بدهد.
البته داستان نگهداری حیوانات در بین مردم ایران و به خصوص از سوی پادشاهان به دوران بسیار قدیمیتری بازمیگردد که نقشبرجستههای به جای مانده از دوران هخامنشیان و ساسانیان مانند نقشبرجستههای تختجمشید بیانگر آن است. حتی طبق متون تاریخی در دورانهای مختلف تاریخی از حیوانات در دربار پادشاهان برای نمایشهای مخصوص در مراسم و مهمانیها استفاده میشده. مثلا در خاطرات آدام اولئاریوس جهانگرد آلمانی که در سال ۱۶۳۷ میلادی و در دوران صفویه به اصفهان سفر کرده بود به نگهداری حیوانات از سوی دربار اشاره شده است.
ناگفتههایی از نخستین باغ وحش ایران؛ در «مجمعالوحوش ناصری» چه حیواناتی نگهداری میشدند؟ | دلیل تنبیه شیربان توسط ناصرالدین شاه چه بود؟
اما نکته جالب اینجاست که در دوران گذشته به جز دربار، تماشای اجرای نمایشهای گوناگون توسط حیوانات از سوی مردم هم در خیابانهای شهرها مشتریان زیادی داشته؛ «جیمز موریه» انگلیسی که در روز ۱۷ فوریه ۱۸۰۹ میلادی میهمان فتحعلیشاه قاجار بوده در خاطرات خود نوشته است که در راه رسیدن به کاخ سلطنتی در دو طرف میدان ارگ یک شیر و یک خرس را دیده که زنجیر شده بودند و مردم آنها را تماشا میکردند.
اما با همه اینها توجه ناصرالدینشاه و علاقهاش به نگهداری حیوانات بود که دلیلی شد برای راهاندازی و آشنایی ایرانیها با باغوحشی به سبک اروپایی و مدرن در کشور؛ همزمان با بازگشت شاه از سفر فرنگ یکی از دختران فتحعلیشاه که ساکن هندوستان بود برای نوه برادر خود یعنی ناصرالدینشاه، چند حیوان همچون فیل و طاووس از هند فرستاد. در این زمان او که به فکر راهاندازی باغوحش بود بیشتر مصمم شد که هر چه زودتر باغوحش خود را احداث کند.
«معیرالممالک» یکی از نوههای ناصرالدینشاه در خاطرات خود نوشته که در باغوحش ناصری حیواناتی، چون ببر، پلنگ، شیر، خرس، کفتار، بوزینه، میمون و تعدادی طاووس در باغ آزادانه نگهداری میشدند. پزشک ناصرالدینشاه هم در نوشتههای خود به انواع حیوانات باغوحش اشاره کرده است. در دستنوشتههای او آمده که در باغوحش ناصری چهار شیر نر و یک ماده از کوههای شیراز، سه ببر مازندران، یک یوز و سه پلنگ جاجرود و پنج خرس دماوند وجود داشته است. نکته بسیار جالب این خاطرات در آن است که در بین حیواناتی که پزشک شاه از آنها نام برده شیر شیراز و ببر مازندران به کلی منقرض شدهاند و دیگر خبری از یوز و پلنگ جاجرود و خرس دماوند هم نیست و همه این اتفاقها در کمتر از ۱۵۰ سال رخ داده است.
درباره علاقه ناصرالدینشاه به حیوانات و به خصوص شیرها داستانهای مختلفی هم در خاطرات درباریان و جهانگردان ثبت شده است که معروفترین آنها داستان بچه شیر و تلگراف شیربان است.
روزی یکی از شیرهای باغوحش ناصرالدینشاه بچهای به دنیا آورد، شاه که به تماشای بچه شیر رفته بود به شیربان دستور داد تا از طریق تلگراف لحظه به لحظه وضع بچه شیر و مادرش را به او گزارش کند. شیربان در یکی از این تلگرافها برای ناصرالدین شاه نوشت: «بحمدالله حال حیوانها خوب است.» ناصرالدین شاه هم با دیدن این تلگراف ناراحت و عصبانی شد، چون که شیربان، شیرهای مورد علاقه او را «حیوان» خطاب کرده بود و به همین دلیل شیربان تنبیه و اخراج شد.
با گسترش محدوده و حصار شهر تهران، منطقه لالهزار و باغوحش هم در داخل شهر جای گرفت و به همین دلیل ناصرالدینشاه دستور داد تا باغوحش به منطقه دوشان تپه در شرق تهران که بسیار خوش آب و هوا بود و او در آن کاخی با حوض بسیار زیبا و بزرگ داشت منتقل شود. بعد از کشته شدن ناصرالدینشاه، پادشاهان دیگر قاجار همچون مظفرالدین شاه هم توجه خاصی به باغوحش و نگهداری حیوانات داشتند و حتی به تعداد حیوانات مختلف باغوحش افزوده شد، اما با روی کار آمدن حکومت پهلوی و تاجگذاری رضاخان توجه به باغوحش هم کمکم فراموش شد و حتی اولین باغوحش تهران هم از بین رفت.
تا چند سال پیش وقتی از کنار کوچههای روبهروی پارک ملت عبور میکردید ابتدای یکی از کوچهها دو مجسمه شیر برنزی را میدیدید که توجه عابران را به خود جلب میکرد. شیرهایی که تنها بازماندگان اولین باغوحش خصوصی شهر تهران و ایران بودند و دیگر اثری از آنها هم باقی نمانده است.
در سال ۱۳۳۲ یک ایرانی و یک آلمانی با توجه به اینکه شهر تهران باغوحشی نداشت به فکر راهاندازی باغوحش افتادند. یوهانس و دولتشاهی به صورت مشترک روبهروی پارک ملت در خیابان ولیعصر (عج) باغوحشی احداث کردند و حیوانات مختلفی را از داخل و خارج کشور برای نگهداری در باغوحش به تهران آوردند. باغوحش جدید شهر بازدیدکنندگان بسیاری داشت و خیلی از کودکان شهر در آلبوم عکس خود عکسی از فیلسواری و بازدید باغوحش داشتند. اما باغوحش تهران با بزرگ شدن شهر در دوران پهلوی دوم (محمدرضا) کمکم توسط خانههای مسکونی احاطه شد به صورتی که در سال ۱۳۵۵ دور تا دور باغوحش را منازل مسکونی گرفتند و باغوحش در داخل کوچهای قرار گرفت.
اما ساکنان منازل مسکونی که خود انتخاب کرده بودند در کنار باغوحش زندگی کنند با گذشت زمان و باتوجه به سر و صدای حیوانات و بوی بد باغوحش به شاکیان وجود باغوحش در کنار خانههایشان تبدیل شدند.
شکایت این ساکنان در نهایت در سال ۱۳۶۶ به تعطیلی این باغوحش و انتقال محل آن به پارک ارم در جاده کرج منجر شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم مدیریت این باغوحش هم که تا قبل از آن خصوصی بود به بنیاد مستضعفان واگذار شد. در اسناد جلسات دولتی هم حتی ثبت شده است که در تاریخ ۳۱ شهریور سال ۱۳۶۴ در جلسه هیات وزیران اجازه داده تا برای کامل کردن حیوانات باغوحش از خارج از کشور حیوان وارد کنند.
باغوحش ارم ۵۰ هزار مترمربع وسعت دارد و در آن ۲۹۰ گونه حیوانی مثل شیر، گوزن، آهو، خرس، شامپانزه، انواع میمون، طاووس و انواع پرندگان، انواع مارها و خزندگان و ماهیها نگهداری میشود. البته باغوحش ارم فیل و زرافه ندارد. به جز باغوحش ارم در حال حاضر بیش از ۴۰ باغوحش دیگر در سطح کشور وجود دارد که در بین آنها باغوحش مشهد و باغوحش شیراز از همه قدیمیتر و مشهورتر هستند.