bato-adv
کد خبر: ۴۲۹۸۹۲
پایگاه پراجکت سیندیکیت شباهتِ رهبران اقتدارگرای شوروی با ترامپ را تحلیل کرد

رفیق ترامپ!

رفیق ترامپ!
سال ۱۹۲۲، ولادیمیر لنین نوشت که استالین قدرت زیادی را به اختیار خود درآورده که به دلیلِ خشونت، ناشکیبایی، و دمدمی مزاجی اش (خصوصیاتی که در دونالد ترامپ هم قابل مشاهده هستند)، قادر نخواهد بود از آن به نحوِ مسوولانه‌ای استفاده کند. تبرئه ترامپ توسط سنای آمریکا، روزِ سیاهی برای دموکراسی آمریکائی بود. با این حال، انتخاب مجدد او به عنوان رئیس جمهور آمریکا می‌تواند فاجعه‌ای عظیم‌تر باشد.
تاریخ انتشار: ۲۳:۳۱ - ۲۹ بهمن ۱۳۹۸
فرارو- نینا خروشچِوا* در وبگاه تحلیلی پراجکت سیندیکیت نوشت: دونالد ترامپ در جریان سخنرانی اخیر خود در مجلس نمایندگان آمریکا گفت: "فقط در طول سه سال (دورانی که ترامپ در قدرت بوده)، ما این ذهنیت در جهان را که آمریکا در حالِ سقوط و ضعیف شدن است را شکسته ایم و کوچک سازیِ سهم و قسمتِ آمریکا از مسائل جهانی را نیز کاملا رد کرده ایم". این جمله بی اساسِ ترامپ (جمله‌ای که بیش از آنکه واقعیت باشد، تبلیغاتِ صرف است)، یادآورِ اظهار نظرِ "جوزف استالین" رهبر شوروی در سال ۱۹۳۵ است هنگامی که گفت: "زندگی بهتر شده است. رفقا! زندگی لذت بخش‌تر و شاد‌تر شده است".

به گزارش فرارو، هنگامی که استالین فریاد بر می‌آورد که رفاه مادیِ قابل توجهی در زندگی کارگران، به دلیلِ سیاست‌های رژیم شوروی ایجاد شده، آمار‌های مربوط به بخش تولیدِ شوروی بسیار ضعیف بودند، قحطی مردم شوروی را به ویژه در اوکراین درنوردیده بود، و برنامه موسوم به "تصفیه بزرگ" نیز توسط رژیم شوروی، در دست انجام بود. به همین منوال، همزمان با اینکه ترامپ از دولت خود به دلیلِ بازگرداندنِ عظمت و شکوه به آمریکا ستایش می‌کند، متحدان و دوستان آمریکا سخت تلاش می‌کنند تا از میزان وابستگی خود به آمریکا که در شرایط فعلی به تهدیدی برای صلح و ثبات جهانی تبدیل شده و مایه مضحکه و خنده بین المللی نیز شده است، بکاهند.

اظهارات و ادعا‌های ترامپ در مورد اقتصاد آمریکا، همگی به نحو مشابهی با مغلطه همراه بوده و حاوی نوعی اغراق گویی هستند. بله، رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا نسبتا قوی است. قیمت سهام در بازار بورس آمریکا نیز رکوردشکنی کرده است. با این حال، همانگونه که فرماندار میشیگان "گرتچن ویتمر" پس از سخنرانی ترامپ در مجلس نمایندگان آمریکا می‌گوید: "میلیون‌ها آمریکایی در شرایطی فعلی برای معاش خود می‌جنگند و پولِ کافی تا انتهای ماه در اختیار ندارند (پس از پرداختِ هزینه‌های مربوط به حمل و نقل، وام‌های دانشجویی، و یا دارو) ".
 
رونقی که ترامپ بار‌ها و بار‌ها ادعا می‌کرد قرار است برای قشرِ یقه آبی به همراه بیاورد، در شرایط فعلی، موجب تضعیفِ بسیاری از کارگران یقه آبی شده و نسبت به آن‌ها بی اعتناست.
من ادعا نمی‌کنم که ترامپ، نسخه جدیدی از استالین است، چه برسد به اینکه بخواهم شورویِ دهه ۱۹۳۰ را معادل با آمریکایِ کنونی بدانم. با این حال، باید بگویم که وقتی پای تبلیغات به میان می‌آید، من آن را به خوبی می‌شناسم و سخنان و ادعا‌های ترامپ را نیز چیزی جز تبلیغات نمی‌دانم. من همچنین این را به خوبی می‌دانم که تا چه اندازه، تبلیغاتِ خوب می‌تواند فضایِ مساعدی برای رفتاری دیکتاتورگونه فراهم کند. حتی قوی‌ترین دموکراسی‌ها نیز می‌توانند در برابرِ اقتدارگرایی، آسیب پذیر باشند.

البته که تبلیغات، چیزی بیش از صرفِ کاربردِ کلمات است. حاکمانِ اقتدارگرا از ابزار‌های دیگری نیز برای ایجادِ هاله‌ای از عظمت و شکوه استفاده می‌کنند. فنِ"معماری" یکی از این ابزارهاست. از زمانِ فراعنه مصر تا امپراطور‌های روم و تا دیکتاتور‌های معاصر نظیر "کیم جونگ اون" رهبر کره شمالی، رهبران اقتدارگرا اغلب از فن معماری برای تاثیرگذاری بر ادراک مردم استفاد (سو استفاده) کرده اند. آن‌ها این کار را از طریقِ ساختِ فضا‌های عمومی باشکوه که بازتاب دهنده تصویری پرزرق و برق از آن‌ها هستند، انجام داده و می‌دهند.

شاهکار سینماییِ جنجالی "لنی ریفنشتال" با نامِ "المپیا" (۱۹۳۸)، که بر پایه المپیک تابستانی برلین (۱۹۳۶) بود، به نوعی، اثری جهتِ اشاره به حال و هوای مردانه و مستبدانه دوران نازی‌ها بود. از سویی می‌توان به "آلبرت اشپر" و اقدام او در بازسازی چهره برلین در دهه ۱۹۳۰ نیز اشاره کرد. وی جاه طلبی‌های اقتدارگرایانه دولت نازی را در قالبِ معماری نئوکلاسیکی که خشن و یکنواخت بود، ارائه کرد.

استالین نیز مدل امپریالیستی معماری در دوره هیتلر را در قالبِ کلاسیسم معماری که حاملِ سبک خاص خود وی بود، دنبال کرد. بنا‌های بزرگ با گنبد و مناره‌های مخروطی، همگی حاملِ یک معنی بودند که در واقع، اشاره به قدرتِ دولت شوروی داشتند. استالین همچنین از ساختمان شهرداری منطقه منهتن در نیویورک نیز الهام گرفت که اشاره به ساختمان امپایر استیت در دهه ۱۹۱۰ داشت (تقلیدی از آن بود).

در شرایط فعلی، دولت ترامپ در حالِ نگارشِ پیش نویسِ یک فرمان اجرایی با نامِ "بار دیگر، ساختمان‌های فدرال را زیبا کنیم"، است. این فرمان، زمینه را برای فعالیت معمارانی فراهم می‌کند که به ساختار‌های کلاسیک متعهد هستند و تحت تاثیرِ (و الهام گرفته از) سنت‌های معماریِ رومی و یونانی هستند. این فرمان، ارزش نمادین ساختمان‌ها را مورد تاکید قرار می‌دهد و به صراحت، با فرمانِ سال ۱۹۶۲ موسوم به "اصول راهنمایِ معماری فدرال" (که خواستارِ احاله طراحی ساختمان‌های دولتی از حرفه معماری به دولت آمریکا بود) که توسط "جان اف کندی" رئیس جمهور اسبق آمریکا حمایت می‌شد، سازگار نیست.

چندان شگفت انگیز نیست که ترامپ مدت‌ها قبل از کسبِ کرسیِ ریاست جمهوری آمریکا، از هنر معماری برای بیان قدرت و امتیازات خود استفاده می‌کرد. سازه‌های طلاکاری شده که در ساختمان‌های متعلق به ترامپ در اقصی نقاط جهان قابل مشاهده است، تا حد زیادی با طرح‌ها و سلیقه‌های عجیب و غریبِ رهبرانی نظیرِ ولادیمیر پوتین، شی جین پینگ و رجب طیب اردوغان، هماهنگ هستند.

این رهبران همچنین شیوه سنتی دیگری از نمایش قدرت را نیز به نمایش گذاشته اند: رژه نظامی. شیوه‌ای که چهره‌های اقتدارگرا از آن برای تحت تاثیرقراردادنِ موافقان و مخالفان خود استفاده می‌کنند. سال ۲۰۱۷، ترامپ نمی‌توانست مانع از بروزِ هیجانِ خود در جریان برگزاری "رژه نظامی روز باستیل" در پاریس شود. این رژه نظامی در مجاورت "طاق پیروزی" (که اتفاقا یکی از منابع الهام بخشِ اشپر برای شهر برلین در زمان آلمانِ نازی بود) برگزار شد. دو سال بعد، ترامپ رژه نظامی گرانقیمتِ مدِ نظرِ خود را برگزار کرد.

امکان دارد برخی، نمایش‌های اینچنینی را ابزاری برای پرت کردن حواس مردم از سوی رهبران اقتدارگرا ارزیابی کنند. با این حال، آن‌ها به طور مستقیم، پیش بینی‌ها در مورد بروز رفتار‌های خطرناک و بی پروایانه نظیرِ رد کردنِ تمامی ابزار‌ها و مکانیسم هایِ نظارتی و کنترلی بر قدرت اجرایی، که مولفه‌هایی حیاتی برای عملکردِ دموکراسی هستند را تقویت می‌کنند.

عدم پذیرش انتقاد از سوی ترامپ نیز از جمله دیگر ویژگی‌های اوست که به طور خاص، باید آن را نگران کننده ارزیابی کرد. استالین، دشمنان خود را تحت لوای "دشمنان مردم (ملت) "، تحت پیگرد قانونی قرار می‌داد. وی هزاران نفر را به جرم خیانت و عدم وفاداری به خودش، کشت یا زندانی کرد. البته که ترامپ قادر نخواهد بود این حد از خشونت و سرکوب را به اجرا گذارد، با این حال، وی نیز از همان لفظ و شیوه استالین استفاده می‌کند. او بار‌ها و بارها، رسانه‌های منتقد خود را دشمنانِ مردم خطاب کرده است.

اضافه بر این، بلافاصله پس از اینکه ترامپ از سوی دادگاه استیضاح خود در مجلس سنا (که در کنترل جمهوری خواهان است) تبرئه شد (در دادگاه شرم آوری که هیچ شاهدی حضور نداشت)، وی آن‌هایی را که در مجلس نمایندگان آمریکا حاضر شده بودند و بر علیه تلاش‌های ترامپ جهتِ وادار ساختنِ "ولودیمیر زلینسکی" رئیس جمهور اوکراین با هدف پرونده سازی علیه جو بایدن، شهادت داده بودند را اخراج کرد. این مثال، نمونه‌ای تمام عیار از مجازاتی است که اغلبِ دیکتاتوری‌ها به آن وابسته هستند و در رویه‌های خود آن را به اجرا می‌گذارند.

هنگامی که شاهدِ جلسه استیضاح ترامپ، "ژنرال الکساندر ویندمن" اخراج شد، افسران امنیتی بر علیه برادرش "یوگنی ویندمن" تاختند. وی وکیلی بود که در زمره کارکنان شورای امنیت ملی آمریکا بود. آن‌ها (افسران امنیتی) خواستار برکناری او مثل برادرش شدند. این اقدام، به معنای واقعی کلمه، یک کینه توزیِ انتقام جویانه بود. اگر یوگنی در دهه ۱۹۳۰ و در جریان حکومت شوروی وجود داشت، به عنوان دشمن ملت معرفی می‌شد و به پنج سال کار در اردوگاه‌های کار اجباری شوروی در سیبری محکوم می‌شد.

این موضوع دقیقا نشان می‌دهد که دیکتاتوری چگونه آغاز می‌شود. همزمان با اینکه ایالات متحده آمریکا برای انتخابات ریاست جمهوری خود در ماه نوامبر آینده آماده می‌شود، این وظیفه و مسوولیت هر شهروند آمریکایی است تا به نحوی منطقی و عقلانی، پالس‌های دیکتاتورمابانه ترامپ را در نظر گرفته و بررسی کند. پالس‌هایی که با انتخاب مجدد ترامپ به سمتِ ریاست جمهوری، بیش از پیش تقویت خواهند شد. درست و ایمن نیست اگر تصور کنیم ترامپ بیش از این جلو نخواهد رفت و یا او بیش از هر چیزی، نمودی از میانمایگی / Mediocrity (همانطور که لئون تروتسکی، استالین را اینگونه خطاب می‌کرد و بسیاری از بلشویک‌ها با آن موافقت داشتند) برای تغییر کشورش است.

ولادیمیر لنین که خودش یک بلشویک بی رحم بود در سال ۱۹۲۲ نوشت: "استالین قدرت زیادی را به اختیار خود درآورده که به دلیلِ خشونت، ناشکیبایی، و دمدمی مزاجی اش، قادر نخواهد بود از آن به نحوِ مسوولانه‌ای استفاده کند. تمامی این ویژگی‌ها را در ترامپ نیز می‌توان مشاهده کرد. هر چه وی (ترامپ) قدرتِ بیشتری بگیرد، آینده و چشم اندازِ دموکراسی آمریکایی تیره‌تر خواهد شد. انتخاب مجدد وی، افتضاحی جدی خواهد بود.


* نینا خروشچِوا، استاد مسائل بین المللی در دانشگاه "نیو اسکول" است.
bato-adv
مجله خواندنی ها