شناخته شدن محصول چه چیزی است؟هنرمند بودن نتیجهی تبدیل شدن به برند است یا برعکس؟ در زمانهای که شهرت حرف اول را میزند و همه برای رسیدن به آن درجه تلاش میکنند، با دغدغهای خاص به شهرت رسیدن کار سختی است. زیرا مخاطب امروز با کسی ارتباط برقرار میکند که راحتتر صحبت کند،او را بخنداند و غافلگیرش کند.
در زمانهای که شهرت حرف اول را میزند و همه برای رسیدن به آن درجه تلاش میکنند، با دغدغهای خاص به شهرت رسیدن کار سختیست. زیرا مخاطب امروز با کسی ارتباط برقرار میکند که راحتتر صحبت کند، او را بخنداند و غافلگیرش کند. که این فقط یک ویژگی محسوب میشود و هیچ ارزشگذاری خاصی بر آن نمیشود.
در عصری زندگی میکنیم که معمولیترینها در دنیای مجازی با گرفتن تصویری از خود میتوانند هوادارانی بیشتر از یک هنرمند، خواننده، بازیگر یا نویسنده داشته باشند. پژمان جمشیدی ویژگیهای چهرهی محبوب بودن و داشتن هوادار زیاد را دارد، زیرا او یک فوتبالیست بوده است. چهرهای محبوب که خرد و کلان حتی اگر فوتبالدوست هم نباشند او را میشناسند.
او پس از دورهای فوتبالیست بودن در زمانی که به بازنشستگی نزدیک شد، تغییر حرفه داد و به عبارتی وجوه پنهان درونش را کشف کرد و بازیگر شد. پژمان با نقشی در یک کمدی تلویزیونی تغییر نقش اجتماعی خود را اعلام کرد.
حال پژمان جمشیدی یک برند شخصی است که طبیعتاً مخاطب بیشتر از یک فرد معمولی ویدئوها و رفتارهایش را دنبال میکند. در ویدئوهایی که اخیراً از او دیدیم، مخاطب را به این فکر وامیدارد که او با این تجربه فقط میخواهد بگوید:" هرچیز را که میخواهی به دست بیاور، یا هر علاقهای که داری به سمتش برو؟"
پاسخ این پرسش را باید در صحبتهای خودِ او دریابیم! البته خودش هنوز چندان علاقهای به پرده برداشتن از این حقیقت ندارد. هرچند دلیلی هم ندارد فردی که در جامعه شناخته و اثرگذار میشود، باید برای تمامیرفتارها و کردارهایش توضیحی داشته باشد. اما پرسش اساسی این است، در جامعهای که این افراد محبوب هستند و هواداران خود را دارند و ناخواسته ذهن مخاطب را هدایت میکنند، آن تأثیری که باید را میگذارند یا خیر.
گاهی یک فرد میتواند ویژگیهای الگو بودن را داشته باشد و گاهی هم نداشته باشد که این موضوع در داشتن هواداران تأثیری نمیگذارد. برای مثال پژمان جمشیدی میگوید: "مثل من به آرزوهایتان، در هر سنی برسید؟" برای مخاطبی که پژمان جمشیدی، برند محبوبش باشد این گفته قابل قبول است و گاه تأثیرگذار.
عدهای دیگر هم هستند که مخالفان برند یا یک شخص، یا یک آدم معروفند و همیشه مخالفت خود را در هر زمینهای اعلام میکنند.
حال در انتها باید گفت هر برندی مخاطب هدف خود را در نظر میگیرد، اگر پژمان جمشیدی مخاطب را با تک گل بازی در مقابل گرجستان یا با بازی در باشگاههای سایپا، پاس تهران یا پرسپولیس شاد کرده در ادامهی مسیرش هم با خنداندن مخاطب در قالب یک بازیگر همین مسیر را ادامه میدهد؛ چون از آن نتیجه دیده و به نوعی تأثیر خود را در مخاطب داشته است.
آیا او هنوز در حوزهی بازیگری شیطنت میکند یا تجربهای جدید را در پیش گرفته؟ شاید او راه خود را در همان مسیر ادامه دهد تا جایی که از یاد مخاطب برود و یا دچار کلیشهای شود که خیلیها دچارش هستند.
البته اگر باهوش و ذکاوت پیش برود، میتواند، خود را از ورطهی تکرار دور کند و همچنان محبوب بماند؛ زیرا محبوب ماندن با مشهور بودن مرز باریکی دارد و اگر از آن عبور کنی، بازگشت به مسیر قبل دیگر کار سادهای نیست! باید دید با ادامه ی این روند، واکنش مخاطبان تحلیل گر و صاحب نظران همیشه حاضر در صحنه، چه خواهد بود!؟