آداب و رسومی که از قبل از سالهای دور، یعنی چند صد سال پیش آداب و رسومی در تهران بوده که حالا کمتر به چشم میخورد. فقط یادی از آنها مانده که تبدیل به خاطره شده است. مردم تدارک ماه رمضان را از مدتی قبل شروع میکردند. انگار که تحولی در دل و جانشان رخ داده باشد.
به گزارش همشهری، از یکیدو هفته مانده به شروعماه رمضان مردم دست بهکار میشدند؛ از زن و مرد تا پیر و جوان. هر کس به نوعی خود را موظف میدانست تا برای استقبال از مهمانی خدا آماده شود. در این میان بیشترین مسئولیت برعهده زنان بود. آنها در وهله اول به فکر مهیا کردن آذوقه رمضان بودند.
اگر تابستان بود تهیه مواد خوراکی کار دشواری نبود، اما اگر رمضان با فصل سرما مقارن میشد، زحمت زنان چند برابر میشد. چرا که آن زمان یخچال یا فریزی در کار نبود که بخواهند گوشت و لبنیات را در آن نگهداری کنند. باید این دسته از مواد غذایی را به سبک خاصی تهیه و نگهداری میکردند. داریوش شهبازی به آن دوران برمیگردد: «حبوبات فلهای بود و وقتی خریداری میشد برای استفاده باید شسته و پاک میشد. غیر از آن آرد نخودچی و آرد برنج را هم خودشان میکوبیدند و آماده میکردند. همچنین زردچوبه و فلفل را که از ادویههای پرمصرف بود.»
بعد از مهیا شدن مواد غذایی، نوبت به خانهتکانی میرسید. زنها چادر به کمر بسته و دستی به سر و روی خانه میکشیدند. همهچیز باید شسته و نونوار میشد. امکان نداشت رخت و وسیلهای کثیف بماند. حوضها بهدست آب حوضیها سپرده میشد تا لایروبی شود. آن وقت بود که آب را داخل حوض رها میکردند و از زلالی آن بهره میبردند. در این میان بچهها هم بینصیب نبودند و در نظافت، مادرشان را یاری میکردند.
شهبازی به نکته جالبی اشاره میکند؛ «مردم در آن دوران انجام این کارها را آیین زیبایی میدانستند. مهمتر اینکه به باورشان یقین داشتند. اینکه به مهمانی خدا میروند برایشان یک اتفاق خوشایند بود برای همین هیجان را در اجرای امورشان بهخوبی میتوان درک کرد.»
اما کار دیگری هم که مردم انجام میدادند غبارروبی مساجد بود که در این امر زن و مرد با هم همراه بودند. اگر فرشها نیاز به شستوشو داشت حتما این کار را انجام میدادند. افرادی هم که تمکن مالی داشتند فرشهای خانهشان را به مسجد امانت میدادند تا در ماه رمضان مساجد کم و کسری برای زیرانداز نداشته باشند.
شهبازی نقل میکند: «در آن دوران مساجد آنقدر امکانات نداشتند. وقتی تعداد نمازگزاران زیاد میشد به تبع هم زیرانداز و هم کتاب قرآن و سجاده کم میآمد. برای همین خیلیها سجاده و قرآن خود را به مسجد میآوردند. اگر هم در خانه مازاد داشتند امانت به مسجد میدادند. در واقع همکاری خوبی بین مردم بود تا ماه رمضان را با خاطرهای خوش پشت سر بگذارند. علاوه بر مساجد، حمامها را هم نظافت میکردند. آب خزینه عوض میشد. برای مردم اهمیت داشت که با حالی خوش به استقبالماه رمضان بروند.»
اما رسم ویژهای که در عهد قدیم انجام میشده و امروز فقط نامی از آن برده میشود، سنت «کلوخاندازان» است. این کار را در روزهای پایانیماه شعبان انجام میدادند؛ پرتاب کلوخ به نیت بخشیده شدن گناهانشان.
شهبازی میگوید: «افرادی که خیلی متشرع نبودند و مثلا مشروبات میخوردند به حد افراط کلوخاندازانی میکردند (به امید آنکه گناهانشان بخشیده شود) مردم در گذشته بهخصوص در دوره ناصری بهماه رمضان بسیار توجه داشتند. تظاهر نمیکردند. حتی کسی که متدین نبود در ماه رمضان رعایت میکردن و حرمت نگه میداشت. زنان در کلوخ اندازان لباس رنگی میپوشیدند و آرایش و شادی میکرد. مردها هم به سلمانی رفته و سر و صورتشان را اصلاح میکردند.» بهگفته این تاریخپژوه رسم کلوخ اندازان به فارسی زبانها تعلق دارد و در افغانستان و تاجیکستان هم دیده میشود. در فرهنگ رشیدی آمده است: «عشرتی که درماه شعبان کنند و برغندان گویند.»
شهبازی ادامه میدهد: «این رسم فقط مربوط به مردم عام نمیشده و رجال هم شرکت میکردند. مظفرالدینشاه متشرع بود و با همه بیماری در این مراسم شرکت میکرد. در پارک اتابک که الان سفارت روسیه است هم این مراسم برپا میشد.» در کنار کلوخاندازان رسم دیگری اجرا میشده که بازتاب خوبی در برقراری روابط دوستانه مردم داشته است. این سنت «گلخندان» نام داشت. این سنت را برای رفع کدورت بین افرادی که حاضر به گذشت نبودند انجام میدادند. یک نفر میانجی میشده و آنها را با هم آشتی میداد.
با پایانماه شعبان مردم چشم به آسمان میدوختند تا هلالماه را رویت کنند. بیشتر از همه کدبانوهای خانه، ذوق این کار را داشتند. برای همین آخرماه شعبان که میشد با ظرف آب و آینه و قرآن به پشت بام میرفتند. شهبازی تعریف میکند: «خیلی از زنان هنگام رویت هلالماه نذر میکردند که اگر حاجت روا شوند نذر خود را ادا کنند. در واقع لحظه دیدن هلالماه را زمان مناسبی برای مناجات با خدا میدانستند. خب آن موقع خانهها یک طبقه و کاهگلی بود. راحت میشد بالای بام رفت. اصلا خانمها پشتبام را مکان مناسبی برای درست کردن بعضی از مواد خوراکی میدانستند.»
اما اقدام دیگری که در ایام رمضان رخ میداد، این بود که مردم بیشتر هوای هم را داشتند و مراعات هم را میکردند. افراد طلبکار صبر پیشه کرده و سراغ بدهکاری خود نمیرفتند. اینماه را مغتنم میشمارند که شاید طرف حسابشان بتواند بدهی خود را پرداخت کند. بعضی از کسبه که در فروش رعایت نمیکردند با شروعماه رمضان ترازوی خود را میزان میکردند. یعنی در آنماه اغلب سعی میکردند خطایی از آنها سر نزدند.
حتی دزدها هم دست به سرقت نمیزدند. مهرشاد کاظمی میگوید: «در ماه رمضان جشن عروسی سرنمیگرفت. خرید و فروش کمتر اتفاق میافتاد. مغازههایی مثل پیالهفروشی هم تعطیل میشد.» اغلب کسبه غیر از بقال و قصاب و خباز به دلیل شب زنده داری تا ظهر روز بعد خواب بودند.
شغلهایی مثل غذاپز، چلو برای ناهار، شیربرنجپزی و حجامت هم تعطیل بودند و مطربها هم به حرمت ماه رمضان کسب و کاری نداشتند. در عوض کسبوکار وصیت نامه نویس، کتاب دعا فروش، قرآن فروش، بره کشان حمامی، ساعت ساز، معرکه گیر و مسئلهگو، فروشندگان سجاده و جانماز و کفن رونق میگرفت.
ماه رمضان آن سالها بهدلیل نبود رسانه اطلاعرسانی بهگونه دیگری اتفاق میافتاد. در واقع حیات شبانه شکل میگرفت. روزها تلاش و تکاپوی زیادی از مردم صورت نمیگرفت. حتی ساعت مکتبخانهها هم کم میشد. بچهها صبحها ۲ ساعت و عصرها ۳ ساعت به مکتب میرفتند و به جای درس احکام یاد میگرفتند. صاحبکارها بر کارگر خود آسان میگرفتند و تا نیمه روز از آنها کار میخواستند. هنگام غروب همه گوش به زنگ بودند تا توپ شلیک شود بتوانند افطار کنند.
کاظمی ادامه میدهد: «در ایام رمضان همه ملزم به گرفتن روزه بودند. در این میان کسانی که بیمار بودند و روزه گرفتن برایشان سخت بود. هیچ پزشکی تجویز روزهخواری نمیکرد؛ حتی پزشکان یهودی. در این ماه کسانی که استطاعت مالی داشتند غذایی فراهم کرده و به نیازمندان میدادند. سفرهها پر بود و همسایهها از هم خبر داشتند.»
درماه رمضان مردم تأکید زیادی داشتند تا قرآن را ختم کنند. گذشته از کسانی که قرآن استیجاری قرائت میکردند و در روز یکبار قرآن را ختم میکردند. کسانی که از نظر مالی شرایط خوبی داشتند و با آمدنماه رمضان چند جلد قرآن به مسجد هدیه میکردند.