در نشست «نیهیلیسم به مثابه وضعیت معاصر؛ راهحل فلسفی» سخن از خانه کردن نیهیلیسم در ایران به میان آمد و اینکه نوع جدیدی از نیهیلیسم دینی سربرآورده است
در نشست «نیهیلیسم به مثابه وضعیت معاصر؛ راهحل فلسفی» سخن از خانه کردن نیهیلیسم در ایران به میان آمد و اینکه نوع جدیدی از نیهیلیسم دینی سربرآورده است
به گزارش ایکنا؛ نشست «نیهیلیسم بمثابه وضعیت معاصر، راهحل فلسفی» ۹ اسفند در مکتب ولیعصر برگزار شد. در این نشست سیدفرید العطاس، استاد دانشگاه سنگاپور، بیژن عبدالکریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد، قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، محمدعلی مرادی، پژوهشگر فلسفه، سیدبیوک محمدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به سخنرانی پرداختند.
نیهیلیسم در وجود ما خانه کرده است
پورحسن در آغاز سخنانش گفت: آیا نیهیلیسم میتواند پروژه ما باشد و ما دغدغه فلسفی نیهیلیسم را داشته باشیم؟ اول باید تعریف دقیقی از نیهیلیسم ارائه بدهیم که بدانیم این مسئله در جهان اسلام نیز وجود دارد. برخوردهای خشن در جهان اسلام پاسخی به این مسئله است. پاسخ دیگری که میتواند در جهان اسلام وجود داشته باشد، فلسفه و تفکر عقلی است.
وی تصریح کرد: داستایوفسکی در ۵ رمان آخرش، سه شخصیت نهیلیست دارد در خلال این آثار بیان میکنند که نیهیلیسم تنها وضعیتی غربی نیست، بلکه ما وقتی بنیاد حقیقت را از دست دادیم، نتیجه مرگ حقیقت، ارزشها و نیهیلیسم خواهد بود و اینها میتواند در هر جامعهای اتفاق بیفتد.
پورحسن با بیان اینکه نیهیلیسم وضع ما نیز هست، گفت: نیهیلیسم در وجود ما خانه کرده است. اگر ما دچار نیهیلیسم بشویم، نمیتوانیم تفکر عمیقی داشته باشیم. مهمترین عناصر زیستی جهان ما شامل نیهیلیسم است. انسان جدید شور و دغدغه ندارد و برای هیچ امر خطیری خطر نمیکند.
وی تصریح کرد: نیهیلیسم یک رویکرد صرفا فلسفی نیست و میتواند در حوزه اخلاق، اجتماع و معرفت وجود داشته باشد. ما دستاوردهای سلبی نیهیلیسم را به تدریج میگیریم و ارزشها را فراموش کرده و نمیدانیم که آنها را از دست دادهایم. ما التفات نداریم که در درون نیهیلیسم هستیم.
پورحسن با بیان اینکه ما دو رویکرد نظری میتوانیم داشته باشیم، گفت: یکی از این رویکردها عقل عربی در نمونهای مانند عابد الجابری است که به خشونت منجر شده است و دیگری رویکرد ایرانی است که استدلالی است. این رویکرد دلیلگراست و اینگونه نیست که ما از سر جزمیت در مقابل حادثهای موضع بگیریم. ما اعتقاد داریم جهان اسلام به سمت قومگرایی، نژادپرستی و خشونت پیش میرود.
وی ادامه داد: ما در کانت شاهد بسط سوبژکتیویسم و نیهیلیسم هستیم. یاکوبی در نامهای به فیشته بیان میکند که ایدهآلیسم شما نیهیلیسم است، زیرا در آن سپهر عقل محدود به فنومن خواهد بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی تصریح کرد: ممکن است گفته شود نیچه آریگویی را راهحل نیهیلیسم میداند. او درد نیهیلیسم را چشیده است اما وقتی نظریه ابرمرد را میدهد، معتقدم نوعی برتریجویی در آن مطرح است که میتواند نژاد یا قوممدارانه باشد. من در نگاه نیچه نوعی اروپامداری میبینم.
پورحسن در پایان گفت: ما چه کاری میتوانیم دراین موقعیت انجام دهیم؟ ما میتوانیم با درک نیهیلیسم از اتمیزه شدن جامعه، فروپاشی ارزشهای والا جلوگیری کرده و مناسبات جدید و ارزشهای مناسبی را در فضای موجود ایجاد کنیم.
عطاس در بخشی از سخنانش گفت: یکی از مولفههای جهان مدرن پروژه روشنگری بود و این اعتقاد که علم میتواند جامعهای آزاد و مرفه بسازد. بین قرون ۱۷ تا ۱۹ میلادی ما شاهد این باورها بودیم. در قرن بیستم بسیاری از اندیشمندان به اندیشه پیشرفت شک کردند. مارکس معتقد بود جامعه مدرن یک جامعه الینه شده است. امیل دورکهایم مفهوم «آنومی» را برای توصیف انسان مدرن مطرح میکند. از نظر او جامعه مدرن اشتهای بیانتها برای رسیدن به خواستهای خود ایجاد میکند.
وی ادامه داد: از نظر وبر، عقلانیت انسان را در قفس آهنی قرار میدهد، جامعه مدرن ارزشهای سنتی را گرفته و ارزشهای بازاری را جایگزین میکند و این نوعی بیمعنایی در ذهن انسان مدرن ایجاد میکند. با ظهور سرمایهداری و برآمدن ماتریالیسم این ایده ایجاد شد که اخلاق به جای اتصال به لاهوت، به بستر مادی مربوط دانسته شد. اینها همه خلق خود انسان است و این آغاز جهانبینی ماتریالیستی است.
عطاس تصریح کرد: فردی به نام مارکی دو ساد معتقد بود ارزشهای انسانی ساخته انسان است و ارزشها را میتوان تغییر داد. فلسفه زندگی او مبتنی بر سادیسم است و معتقد بود میتوان اعمال خشونتباری بر علیه زنان انجام داد که مجازات هم شد. او یکی از دستاوردهای پوچگرایی اخلاقی است. نوعی دیگر از پوچگرایی، پوچگرایی اگزیستانسیالیستی است که معتقد بود جهان زاییده تصادف است از این رو زندگی فاقد معناست.
استاد دانشگاه سنگاپور افزود: در فیلم ماتریکس که نوعی استعاره از زندگی نیهیلیستی است انسانهایی که خواب هستند به کامپیوتر وصل شده و با انرژی خوابشان کامپیوتر کار کرده و این خواب را برای انسانها ایجاد میکند که آنها زندگی میکنند.
وی ادامه داد: مثالی دیگر در خصوص معلم است. معلم نمیتواند درسی که بر آمده از خود است بدهد بلکه باید بر اساس فصول درسی و کتابهایی درس بدهد که از وزارت آموزش و پرورش تدریس کند، بنابراین او خود را معلم نمییابد.
عطاس تصریح کرد: یکی از دغدغههای اصلی روی مسئله سکولاریسم است در حالی که این دغدغه اصلی ما نیست و ما گرفتار نوعی نیهیلیسم حتی نیهیلیسم دینی هستیم که افراد به خدا باور دارند، اما آنقدر خدا به ایشان دور است که برای آنها مانند ملحدان، انجام هر عملی ممکن است.
وی افزود: سه رویکرد در خصوص نیهیلیسم وجود دارد. اولی فرار، دومی تخدیر و سوم خودکشی است. راه دیگر آن است که جهان نهیلیستی را به رسمیت بشناسی و خلق ارزش و معنا کنی و با معنایی زندگی کنی تا شکوفا شوی و بر اساس کدهای اخلاقی زندگی کنی؛ در ذیل این راهحل، نهیلیستهای سکولار و دینداران غیر نهیلیست از جمله علامه جعفری دیده میشود.
عطاس در پایان گفت: حال چگونه میتوان جهان اسلامی را تحلیل کرد؟ جنگ، فساد و پوچی سراسر جهان اسلام را فراگرفته و اجازه شکوفایی فردی به رسمیت شناخته نمیشود و به نظر میرسد جهان اسلام هم به گونهای محکوم به نیهیلیسم است.
ریشه نیهیلیسم در عقلگرایی
در ادامه این نشست، مرادی به بیان سخنانی پرداخت و اظهار کرد: من با موضوع نیهیلیسم و راسیونالیته سخن خواهم کرد. برای اولین بار هامان و بعد یاکوبی این مفهوم را استفاده کردهاند و نیچه مهمترین کسی است که نیهیلیسم را به کار میبرد.
وی افزود: نیهیلیسم مفهومی است که نیچه آن را ذیل «دیوانگی عقلانی» پرورانده است. آقای عطاس نقد را به دوران روشنگری میبرند، اما نیچه منشا نیهیلیسم را به یونان میبرد. اساس نقد کانت «ماکسیم»های خرد است. نقد اصلی نیچه به اخلاق و سقراط است. به نظر او اخلاق باعث میشود که نیهیلیسم به وجود بیاید.
این پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: بزرگترین تجسم نیهیلیسم جنگهای جهانی اول و دوم است که در فیلم «روبان سفید» اثر میشل هاینکه میتوان تجسم اخلاق پروتستانی را به عریانی دید، این فیلم نشان میدهد که چگونه زمینههای جنگ جهانی اول در روستایی در حال شکل گیری است و نسلی که بعدها در جنگ جهانی دوم شکل گرفتند را میبینیم. از نظر نیچه مهمترین وجه ارتباط اخلاق با منطق است، در منطق گونهای سیستم دوگانه شکل میگیرد. در منطق «حقیقت و ناحقیقت» و در اخلاق خیر و شر صورتبندی میشود.
مرادی با بیان اینکه به قول دیالکتیک روشنگری آدورنو، دو سوی غرب را میتوان مارکی دو ساد و کانت دانست، گفت: مارکی دو ساد در پی آن بود که چگونه میتوان شر بود و کانت در مقابل در پی رسیدن به خیر است، اما نیچه بیان کرده بود چگونه میتوان فراسوی خیر و شر ایستاد. وقتی شما متافیزیک مبتنی به استدلال درست میکنید، خدا از زندگی دور میشود. نیهیلیسم جایی شکل میگیرد که همه چیز را با نگاه خردگرایانه و حسابگر میبینید.
وی افزود: نیچه کتابی نوشت با عنوان فراسوی نیک و بد و در آن به نقد اخلاق و خرد پرداخت. خرد خیال و تخیل را سرکوب میکند. منطق سرکوب تخیل است. هایدگر معتقد بود که کانت به تخیل بیتوجه است. در تمدن مسیحی کتابهای ریتوریکا و بوطیقای ارسطو حذف شده است. این دو کتاب شامل مباحث احساسی، ادبی و ... است که در قرون وسطی سرکوب میشد. فیلم «نام گل سرخ» ساخته امبرتو اکو این موضوع را به بهترین شکل نشان داده است.
مرادی تصریح کرد: آیا ما ظرفیتهای عبور از نیهیلیسم را در سنت خود داشتهایم؟ ابن سینا نیروی تخیل را در کنار فهم حفظ میکند. در کتابهای تاریخ تخیل، ابنسینا وجود دارد و نمیخواهد همه چیز را راسیونال کند. ارنست بلوخ ابنسینا را گرایش چپ ارسطوئی میداند. رنسانس جایی شکل گرفت که هنر و تخیل وجود داشت و بعدها به سمت عقلانیت گرایش یافت، برای همین ابنسینا ظرفیتهایی دارد که میتواند گونهای دیگر از تخیل را در مقابل عقل ساماندهی کند. داستان «شهرزاد» نیز یکی از مثالهایی است که در مقابل نیهیلیسم است که با هر شب یک قصه، مرگ را به تاخیر میاندازد. آیا نیهیلیسم پشت دروازههای ما ایستاده است؟ در فقه ظرفیت زیادی برای نیهیلیسم داریم که سعی دارد همه چیز را با ضوابط منطقی توضیح دهد. مسئله دیگر افرادی هستند که میخواهند همه چیز را با حساب مهندسی توجیه کنند.
باید به این سوال فکر کرد که چرا جنبش چریکهای فدایی ایجاد شد که از مصادیق نیهیلیسم بودند و دست به تپانچه برده و دیگری را میکشتند یا صادق هدایت وجه دیگری از نیهیلیسم بود که به خودکشی منجر شد، اما امیرپرویز پویان و مصطفی شعاعیان که از چریکها بودند میخواستند کار هنری کنند، ولی امکان آن نبود و هدایت هم دیگر امکانی برای کار هنری نداشت، به قولی هیچ کس نمیتواند با دیوی که در درون دارد به سر برد یا دست به جنایت میزند و یا هنر خلق میکند.
وی در پایان گفت: کتاب «الهیات فلسفی در عهد نیهیلیسم» نوشته وایشندل که رییس سابق دانشگاه برلین بود، تلاش میکند الهیات را در عهد نیهیلیسم بازسازی کند که الهیات فلسفی است. هایدگر تلاش کرد با بازسازی هم-بودی به مقابله نیهیلیسم برود. ما باید این روشها را یاد بگیریم و در مقابل نیهیلیسم فعالیت کنیم. یکی از مصادیق بارز نیهیلیسم در جامعه ما این است که هر فرد خود را محور و «طاووس علیین» دانسته و بینیاز از دیگران میداند.
دغدغه معنا پایان ندارد
بر اساس این گزارش، محمدی سخنران بعدی بود که با موضوع «آینده مذهب» به بیان مطالبی پرداخت. وی در آغاز سخنانش گفت: آن طوری که روندها نشان میدهد اهمیت مذهب در دنیا کم میشود. کسانی که به کلیسا و مسجد میروند تعدادشان کم میشود و جذابیت مذهب کم شده است. جهان دارد سکولار میشود، دنیا را با معیارهای مذهبی نمیسنجیم و قوانین به صورت مدنی نوشته میشوند و راسیونالیسم اشاعه مییاید.
محمدی ادامه داد: نشانههای کم شدن اهمیت مذهب بسیار زیاد است. گفته میشود تا سال ۲۰۵۰ جمعیت دینداران زیاد میشود، اما این به خاطر افزایش جمعیت تا این سال است.
وی با بیان اینکه مذهب ماندگار است، گفت: علت این مسئله آن است که مذهب نهادی اجتماعی است. مذهب مانند خانواده تداوم خواهد داشت. همانطور که خانواده نیازهایی خاص را برآورده میکند، نهاد مذهب نیز نیازهایی از انسان را برطرف میکند و باقی خواهد ماند. شکل خانواده در طول تاریخ تغییر کرده اما این نهاد باقی مانده است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: نهاد مذهب نیاز به معنا را پاسخ میدهد. ما معنا میخواهیم و کارهای ما باید معنا داشته باشد. نداشتن مذهب در جهان امروز بیمعناست. زندگی باید معنادار شود. رنجهای ما باید معنادار شوند تا ما بتوانیم زندگی خود را ادامه دهیم. کسانی که در آشوویتس خودکشی نمیکردند به خاطر معناداری زندگیشان بود. اکهارت تولی نویسنده جهان جدید انسان را به معنادار بودن زندگی دعوت میکند. این نشان میدهد که جهان امروز به دنبال معنویت است.
وی با طرح این پرسش که آیا ما میتوانیم معنویتی بدون مذهب داشته باشیم؟ گفت: برای مذهبیون این سوال بسیار مهمی است. در این دیدگاه اخلاق و معنویت بدون مذهب ممکن نیست. برخی معتقدند مذهبیها بیاخلاقترند. آیا همه کسانی که مذهبیاند بیاخلاقاند؟ چنین نیست. همه بیمذهبها نیز بیاخلاق نیستند. به نظر میرسد مذهب ربطی به اخلاقی و غیراخلاقی بودن ندارد. پس میتوان معنوی بود بدون اینکه مذهبی داشت. اریک فروم معتقد است معنویت بدون مذهب ممکن است.
وی افزود: انسان امروز مذهب را به عنوان اعتقاد به ماوراء الطبیعه کنار گذاشته است. اکهارت تولی انسان را به معنویت بدون مذهب دعوت میکند. ما مولانا و اکهارت تولی را میخوانیم و لذت میبریم و احساس میکنیم که این دو یک حرفی میزنند. مذهب به معنای امروز همراه با نهاد رو به افول است، اما مذهب به این معنا که انسان به دنبال معناست رو به افول نیست.
محمدی در پایان گفت: نیهیلیسم در جامعه نقطه مقابل مذهب نیست، نقطه مقابل بیمعنایی است. انسان نیهیلیست خود را در بنبست مییابد. معنا باید چیزهای مثبت باشد. عرفان ایرانی معنا را به ما میدهد و این عرفان ایرانی معمولا خود را در شعر آشکار کرده است و ما باید به دنبال آن رفته و معنا را پیدا کردیم. اگر کسی معنا را پیدا کرد بیدین نیست، زیرا معنا اصلی است که دین به خاطر آن وجود دارد.
نیهیلیسم روح دوران ماست
عبدالکریمی در آغاز سخنانش با بیان اینکه یکی از شروط ارتباط، مفاهیم مشترک است، گفت: در خصوص نیهیلیسم محل نزاع مهم است. نیهیلیسم از ریشه «نهیلو» به معنای پوچ و بیمعنایی است. این معنا چیست؟ آیا معنای لغوی مد نظر است؟ یا متعلق پدیدارشناسی و یا آنچه هرمنوتیستها میگویند؟
وی افزود: بیمعنایی را ابتدا برخی از روشنفکران روسی به کار بردند. تورگینف در یکی از رمانهایش نیهیلیسم را شایع کرد. بین نیهیلیسم با ماتریالیسم و آنارشیسم ارتباطی در روسیه وجود داشت.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تصریح کرد: فیلسوفان اگزیستانسیال معتقد بودند، پرسش از معنا وجودی است و قهرمان اصلی نیهیلیسم نیچه است. او معتقد است که تاریخ فلسفه، تاریخ بسط نیهیلیسم است. قبل از سقراط چیزی به نام فلسفه وجود نداشت. از نظر او نیهیلیسم در دوران مدرن در کل دنیا گسترده شده است.
وی افزود: سه سطح از معنا وجود دارد. گاه مراد از معنا روانشناختی است. آنها میگویند ما هیچ رفتار بیمعنا نداریم. مراد آنها از معنا پیام و انگیزههای روانشناختی است. فرانکل معتقد است اگر بکوشید برای رنجها معنایی بیابید او را درمان کردهاید. گاه مراد از معنا جامعهشناختی است، به این معنا که معنا بیانگر احوال جمعی افراد است. نیهیلیسم با این دو معنا سروکار ندارد. معنا در نیهیلیسم معنای فلسفی است.
عبدالکریمی با بیان اینکه نیهیلیسم فلسفی خود را در چند حوزه نشان میدهد، گفت: یکی از این حوزهها ارزش شناختی است که در آن مبنایی برای تشخیص درستی و نادرستی نداریم. نوع دوم نیهیلیسم اخلاقی است. اگر کسی بگوید معیاری برای اخلاق وجود ندارد، نهیلیست اخلاقی است. نوع سوم، نیهیلیسم ارزشی هنری است و ما معیار برای زشت و زیبا نداریم. نیهیلیسم بنیادیتر انتولوژیک یا وجودشناختی است. سوال این است وقتی من به این جهان نگاه میکنم، چه چیزی را میبینم.
وی افزود: نیهیلیسم انتولوژیک بنیاد نیهیلیسم معرفتشناختی و اخلاقی است. دو فلسفه وجود دارد. فلسفهای که معتقد است در پس جهانی که شامل موجودات است، حقیقت استعلایی متفاوت از موجودات وجود دارد و فلسفهای که به چنین حقیقت استعلایی اعتقاد ندارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تصریح کرد: مهمترین وصف جهان کنونی جهان نیهیلیستی است. عدم توجه به این عدم تفکر جدی نیست. کسی که بگوید چون نماز میخوانم نیهیلیست نیستم، حرف مرا نفهمیده است. امروز دنیای مدرن در حال تمام شدن است و جهان جدید، جهان نیچهای است. متاثر از نیچه، جهان پسامدرن پذیرفته که حقیقت مرده است.
وی افزود: نیچه میخواست از نیهیلیسم عبور کند در حالیکه به آن گرفتار شد. جهان نیچهای، متحقق شده است. این جهان تنها موجود نیست. برای فهم جهان موجود باید از مقولات نیچه استفاده کرد. نیچه در پایان قرن نوزده گفت تا سال ۲۰۰۰ نیهیلیسم میهمان ناخوانده جهان است، اما نیهیلیسم الان صاحبخانه است.
عبدالکریمی تصریح کرد: نیهیلیسم مکتب فلسفی در کنار سایر مکاتب نیست. ستیز با نیهیلیسم به معنای پذیرفتن آن است. نیهیلیسم مکتب نیست که آن را نقد کرد، نیهیلیسم روح دوران ماست و اگر آن را احساس نمیکنید به حد تفکر ارتقا نیافتهاید.
وی با بیان اینکه مهمترین ویژگی جهان نیچهای مرگ خداست، گفت: مراد از مرگ خدا یعنی خدا در جانها حضور ندارد و مفهوم خدا قدرت گذشته را ندارد. وقتی سنگ روی سینه بلال گذاشته بودند و او میگفت لا اله الا الله، چیزی متفاوت از لا اله الا اللهی که ما میگوییم را میگفت. مرگ خدا به معنای مرگ حقیقت و مرگ انسان است. معنای جهان موجودی از موجودات جهان و حادثهای از حوادث جهان نمیتواند باشد. روانشناسی و جامعهشناسی معنایی به ما نمیدهند. مرگ امر استعلایی و مرگ خدا به معنای مرگ معناست و با هیچ چیز نمیتوان به جهان فاقد معنا، معنا داد.
ایران و نیهیلیسم
بر اساس این گزارش، میری، سخنران پایانی این نشست بود که در آغاز سخنانش گفت: در نظر من برای سخن گفتن از نیهیلیسم باید تعریفی از این مقوله هم به مثابه یک واژه و هم به مثابه یک مفهوم فلسفی ارائه داد. به عبارت دیگر واژه نیهیلیسم از کلمه لاتینی «نیهیلو» به معنای هیچ و پسوند ایسم یعنی مکتب میآید که به صورت ساده میتوان گفت این واژه در فارسی پوچگرایی میشود.
میری ادامه داد: به صورت واژه و مفهوم فلسفی که ابعاد فرهنگی و رویکردهای اجتماعی را در جهان تحت تاثیر خود قرار داده است، میتوان به آلمان و نقش متفکران آلمانی دربسط این نحله اشاره کرد که سرآغاز آن را شاید بتوان در آثار یاکوبی یافت. او در سال ۱۷۹۹ در نامهای به فیشته مینویسد که بر این باور است که ایدهآلیسم فیشته مبتنی بر نیهیلیسم است. البته یاکوبی معتقد بود نقد کانتی بر متافیزیک نه تنها منکر امکان شناخت ابژهای نظری متافیزیک پیشا مدرن (خدا-روح) میشود، بلکه امکان شناخت «جهان نومنی» را هم از بین میبرد و معنای این سخن این است که بازسازی ایدهآلیسم استعلایی کانتی در دستان فیشته منجر به برساخت سوژهای میشود که هیچ شناختی از ابژهها و سوژهها در خودشان نمیتواند داشته باشد، این وضعیت در نگاه یاکوبی یعنی گرفتاری در چنبره نیهیلیسم، زیرا هیچ امکانی برای وجود هیچ چیز بیرون از سوژه یا جدا از سوژه باقی نمیگذارد و سوژه هم به خودی خود هیچ نیست مگر زائیده قدرت بیمهار تخیل.
وی افزود: البته رد پای نیهیلیسم را فقط در گفتمان فلسفی نباید جست، بلکه وادی ادبیات را باید مد نظر دقیق قرار داد و این در میان ادبیات روسی جایگاه ژرفی دارد. به عنوان مثال ما میتوانیم از ایوان تورگینف یاد کنیم که در رمان «پدران و پسران» شخصیتی نیهیلیستی به نام «بازاروف» میآفریند. بازاروف عقیده دارد که نیهیلیستها مبتنی بر هر آنچه سودمند تلقی گردد، عمل میکنند و آنچه در عصر مدرن سودمند است، تلقی و انکار همه ارزشهاست، شاید بیربط نباشد، اشارهای کنیم به نامههای شخصیتهای داستانی در ادبیات روس که هر کدام معنایی دارند و این بعد ادبیات روسی در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
عضو هیئت علمی پژهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: به عنوان مثال تورگینف در رمان پدران و پسران وقتی از شخصیت کلیدی داستان خود سخن به میان میآورد، نام او را بازاروف مینامد و او را اینچنین معرفی میکند که بازاروف عملش نه بر اساس ازشمندی بلکه بر اساس سودمداری است و جالب است بدانید که کلمه بازاروف ربط وثیقی به مفهوم و واژه بازار دارد و تورگینف با برساختن این مفهوم میخواهد بگوید که منطق بازار که بر اساس سود است جهان ما را در حال تسخیرکردن است و با استفاده از یک کلمه بیگانه که در زبان روسی هم از طریق ترکی-تاتاری رایج شده است میخواهد بگوید که این منطق با زیست جهان اصیل روسی بیگانه است و اگر جامعه روسی نتواند به این منطق بازار که همه چیز را با سود میسنجد، فائق آید آنگاه باید شاهد برآمدن نسلی باشد که عمل، رویکرد و جهتگیریاش همه و همه سودمحور خواهد بود و این یعنی نفی و انکار آنچه که انسان را انسانیت میبخشد.
وی افزود: پس تورگینف باید به فئودور داستایوفسکی اشاره کنیم که در ۵ رمان آخر خودش به آفرینش شخصیت به آفریدن شخصیتهای نیهیلیست دست مییازد و معروفترین آنها «راسکلنیکف» در رمان «جنایت و مکافات»، ایوان کارامازوف در رمان «برادران کارامازوف» و سه شخصیت نیهیلیست در رمان تسخیرشدگان هستند. دراین داستانها دو نفر خودکشی کرده و دیگری به دست دوستش به قتل میرسد و داستایوفسکی میخواهد بگوید اینها ایمان به خدا را از دست دادهاند و خیال میکنند که آزادی مطلق خدا را به خودشان اختصاص دادهاند. اما آزادی آنها عبث و بدون هدایت و بیقاعده است.
وی ادامه داد: به سخن دیگر تنها راه نجات از دیدگاه داستایوفسکی این است که همه ما کارامازوف هستیم یعنی با گناه اولیه در جهان آمدهایم و رستگاری ما در پناه بردن به مسیح است ولی مسیح در کلیسا نیست و باید در جای دیگری یافته شود.
میری تصریح کرد: اما بسیاری از منتقدین در حوزه فلسفه بر این باورند که برای فهم نیهیلیسم باید از فریدریش نیچه آغاز کرد، زیرا هر آنچه پیش از نیچه بحث شده است، به معنای اخص کلمه بیان فلسفه نیهیلیستی نیست. در کتاب «اراده معطوف به قدرت» نیچه ادعا میکند که «هر جنبشی نسبتا عظیم و سودمند بشری جنبشی نیهیلیستی نیز به وجود آورده است».
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: نیچه در آغاز قرن ۲۰ ادعا میکند که تاریخ دو سده آینده اروپا چیزی جز برآمدن و سلطه نیهیلیسم نیست، اما پرسش اینجاست که نیهیلیسم در تعریف نیچه چیست؟ در تعریف نیچه، نیهیلیسم یعنی اینکه والاترین ارزشها ارزش خود را از دست میدهند. هدف در کار نیست یا «جا» را پاسخی نیست.
وی ادامه داد: به عبارت دیگر آنچه باید بپذیریم که این است که ما الان در جهان نیچهای زندگی میکنیم، آنگاه شاید بتوان گفت که در درون هر یک از ما یک «بازاروف» خانه کرده است و آن بدین معناست که هر کدام از ما اعمالمان بر اساس سودمداری است نه ارزشمداری. حال اگر این مقدمه بتواند چشماندازی را پیش روی ما ترسیم کند، آنگاه باید پرسشی را مطرح کرد و آن این است که آیا «بازاروف» جهان ایرانی را تسخیر نموده است یا خیر؟ به سخن دیگر آیا روابط اجتماعی، فرهنگی، دینی و سیاسی ما بر اساس ارزشمداری تنظیم شده است یا سودمداری؟
میری تصریح کرد: کارل مارکس معتقد است که در نظام سرمایه داری تمامی روابط به Cash-Nexus (پیوند نقدی) تقلیل مییابد و این یعنی اینکه رابطهها به جای اینکه مبتنی بر رابطه «من و تویی» تعریف شود، بر اساس منطق «تومنی» تحدید گردد. مرتضی مطهری در کتاب «علل گرایش به مادیگری» بحثی را مطرح میکند درباره زیست جهان اروپایی و بر آمدن عصر روشنگری و به حاشیه راندن کلیسای مسیحیت و مدعی است که این حرکت سوژهای اروپایی حرکت درستی بود و بر اساس فطرت انسانی قابل توجیه است، زیرا انسان بر اساس فطرت حق جوی خویش نمیتواند در قلب مسیحیت تحریف شده خود را تعریف کند و جبرا باید آزادی انسان مسیحی رخ میداد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: به سخن دیگر برای فهم مادیگری و علل گرایش انسان اروپایی به آن مطهری زمینههای فکری، تاریخی، سیاسی و دینی را مورد مطالعه قرار میدهد و در تعلیل خویش مدخلیت قائل میگردد. حال اگر نهیلیسیم را را بازاروفی شدن انسان تعریف کنیم، آیا ایران امروز ما زمینههای گرایش به نیهیلیسم را میبینیم یا اصلا وجود ندارد؟ آیا میتوان عللی را در فرهنگ و تاریخ و ساختاریهای سیاسی اجتماعی ایران معاصر یافت که زمینههایی را برای گرایش به نیهیلیسم فراهم آورده است؟
وی افزود: به عبارت دیگر هنگامی که از نیهیلیسم در ایران میخواهیم صحبت کنیم، از چه نوع پوچگرایی باید سخن به میان بیاوریم؟ آیا زمینههای نیهیلیسم در اروپا و ایران یکی هستند؟ آیا هیچ تفاوتی در شکلگیری زمینههای نیهیلیسم در ایران با اروپا وجود ندارد؟
میری ادامه داد: به نظرم این بحث را میشود در دو سطح مطرح کرد: یکی در سطح ایران و زیست جهان ایرانی در نسبت با مسائل محلی خودش و دیگری در سطح جهانی و زیست جهان ایرانی به نسبتی که با ابعاد جهانی پیدا کرده است. به عنوان مثال ظهر انسان بازاروفی و مناسبات بازاروفی به نسبت گسترش مرزهای سرمایه سالاری و روابط ابژهانگارانه و کالایی شدن هستی اجتماعی در زیست جهان ایرانی، سوژه ایرانی هم در سطوحی عمیق و عظیم گرفتار «جهان نیچهای» شده است و از سوی دیگر به تناسب معادلات و مناسبات محلی که منطبق بر منطق تحولات تاریخی جامعه ایرانی هست نیز ما شاهد وضعیتی هستیم که به گونهای به سمت و سویی میرود که مطهری در علل گرایش به مادیگری در اروپا از آن با ارجاع به قاعده فطرت انسانی سخن میگفت.
به تعبیر رساتر، پیچیدگیهای سازمان اجتماعی ایران امروز دین را یکی از مولفههای مهم معنادهی و تفسیر معنوی از هستی بوده است را به طرز اسفناکی به یکی از مولفههای امر سرکوب کننده تبدیل کرده است و همانگونه که فروید در قاعده سرکوب، از برگشت امر سرکوب شده میگوید این شیوه از مدیریت اجتماعی دینی میتواند به جای اینکه سوژه ایرانی را در تفسیر معنوی از هستی خویش یاری کند، او را به سمت نوعی از تفسیر پوچگرایانه سوق دهد.
وی در پایان گفت: به سخن دیگر اگر مطهری سخن از علل گرایش به مادیگری با ارجاع به چینش متافیزیک مسیحیت در امر اجتماعی اروپا مسئله روشنگری و عصر نوین اروپایی را تبیین میکرد، به نظر میآید جامعه ایرانی در وضعیتی قرار گرفته است که چیدمان دینی-سیاسی هستی اجتماعی مسلط در ایران امروز، انسان ایرانی را به مرز نفی دین به مثابه تفسیر معنوی از هستی سوق داده است و شاید بتوانیم سخن از علل گرایش به نیهیلیسم از دو منظر در جامعه ایرانی بزنیم و برای عبور از این چالش دوگانه نیازمند بازخوانی «امر سکولار»، «امر قدسی» و متمایز با «امر عرفی» و حاکمیت دینی و حاکمیت دین هستیم. البته این همان موضوعاتی است که هر کدام نیازمند تدقیق بیشتری هستند.