
شرق نوشت: علی مطهری، نایبرئیس مجلس که فردی کاملا فوتبالی است، در روزهای اخیر به حضور بازیکنان آفریقاییتبار در ترکیب تیم ملی فرانسه اعتراض کرد. نماینده تهران عنوان کرد که این تیم قاره آفریقا بود که قهرمان جهان شد. این نظر مطهری واکنشهای زیادی در پی داشت.
یک- اولین موردی که باید در این مبحث در نظر گرفت، این است که اکثر بازیکنان آفریقاییتبار حاضر در تیمهای فرانسه، بلژیک یا... متولد و پرورشیافته این کشورهای اروپاییاند. زینالدین زیدان در مارسی به دنیا آمد و در مدارس فوتبال فرانسه، زیدان شد. آیا او اگر در الجزایر هم به دنیا میآمد و رشد میکرد باز هم به چنین نابغهای تبدیل میشد؟ احتمالا نه. در واقع از نظر ورزشی زیدان و امثال زیدان محصول کشور فرانسهاند و فرانسه از نظر ورزشی این حق را داشته که از محصولات ورزش کشورش استفاده کند. در واقع اینگونه نبوده که مقامات فرانسه و بلژیک چند ماه مانده به شروع جام جهانی به صورت سیستم بردهداری به کشورهای آفریقایی سفر کنند و لوکاکو و کانته را بخرند.
دو- هماکنون مرزها آن مفهوم سابق را در جهان بهویژه در اروپا ندارد. ترکیب ملیتهای مختلف، افرادی دو یا چند ملیتی به وجود آورده است. در همین فوتبال بازیکنی وجود داشته که پدرش یک ملیت داشته، مادرش ملیتی دیگر و خودش در کشوری ثالث به دنیا آمده است.
تیمهای ملی در واقع آینه جوامعاند که رنگینکمانی از ملیتهای مختلف است. حال برای تشکیل تیم ملی مدنظر دکتر مطهری چه باید کرد؟ باید رفت و آزمایش «دیانای» گرفت تا فرضا هرکسی که اصالتا یک فرانسوی صددرصد، است برای تیم ملی فرانسه بازی کند؟ با شرایط کنونی کشورها این کار امکانپذیر نیست.
سه- بسیاری از این بازیکنان دو یا چند تابعیتی خودشان تیم ملی کنونیشان را انتخاب کردند. بازیکنی بین دوراهی توگو-فرانسه تیم اروپایی را برگزیده است. بازیکن دیگری به هر دلیلی مانند فرصت بازی پیداکردن در جام جهانی یا علاقه قلبی یک تیم آسیایی-آفریقایی را به اروپایی ترجیح داده مانند سامان قدوس. در بسیاری از موارد این انتخاب براساس مادیات نبوده که بتوان به آن رنگوبوی استعمارگری داد. اصولا قوانین فوتبال در این زمینه نسبت به سایر رشتههای ورزشی منطقیتر است. در تکواندو دیدیم که جمهوری آذربایجان با پیشنهاد مالی، تکواندوکاران ایرانی را به خدمت گرفت و ورزشکاران ایرانی در المپیک برای جمهوری آذربایجان مبارزه کردند. در فوتبال اما فیفا سختگیری قابلتوجهی دارد. بازیکنان یا باید رگ و ریشه یک کشور را داشته باشند یا چند سال شهروند آن کشور باشند که بتوانند برای آن بازی کنند. در ضمن شرط تغییر تیم ملی این است که قبلا برای تیم دیگری بازی رسمی انجام نداده باشی. ایران هم از این قوانین سود برده است. اشکان دژاگه درحالیکه در رده امید برای آلمان بازی کرده بود، تیم ملی ایران را برگزید. اینگونه نیست که یک کشور اروپایی تصمیم بگیرد چهار سال بعد قهرمان جهان شود و الان سبدش را بردارد و برای خرید به آفریقا برود. همیشه هم پای استعمار و بهرهگرفتن از استعدادهای آفریقایی وسط نیست. گریزمن، ستاره فرانسه رگ و ریشه آلمانی دارد.
چهار- تیم ایران هم در این سالها از بازیکنان دوتابعیتی کم بهره نبرده است؛ از فریدون زندی گرفته تا سامان قدوس. همانطور که زندی برای ایران بازی کرد باید به یک دوتابعیتی دیگر حق داد که برای آلمان بازی کند.