
اوضاع معیشتی هم که هیچ؛ بنده را قبول ندارید، گلآقا را که قبول دارید! سری به طرح جلدهای گلآقا بزنید. دستتان را روی تاریخ مجله بگذارید و مشکلات را بخوانید. انگار گلآقاییها راجع به همین روزها مینوشتند. احتمالاً ۵۰ سال بعد هم طرح جلدهای گلآقا همین اندازه به روز باشد.
فرارو- محسن صالحیخواه؛ نمیدانم شما هم در جریان هستید یا نه، اما بسیاری از اولینها در تاریخ بشریت، توسط ایرانیان رقم خورده است. شاید هالیوودیها در فیلمهای پر از خالیبندیشان سفر در زمان را نشان داده باشند و حتی شاید روزی برسد که آنها یا هر کشور دیگری ماشین زمان را اختراع کند. اما این ما ایرانیها هستیم که ماشین «ایست در زمان» را اختراع کردیم. همین پرونده هستهای را ببینید! ۱۰ سالم بود که شعارهای «انرژی هستهای حق مسلم ماست» و «انرژی هستهای دویست تومن بستهای» میدادیم. ۱۰ سالم بود که مذاکره میکردیم و اورانیوم غنی میخواستیم. همین حدودها بود که خبر فک پلمب تاسیسات یو سی اف اصفهان با آب و تاب منتشر میشد. بعد خبر پخت و پز کیک زرد را شنیدیم. الان هم در دهه چهارم زندگی هستم، اخبار مربوط به همینهاست. قیمت دلار و اینها را هم به آن اضافه کنید.
اوضاع معیشتی هم که هیچ؛ بنده را قبول ندارید، گلآقا را که قبول دارید! سری به طرح جلدهای گلآقا بزنید. دستتان را روی تاریخ مجله بگذارید و مشکلات را بخوانید. انگار گلآقا راجع به همین روزها حرف میزد. احتمالاً ۵۰ سال بعد هم طرح جلدهای گلآقا همین اندازه به روز باشد. چند وقت پیش، احمد عربانی کاریکاتوریست معروف همین موضوع را دستمایه یکی از کاریکاتورهایش کرد و نوشت: «سوژههای انتقادی کاریکاتور با ۴۰-۵۰ سال پیش، چندان تفاوتی نکرده است!» گلآقا غیر از کاریکاتورهای محشرش، ستونهای به یاد ماندنی هم داشت. چقدر مشکلات مشابه آن روزها، امروز هم در زندگی ما جولان میدهد؟
احتمالاً با خودتان بگویید این بچه را چه به گلآقا! حق دارید، آموزش ندیدید! یعنی بچه خوره مجله کمتر دیدهاید. بچهتر از امروز که بودم، خیلی مجله میخواندم؛ از دوست کودک و نوجوان، همشهری سرنخ و جوان، دانشمند، نوآور، جنگافزار و رزمآور بگیر تا قبلتر از آن که گلآقا و بچهها گلآقا میخریدم. حتی میدانم چرا به جای مرحوم هاشمی رفسنجانی و خاتمی، همیشه حسن حبیبی خدا بیامرز را روی جلد میبردند. پس اگر این بچه بینمک به شما گفت یاد گلآقا، بیبیگل، شاغلام، غضنفر، ممصادق، عیال ممصادق به نام کمینه و آبدارخانه به خیر، از او بپذیرید.
خلاصه که این روزها خیلی یاد گلآقا میافتم، اما دو دلیل اصلی دارد. یکی همان مشکلات مزمن کشورمان بود که در دور باطلی دور خودش میچرخد و دیگری، اوضاع دولت پزشکیان است. همین حقیر سراپا تقصیر که گاه و بیگاه میبینید، بعد از سه دوره در انتخابات شرکت کردم که کس دیگری رئیسجمهور نشود و ما را از این چیزی که هستیم بدبختتر کند. دلیل اصلیاش را آذری جهرمی همان روزها گفت. اما این رای دادن دلیل نمیشود این را نگویم که مسعود پزشکیان بعد از چند دهه، من را یاد جلد و ستونهای گلآقا انداخت. یکی از مدلهای به یاد ماندنی این جلدها، زمانی بود که مجموعهای از مسئولین دور هم جمع میشدند و یکی میزد و آنها ریتم میگرفتند. یا آنها ریتم میگرفتند و افکار عمومی آن وسط ایستاده بود.
الان هم وضعیت دولت آقای دکتر، شبیه همان جلدهاست. حدود ۵۰ روز است که وزیر اقتصاد ندارد. ظریف رفت و دبیری را فرستاد پیش همان پنگوئنها، جای هر دویشان حاج محسن اسماعیلی را آورد. توی پرانتز بگویم چرا از حاج محسن استفاده میکنم؟ چون من ریزبچهای بودم، حاج محسن اسماعیلی طلبهای ریزاندام و سخنران هیئت محلهمان بود. همه اینها به کنار. اصلاً چه شد که به قول سخنگوی دولت برای چابکسازی، دو معاونت بیربط به هم را یکی کردند و اسمش را گذاشتند معاونت راهبردی و امور مجلس؟ محسن اسماعیلی چهار دوره عضو شورای نگهبان بود. حقوقدان است. سابقه عضویت در هیئت تطبیق قوانین را دارد. پارلمان را خوب میشناسد. البته که اگر نمیشناخت هم میتوانست بهتر از دکتر دبیری ظاهر شود، چون او سطح توقع را خیلی پایین آورد. با معاونت پارلمانی اسماعیلی مشکلی ندارم. ولی چرا معاونت راهبردی؟ اینها که با هم جور در نمیآید.
اینها هم به کنار! این چه وضع اطلاعرسانی است؟! نمیدانم یادتان میآید یا نه! پارسال که انتخابات تمام شد، ما تا مدتی منتظر خبر بودیم که چه احکامی در حوزه اطلاعرسانی و روابط عمومی ریاستجمهوری صادر میشود. مثلاً شورای اطلاعرسانی یک رئیس دارد. بعد این شورا یک سرپرست امور اطلاعرسانی هم دارد. بعد از این هم یک دبیر دارد. یک سری هم عضو دارد که به غیر از دو سه نفر پیشکسوت محترم آنها، ارادت شخصی و کاری به بقیه ندارم. این شورا هم به کنار، ریاستجمهوری کلی هم دفتر و دستک اطلاعرسانی و روابط عمومی غیر از شورا دارد. معاون اول هم دارد. بقیه جاها هم دارد. ولی همه اینها روی هم از دادن یک خبر درست به رسانه عاجز ماندند.
معیشت هم که هیچ! نمیدانم چرا این جماعت سیاسیون دوست دارند همان مدل قدیمی غش و ضعف برای سیاستمدارها را برای پزشکیان هم راه بیاندازند. حتماً یادتان هست که این اصطلاحات در کشور ما خیلی کاربرد داشت: خاتمیچی، احمدینژادی، اصلاحطلب، اصولگرا، اعتدالی – طرفدار حسن روحانی - و .... الان هم کاربرد دارد، اما برای لای جرز دیوار. کسی – یعنی عموم مردم جامعه - برای آن چیزها تره هم خورد. اما در همین گیرودار، عدهای تلاش میکنند از دلاری که ۱۰۰ هزار تومان را هم رد کرده بود و با یک جلسه مذاکره غیرمستقیم ایران و آمریکا ریزش کرد، دستاوردهای عجیب و غریب بسازند. دلار ریخت؛ خانه هم ارزان شد؟ مواد غذایی چطور؟ اجاره مسکن؟ هزینههای جاری؟ پراید ارزان شد؟ میتوانیم ۱۰ سال دیگر خانه بخریم؟ مگر همه اینها با دلار قد نکشیدند؟ قبول دارم که یکهو اینها ارزان نمیشود، اما به مرور زمان پایین میآید؟ تجربه میگوید که خیر. همین دلار هم پایین نمیماند. اما خب اگر دلتان میخواهد بگویید پزشکیان سوپرمن است، مختارید. این نظر من راجع به امروز پزشکیان است. ببینید نظرم راجع به امروز آقا سعید چیست!
فیلترینگ هم همین است. مسعود قول داده بود فیلترینگ را بردارد. تا امروز که بنده وقت شما را با این لاطائلات گرفتم، فقط واتساپ فیلترش برداشته شد و بس. گوگل پلی هم گویا ما را از آن طرف تحریم کرده و به درد نمیخورد. گاهی یک خبری میآید و بعد هیچ. اگر بخواهم گذر زمان را هم به شما نشان بدهم، باید بگویم چیزی تا یک سالگی دولت مسعود باقی نمانده. پس وقتی میگویم ما طرح جلدهای گلآقا را زندگی میکنیم، نگویید نه! چشمتان را ببندید؛ تصور کنید پزشکیان دارد مینوازد و معاون اول، اجرایی، شورای اطلاعرسانی و ... هم ریتم گرفتند. انصافاً این وضعیت شبیه آن طرحهای گلآقا نیست؟!