فراروـ قسمت یازدهم از فصل دوم سریال ملکه گدایان به کارگردانی حسین سهیلی زاده و تهیه کنندگی رحمان سیفی آزاد و علی طلوعی چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
«گفتم ای عشق! من از چیز دگر میترسم، گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو...»
اسلحه فرهاد، افرا را نشانه رفته است و اسلحه شنتیا و یک نفر دیگر خود فرهاد را. فرهاد برای این که زنده بماند، باید خواهرش را بکشد؛ اما او مرگ را انتخاب میکند. او به افرا شلیک نمیکند و دشمنان او را هدف میگیرد و در عوض خودش نیز هدف گلوله قرار میگیرد. افرا، البرز و آریا سرگردان و بیخبر از حرکت بعدی به خودشان شک میکنند. افرا، آریا را متهم میکند که او به ملکه خبر داده است و آریا هم این موضوع را رد میکند. در نهایت تنها راه رسیدن به ملکه را در پیدا کردن پارسا میبینند و پارسا هم جواب تلفن آریا را میدهد.
پارسا با همکاری پلیس دستگیر میشود و خیلی سریع قول همکاری میدهد. او به قرار با یکی از قاچاقچیها میرود و در تله ملکه کشته میشود؛ اما نشان قراری دیگر با یک قاچاقچی دیگر را هم به البرز میدهد. بدین ترتیب نقشه دستگیری لعیا یکتا طراحی میشود و در نهایت هم این نقشه عملی میشود. قاچاقچی دوم یک قاچاقچی آلمانی ساختگی است که البرز به خوبی میتواند او را کنترل کند و لعیا را به قرار بکشاند.
ملکه گدایان در فصل دومش و حتی در چند قسمت پایانی فصل اول گویی در یک رودربایستی قرار گرفته بود که داستانش را کش بدهد. بدین ترتیب ده پانزده قسمت انتهایی با کش و قوسهای بیهوده و پیچیدگیهای بیدلیل ادامه پیدا کرد. در نهایت هم فینال داستان و دستگیری ملکهای که این همه وقت به دنبالش بودند، به سرسریترین شکل ممکن اجرا میشود. ملکه تک و تنها با قاچاقچیها مذاکره میکند و در کامیون مواد آنها مینشیند تا با آنها از کشور فرار کند! بدون هیچ پوششی و تمهیداتی. پلیس هم که همه ماجرا را زیر نظر دارد، نه در محل قرار، نه در مسیر حرکت؛ بلکه جایی که خودش دوست دارد، راه را میبندد تا کامیون به آنها برسد و متوقف شود.
سد راه کامیون حامل یکی از مهمترین مواد مخدر دنیا را هم نه بالاترین مقامهای پلیس بلکه البرز و افرا در کنار چند پلیس دیگر میبندند و این شاهکار کارگردانی هم با بازی خندهدار رویا نونهالی تکمیل میشود تا همه از پایان این فاجعه راضی باشند.