بابک زمانی نورولوژیست در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: در روزهای اخیر شعارها و وعدههای سلامت در تبلیغات کاندیداهای مختلف از هر جناح به نوعی فقر نهتنها کیفی که حتی کمی مبتلا بود. این در حالی است که در همه جای دنیا شعارها و برنامههای سلامت -حداقل از نظر جلب آرا و حتی عوامفریبی هم شده- از مهمترین بخشهای تبلیغات کاندیداها را تشکیل میدهند.
این مسئله نشانگر آن است که در کشور ما هیچ برنامه و درخواست مشخصی توسط گروهها و احزاب مختلف از پیش آماده نشده، نهتنها گروههای تخصصی وابسته به انجمنهای علمی و حتی احزاب درخواستهایی را فرموله نکردهاند و متنهایی در این زمینه انتشار نیافته، بلکه تکتک کاندیداهای مستعجل هم که همین اواخر کبوتری بر بامشان نشست، در مورد مشکلات سلامت که در حال حاضر سر به بحران میساید بسیار بیاطلاع هستند و تصورات سلامت ایشان از توده نیاموخته مردم هم فراتر نمیرود.
چندجملهای که تاکنون در مورد سلامت از برخی از کاندیداها شنیده شده چنین برداشتی را تقویت میکند؛ میخواهند سهم مردم از سبد هزینههای سلامت را کاهش دهند همین! اینکه خود آن سلامتی که مردم دریافت میکنند چه کیفیتی دارد و چگونه اعمال میشود؟ چگونه و از چه طریق این هزینه را کاهش خواهند داد؟ چگونه و با چه شعارهایی میتوان نظر توده مردم در مورد ارتقای سطح سلامت را جلب کرد؟ اینکه نظر متخصصان و پزشکان در مورد مشکلات سلامت در کشور چیست؟
اینکه چگونه میتوان به سطح بالاتری از خدمات سلامت از دیدگاه آنان دست یافت؟ چگونه میتوان جلو مهاجرت گرانبهاترین ذخایر، جوانان تحصیلکرده را گرفت؟ چگونه میتوان ارتباط علمی و بینالمللی پزشکی با دنیا را مجددا برقرار کرد؟ چگونه میتوان مسائل جدی آموزش پزشکی کشور و عدم رعایت حقوق بشر در این زمینه را حل کرد؟ چگونه میتوان تمام اورژانسهای پزشکی را با آخرین فناوری، تحت پوشش اقتصادی و فنی قرار داد و به عنوان یک وظیفه ذاتی دولت به همه مردم ارائه داد؟ چگونه میتوان مراکز نگهداری دولتی را برای بیماران ناتوان و سالمند فراهم کرد؟
چگونه میتوان محرومترین اقشار را تحت پوشش کامل قرار داد؟ چگونه میتوان بیمارستانهای دولتی فراخ و نورانی در فضایی سبز، فارغ از تنگدستی سالیان و بدون اتکا به پرداخت همان اقشار محروم پدید آورد؟ و هیچیک از این مسائل هیچ جایی در این برنامهها ندارد.
مسائلی که اعلام حل آنها بهعنوان شعار و هدف هم دردی را دوا نمیکند، بلکه باید با ارائه راهکاری منطقی آشنایی خود را با چموخم موضوع آشکار کنند. تنها و تنها کاستن از پرداخت مردم یک معنایش همان دکتر خوب یعنی «دکتر مفت» است! و معنای دیگرش «گرفتن حق مردم از این «دکترها» ست، نه توجه به بنیادهای سلامت.
در چنین شرایط فقر فرهنگی و عدم بلوغ اجتماعی است که جامعه پزشکی احساس خطر میکند و بیم آینده او را فرامیگیرد. تغییر ناگهانی مدیرانی که خود با همین شیوه آمدهاند، اما با گذر زمان و به قیمت خسارتهای زیاد تازهتازه دارند با مسائل آشنا میشوند، با مدیران جدیدی که بر اساس یک برنامه انتخاب نشدهاند، وقتی میآیند حداقل با مینیبوس میآیند، مدیران زیردست خود را به ترتیبی میچینند که تواناییهایشان حتی پایینتر از خود آنها باشد و بر مؤسساتی حکم میرانند که هیچ نهاد مستقل نظارتی ندارد و کارشناسانی که به تأیید و توجیه علائق و رفتار وزرا و مدیران جدید خو کردهاند.
بخش مهمی از خدمات سلامت توسط «دانشگاههای» علوم پزشکی ارائه میشوند، درحالیکه گزینش مسئولان در این دانشگاهها هم برخلاف تمام دانشگاههای دنیا بر اساس هیچ قاعده درونزایی نیست و مسئولان آنها مثل سایر مشاغل تنها عزل و نصب میشوند؛ بنابراین وزارت و دانشگاهها با تمام گستردگی شان حیطه انعکاس کوچکترین سلایق یک نفر خواهند شد. یک روز قوانینی برای تأسیس خرافات به نام سنتی تصویب میشود.
یک روز مقدار زیادی پول بر اساس تصورات یک متخصص برجسته که خدمات سلامت را تنها فناورانه میبیند، خرج میشود. روز دیگر برای همان خرافات به جای مرکز تحقیقات مرکز درمانی تأسیس میشود. یک روز هم، شاید فردا، ممکن است وزارت یک طبیب سنتی و جایگزینی روغن بنفشه به جای بسیاری از خدمات سلامت را شاهد باشیم. راهکاری که برای کاستن از هزینههای سبد درمان و نیل به شعارهای انتخاباتی هم بسیار مفید خواهد بود!
در چنین شرایطی است که باید آرزو کرد خداوند آنچه از سیستم سلامت کشور را که با همت و ازخودگذشتگی استادان و پزشکان جوان و دستیاران به کار خود ادامه میدهد، از صدمات و بلایای انتخابات حفظ کند؛ انتخاباتی که در آن فقط افراد مطرحاند نه برنامهها!