حجتالاسلام حبیبرضا ارزانی، رئیس انجمن علمی ترجمه و زبانهای خارجی حوزه علمیه، در پاسخ به این پرسش که رویکرد اصلی در گفتوگوی میان ادیان چیست؟ گفت: خداوند براساس آیه «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريک او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد. پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما]» (آلعمران، ۶۴) میفرمایند شما بیایید و در خصوص مشترکات با هم صحبت کنید؛ طبیعتاً نقطه نظراتی بین ما و ادیان محل افتراق است، اما آنچه اهمیت دارد آن است که اگر ما با دیگران در حوزههای نظری و عملی تفاوت و اختلافاتی داریم به جای آنکه هر کدام به سمتی برویم، در مورد نقاط مشترک صحبت کنیم تا به وضعیت مطلوب برسیم.
به گزارش ایکنا ارزانی افزود: در جهانی که زندگی میکنیم آسیبهایی در ارتباط با تمام آحاد جامعه وجود دارد و اینها به عنوان آسیبهای اجتماعی مطرح میشود. همچنین جهان درگیر مشکلات بزرگ مشترکی است و بهترین راهحل این بحران و آسیبها گفتوگوست. در اینجا با گفتوگو طرف مقابل را بهتر میشناسیم و اینکه این افراد «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند» و آیا ما مسیحیان را به درستی میشناسیم و برعکس. در این شناخت باید به سراغ متون اصلی و منابع ناب ادیان برویم. زمانی که من میخواهم مسیحیت و یهودیت را بشناسم و برای این کار یکی از اندیشمندان مسیحی و یهودی را مد نظر قرار میدهم که این کار مشکل دارد.
رئیس انجمن علمی ترجمه و زبانهای خارجی حوزه علمیه تصریح کرد: همان طور که بین مسلمانان و شیعیان عقاید مختلفی وجود دارد، طبیعتاً در میان مسیحیان نیز چنین مشکلاتی وجود دارد که از این رو باید متون مشترک را از متون مقدس استخراج کنیم که به نظر رویکرد اساسیتری خواهد بود.
ارزانی در پاسخ به این پرسش که آیا در گفتوگو باید رسمیت و غیریت طرف مقابل را بپذیریم و یا نگاه باید حقمدارانه باشد؟ گفت: دو حوزه است که باید از هم تفکیک کرد؛ یکی اینکه دغدغه برخی دینداران این است که گفتوگو نکنیم. بحث گفتوگو در ۱۹۵۰ مطرح شده است و سابقه طولانی هم ندارد. علت عدم رغبت برخی از دینداران به گفتوگو این است که اگر گفتوگو شود، متدین به دین در حوزه دینی و ایمانی خود سست اراده میشود. گفتوگو در خصوص مشترکات یکی از انواع ارتباط بین ادیان است که چنین مشکلی در آن به وجود نخواهد آمد.
رئیس انجمن علمی ترجمه و زبانهای خارجی حوزه علمیه تصریح کرد: در گفتوگویی دیگر به دنبال ابلاغ پیام و دعوت به اسلام هستیم که با گفتوگوی نوع اول متفاوت است. کما اینکه مسیحیان و مسلمانان به دین خود دعوت میکنند. قرآن هر دو حوزه را در نظر گرفته است. هم میگوید شما دعوت به دین بکنید و هم وقتی کسی دین خود را به رسمیت میشناسد در خصوص مشترکات او را طرف گفتوگو قرار دهید. از این رو گفتوگو گاه دعوت به دین است و گاه نگاه در خصوص مشترکات است که در این سطح نگاه از بالا مطرح نیست و منظور از نگاه این است که هر کدام دینی هستند که میتوانند مشترکاتی داشته باشند.
وی در پاسخ به این پرسش که گفتوگو میان ادیان و مشترکات آنها چه ضرورتی دارد؟ گفت: گفتوگو ضرورت است چون انسان اجتماعی آفریده شده است و در دنیا هم خداوند انسانها را به صورت متفاوت آفریده است و میفرماید گفتوگو کنید و کنار هم قرار بگیرید؛ زیرا اصل اجتماع و به رسمیت شناختن جامعه است و تکتک آحاد بشر محترم هستند. در همین راستاست که حضرت امیر(ع) در نامهای به مالک اشتر او را به رعایت حقوق همه توصیه کرده و میفرمایند: وقتی تو به مصر میروی با کسانی مواجه میشوی که یا در دین با تو برابرند و یا در آفرینش با تو برابر. تو با هر دو باید ارتباط داشته باشی.
ارزانی ادامه داد: الگوی اسلامی الگوی گفتوگو با همگان است، چون شما در جامعه زندگی میکنید و اگر بخواهید زندگی سالمی داشته باشید، نمیتوانید دیگران را نشناسید و خود را به دیگران نشناسانید؛ از این رو اصل گفتوگو برای هر جامعهای ضروری است.
رئیس انجمن علمی ترجمه و زبانهای خارجی حوزه علمیه در پاسخ به این پرسش که چه ضرورتی بوده است که کتاب «تورات، انجیل و قرآن» ترجمه و منتشر شود؟ گفت: برخی نگاههای خیلی انحصارگرایانه از دین ما را دچار مشکل کرده است. این نگاهها هم در میان مسیحیان و هم در میان مسلمانان اقلیت دارد، اما جغرافیای ارزشی را خدشهدار میکنند. شما میبینید که داعشی تشکیل میشود که جنایات زیادی انجام میدهد و این کار را به نام دین انجام میدهد. همین طور در طول تاریخ جنگهای صلیبی رخ داده است. کار خوبی که آنتون وسلز کرده این است که وحدتگرایانه بحث را پیش برده اما نه در قالب وحدت متعالی ادیان و به دنبال نمادهای ارزشی است که از دل نمادهای دینی مشترک در هر سه دین استخراج شده است. از آنجا که یهودیت، مسیحیت و اسلام که منشعب از حضرت ابراهیم(ع) هستند، او میخواهد بر محور عشق و عدالت بحث خود را مطرح کند.
وی تصریح کرد: نویسنده این کتاب معتقد است که اساس دین محبت و اوج محبت عشق است. این نگاه فردی اوست و در نگاه اجتماعی نیز عدالت و مبارزه با ظلم و تعدی مطرح میشود. به نظر نگارنده در تمام ادیان این دو محور وجود دارد و دو شهر مطرح میشود که برای مثال اورشلیم نمونه ظلم و تعدی است و بابل که نماد عدالت است. یا مکه و مدینه نیز چنین هستند و با این نگاه میخواهد بگوید کتاب مقدس و جوامع مورد نظر آن باید به دنبال صلح امنیت و آرامش باشند. از این رو به ترجمه این کتاب روی آوردیم که از سویی در مورد صلح بحث میکند و این دغدغه جوامع بشری است و از سوی دیگر این دغدغه را براساس کتب مقدس پیگیری میکند. گاهی الگویی غیردینی مطرح میشود، اما این الگو کتاب مقدسمحور و دینمحور است. همچنین این کتاب معطوف به مسائل روز و در حوزه مطالعات بنیادین و کاربردی است و علاقهمندان و نیز نسل جوان میتوانند از آن بهره ببرند. قطعاً نمیتوانیم وقتی این سه کتاب را کنار هم بگذاریم، بگوییم که همه برابرند. طبیعتاً یک مسلمان، یهودی و مسیحی مسائل را براساس نقطهنظرات خود بررسی میکند.
رئیس انجمن علمی ترجمه و زبانهای خارجی حوزه علمیه در پاسخ به اینکه نسبت اندیشه مؤلف با امام موسی صدر با توجه به آشنایی مؤلف با ایشان چگونه است؟ گفت: به نظر نگاه ایشان در خصوص ادیان متأثر از نظرات امام موسیصدر است که به عنوان یک مسلمان محبوب مسیحیان لبنان بود. برای مسلمانان نیز او جایگاه ویژهای داشت. به همین دلیل است که در این کتاب نیز از ایشان یاد میکند. اگر میتوانستیم دیدگاه امام موسیصدر را در جامعه حاکم کنیم، خیلی از مسائل حل میشد؛ نگاه او این بود که در عین حفظ آرمانها و ارزشهایی که به آن باور دارید با دیگران گفتوگو کنید، رفت و آمد کنید، به همه احترام بگذارید و اعتقادات خود را نیز حفظ کنید.
براساس گزارش خبرگزاری ایکنا، آنتون وسلز، نویسنده این کتاب، معتقد است که اثرش درباره جهان معاصر است. وی بر آن است که همانطور که از داستان دو شهر دیکنز به عنوان کلیدی برای فهم انقلاب فرانسه و پیامدهای آن میتوان بهره برد، او نیز در این کتاب به دنبال پاسخ به این پرسش است که کتاب مقدس و قرآن در جایگاه «داستان دو شهر» چه چیز برای ارائه به ما درباره شهرهای معاصرمان دارند؟ آیا این داستان نبوی همچنان برای عصر حاضر معنا دارد؟ یا اینکه شهرهای روزگار ما از کتاب مقدس و قرآن چیزی نمیآموزند؟ این مطلبی است که بسیاری حداقل به آن میاندیشند؛ آیا ادیان و کتابهای مقدسشان – نه فقط قرآن ــ بیش از آنکه سبب خشونت و ترور باشند، راهحلی برای آن نیستند؟ عنوان کتاب حامل پیامی است.
وی در این کتاب میخواهد نشان دهد که تا چه اندازه این سه کتاب در نهایت به یک قصه ختم میشود و این چه ریسمانی است که آنها را به یکدیگر به صورت پیامی انتقادی و خیرخواهانه، نه پیامی انتقادی ــ اجتماعی پیوند میدهد. هدف او این است که نشان دهد این داستان چه ارتباطی به یهودیان، مسیحیان و مسلمانان و به طور کلی، با دنیای امروز دارد. نگارنده طرح کلی این اثر را چنین شرح میدهد و ساختار کتاب به این ترتیب است؛ کتاب با «داستان دو شهر» در تاریخ و چگونگی بیان مورخ، نویسندگان و شاعران از اختلافها و نزاعهای میان این «دو قلمرو» آغاز میشود. (فصل ۱) سپس به چگونگی فهم دعوت محمد(ص) در ارتباط با دعوت سایر انبیای کتاب مقدس نگاهی میاندازیم؛ این نگاه ارتباط میان سه کتاب را دقیقتر شرح و بسط میدهد. (فصل ۲) واضح است که بشر از زمان آفرینش با یک انتخاب روبهرو بوده است: خلیفه و نماینده خدا بر زمین یا مرتکب بیعدالتی شدن و ظالم بودن. (فصل ۳) ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) مردم را به خروج، مهاجرت، هجرت و بریدن از شهر بیعدالتی و رفتن به سرزمین موعود، «شهر جدید»، فراخواندند، چراکه در آنجا عدالت و راستی برپا خواهد شد. (فصل ۴) اما اگر مردم به رهبری پیامبران هدایت شوند، سفر در بیابان را به پایان برسانند و در سرزمین موعود و شهر وعده داده شده زندگی کنند، چه چیز از این آرمان حاصل میشود؟ آیا عدالت و راستی حقیقتاً اجرا میشود؟ (فصل ۵).