فرارو- مروان معشر؛ دیپلمات و سیاستمدار اردنی. او در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ میلادی وزیر خارجه اردن و در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵ میلادی معاون نخست وزیر اردن بود. او در حال حاضر به عنوان معاون رئیس بنیاد کارنگی فعالیت میکند و بر روی تحقیقات در مورد خاورمیانه متمرکز است. او اولین سفیر اردن در اسرائیل و سفیر سابق آن کشور در ایالات متحده بود. او به دلیل خدمات اش به کشور اردن جوایزی از جمله مدال استقلال اردن و نشان ستاره آن کشور را دریافت کرده است. معشر از مارس ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ به عنوان معاون ارشد امور خارجی در بانک جهانی فعالیت کرده بود. او از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ عضو مجلس سنای اردن بود.
به گزارش فرارو به نقل از قنطره؛ زمانی که خیزش اعراب بیش از یک دهه پیش آغاز شد مردمان در کشورهای عربی امیدوار بودند که این خیزشها منجر به کثرت گرایی بیشتر، حکومت و نظامهای دموکراتیکتر شوند که در آن اجرای قانون بدون ترس از حاکم و یا تصور این که لطفی از جانب اوست اجرا شود. هم چنین این امید وجود داشت که توسعه اقتصادی استانداردهای زندگی را بهبود بخشد و به شیوهای سیستماتیک و پایدار به چالشهای بیکاری فزاینده، افزایش بدهی عمومی و افزایش قیمتها رسیدگی کند.
برخی از جمله من هشدار دادند که پیش از آن که اعتراضات به یک دولت مدرن متکثر با نهادهای پایدار منتهی شود ممکن است سالها به طول انجامد تا شاهد تغییر واقعی در جهان عرب باشیم. تا همین اواخر، به نظر میرسید که وعده اولیه تونس نشان میداد که یک موفقیت سریع از نظر ایجاد یک دموکراسی مدنی و از بین بردن شکاف بین منطقه عربی و سایر نقاط جهان ممکن است واقعا امکان پذیر باشد.
با این وجود، با گذشت بیش از ده سال از بهار عربی جهان عرب کماکان از آموختن هر گونه درسی از آن چه که ممکن است منجر به جوامع مدرن با ثباتتر و مرفهتر شود خودداری میورزد. اکثر رژیمهای عربی از نظر شاخصهای آزادی و دانش از بقیه نقاط جهان عقبتر هستند. پیامدهای این زوال را میتوان در سطوح رقت بار توسعه منطقه مشاهده کرد.
در سراسر جهان عرب مواردی اندکی وجود دارند که بتوانند دشمنان آن منطقه را خوشحال کنند چه برسد به یک دوست. تعدادی از کشورهای عربی در راه تبدیل شدن به کشورهای شکست خورده هستند که بر اثر جنگهای داخلی و دولتهای شکننده از هم پاشیده اند. منابع آن کشورها از سوی بازیگران خارجی به یغما برده شده اند.
بخش عمده این کشورها آن دسته از کشورهایی هستند که به تنوع اجزای تشکیل دهنده خود احترام نمیگذارند: لبنان، لیبی، یمن، سوریه و عراق نمونههای بارز چنین کشورهایی هستند. اگرچه آن کشورها منابع انسانی، مالی و طبیعی را در اختیار دارند، اما فاقد استانداردهای اساسی حکمرانی یا احترام به تنوع قومی، مذهبی و جنسیتی خود هستند.
مدل دیگر دولت اقتدارگرا است. پیش از بهار عربی چنین سیستمهایی در اکثر کشورهای عربی وجود داشتند و امروزه نیز علیرغم وخامت شرایط اقتصادی، امنیتی و اجتماعی، به کنترل خود بر امور ادامه میدهند. این مدلی است که به سختی تغییر میکند، زیرا کسانی که دارای منافع شخصی هستند ترجیح میدهند سادهترین راه را از نظر سیاسی انتخاب کنند.
این مدل منجر به اتکا به کمکهای خارجی، بدهیهای عمومی، مالیاتهای غیرمستقیم و تورم بالا در مقابل اصلاحات سیاسی و اقتصادی معنادار میشود. در چنین مدلی هر تصمیمی با هدف حفظ امتیازات شخصی و سیستم رانتی منسوخ شده اتخاذ میشود. در حالی که مصر شاهد تداوم این مدل است تونس در آستانه پیوستن مجدد به این دسته از کشورها میباشد. صاحبان قدرت در تونس حتی نتوانسته چشم اندازی اقتصادی برای رسیدگی به مشکلات آن کشور خسته ارائه کنند.
سومین مدل موجود در جهان عرب توسط اکثر پادشاهیهای عرب نمایندگی میشود. این مدل اصلاحات جزئی را با تمرکز بر چند تغییر اقتصادی و اجتماعی ارائه میکند که حتی به طور مختصر عموم مردم را آرام میکند. با این وجود، در این مدل هیچ چشم انداز جامعی برای ایجاد یک دولت مدرن ندارد و سیستمهای حکمرانی طراحی شدهای را شامل نمیشود که بین توسعه اقتصادی پایدار از طریق افزایش بهرهوری از یک سو و سرمایه داری رانتی از سوی دیگر تمایز قائل میشوند با این امید که توازن و تعادلی ایجاد شود.
بسیاری از کشورهای عربی خلیج فارس به طور طبیعی متوجه شده اند که نمیتوانند برای همیشه به نفت وابسته باشند و از نظر توسعه اقتصادی جدی گامهای بزرگی برمی دارند. آن چه زمامداران آن کشورها نمیتوانند درک کنند این است که باید گامهای موازی در زمینه اصلاحات سیاسی نیز بردارند.
چالشهایی که جهان عرب با آن مواجه است جدی و ریشه دار میباشند که با دههها حکمرانی ضعیف تشدید شده اند. با این وجود، منطقه با مشکلات جدیدی نیز مواجه است: علاوه بر مشکلات ناشی از بهار عربی و کاهش قیمت نفت اکنون شیوع کووید -۱۹ و حمله روسیه به اوکراین نیز وجود دارد.
این چالشهای جدید اگرچه ماهیت موقتی دارند به طور کلی کار را دشوارتر ساخته و باعث افزایش جدی بیکاری، بدهی عمومی، تورم و قیمت مواد غذایی شده اند.
یکی دیگر از مسائل مهمی که در منطقه تا همین اواخر در منطقه نادیده گرفته شده تغییرات آب و هوایی میباشد. افزایش دما باعث تسریع تبخیر آب، کاهش ذخایر آب و کاهش میزان زمینهای قابل کشت میشود. بن بست بین مصر و اتیوپی بر سر سد بزرگ رنسانس اتیوپی نشان میدهد که تغییرات آب و هوایی قادر هستند بر روابط بین الملل تاثیرگذار باشد.
جهان عرب که در حال حاضر بیش از نیمی از کل پناهندگان جهان را در خود جای داده خود را در قلب بحران پناهجویان میبیند. جدای از تاثیر پناهندگان بر ساختار قومی کشورهای میزبان این بحران لزوما پیامدهای انسانی، اقتصادی و امنیتی دارد.
امروزه ما در منطقهای زندگی میکنیم که گرفتار بحرانهایی است که بسیاری از بحرانها غیر قابل پیش بینی و با تاثیرات جهانی هستند. مجموعه جعبه ابزار سیاستگذاری دیروز برای مقابله با چالشهای امروز در جهان عرب یا فراتر از آن به اندازه کافی خوب نیست. پرسش این است: آیا ابزار قدیمی حتی قادر به حل چالشهای دیروز بود؟
این فریاد ناامیدی در مورد آینده نیست. هم چنین، ما نمیتوانیم بدون خطر پیامدهای جدی تسلیم وضعیت موجود شویم. در واقع، این وظیفه ما به عنوان شهروندان کشورهای عربی است که زنگ خطر را علیه هر گونه ادامه وضعیت فعلی به صدا در آوریم.
اگر کشورهای عربی بخواهند به توسعه انسانی دست یابند به رویکردهای تازه از جمله چشم انداز جامع و یکپارچه برای رسیدگی به چالشهای خاص سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود نیاز خواهند داشت. هیچ راه آسانی وجود ندارد: هیچ اصلاحات ناشی از دودلی و تردید یا اشتیاق به گذشته باعث محافظت از کشورها در برابر چالشهای حال و آینده نخواهند شد.
من نگران آن هستم که در صورت نادیده گرفتن این تهدیدات شاهد موج تازهای از اعتراضات اعراب باشیم. چنین اعتراضاتی ممکن است کمتر از اعتراضات پیشین در سالیان گذشته مسالمت آمیز باشند و ممکن است پیامدهای گستردهای داشته باشند که به نفع هیچ یک از ما نخواهد بود.