یادداشت دریافتی- عبدالحسین امیدینیا؛ زندگی «برخوردار و راحت» لزوما به معنای «زندگی رضایت بخش» نیست! که اگر اینطور بود تمام برخورداران عالم باید راضی و خشنود باشند! در حالیکه لزوما اینگونه نیست.
ما همین نوع تجربه را بسیار نزدیک به خود حس کرده ایم؛ روزگاری از پیکان سفت و بی کولر تا پراید نرم و کولردار نوعی سعادتمندی به حساب می آمد اما پس از رسیدن به پراید، پژو مطرح میشد و اکنون هیچکدام هم مطرح نیست!
چه انسان هایی که بر تخت طلاکوب خود یک خواب راحت نداشته اند و چه فقرایی که بر زمین سفت هزاران بار خواب خوب و رضایت بخش را تجربه کرده اند.
بین آنچه زندگی را «خوشایند و رضایت بخش» میکند با آنچه زندگی را «راحت» میکند، فرق اساسی وجود دارد، وگرنه هیچ استعداد انسانی نباید در جاهایی که زندگی راحتی از حیث ابزار و درآمد ندارند، شکوفا می شد. اما واقعیت اینست که بشریت به سقراط تهی دست و کانت زندگی کرده در شهری کوچک و گاندی و ماندلا و بسیاری کسان دیگر از نابرخورداران می بالد.
لذا تجربیات فلسفی و عملی زندگی آدمیان چنین می نماید که زندگی «خوشایند و رضایت بخش» در سایه «تحمل و تعقل» بدست آمدنی است؛ صرفنظر از تقسیم پذیری زمان حیات آدمیان به سنت و مدرنیته و نیز به هر مقدار از ابزار آسایش که تامین شده باشد.
البته هیچگاه از نظر دور نیست که موضوع عدالت توزیعی و برخورداری از ابزارهای لازم و کافی برای امر لاجرم معاش، بحث ثانوی این نگاه نخست است. که ورود به آن و بررسی نسبت های آن با تحمل و تعقل در این مقال نمی گنجد.
از دیگر سو اقرار کردنی ست که همانگونه که دعوت به تعقل مطلوب و خواستنی ست، دعوت به «تحمل» در نگاه نخست، دعوت به امر دشوار است! اما انسان ها - با هر مشرب فکری و اخلاقی - تن در دادن به سختی با امید به راحتی را امری پذیرفتنی و حتی رایج می دانند.
البته تحمل، «سرمایه و دلیل» میخواهد! کما اینکه هر کس میتواند آنرا بر اساس مقتضیات و باورهای فکری خود ارزیابی و پس از اطلاع از منافع آن، نسبت به آن مانوس گشته و در خود ایجاد نماید.
اما تحمل و تعقل چه کارکردهایی میتوانند برای ساختن یک «زندگی رضایت بخش و خوشایند» داشته باشند؟
اجمالا میتوان در حدود این یادداشت چنین بر شمرد:
تحمل؛ توان تسلط بر شرایط موجود را در انسان ایجاد مینماید.
«معناداری زندگی» و نیز «ارتباط با خداوند» در سطوح مختلف، از راه های مجرب ایجاد فضیلت تحمل در آدمی است.
تعقل؛ قوه و توان تحلیل شرایط موجود و برنامه ریزی برای تغییر شرایط از موجود به مطلوب را در انسان ایجاد مینماید.
« اندیشیدن» بر مبنای داده های سنجیده و صحیح و نه صرفا دانستن، از جمله راه های کسب فضیلت تعقل است.
هنگامیکه انسان اهل «تحمل و تعقل» شد، آنگاه انسانی «فضیلت مند» میشود و ویزگی «فضیلت مند» بودن، به عنوان ویژگی سوم - علاوه بر تحمل و تعقل - در رسیدن به سعادت که همانا زندگی رضایت بخش و خوشایند است در درونش عمل میکند.
و این انسان فاضل، یعنی انسانی که با تحمل و تحلیل شرایط موجود، برای «آینده» فکر و برنامه ریزی میکند در واقع «امید» را در خود شکوفا ساخته است؛ و «امید» برای تحمل، هم «سرمایه» است و هم «دلیل» و برای تعقل، هم «انگیزه» است و هم « انرژی حرکت »
لذا زندگی مبتنی بر « تحمل و تعقل» میتواند به نحو شایسته و مطلوب زندگی رضایت بخش و خوشایند را برای انسان به ارمغان آورد.
چنین انسانی ست که به «آزادی» سلام میکند! و بجای حصر در ابزارهای راحتی بخش معاش، به آنها روح میدهد و آنها را صرفا بعنوان «ابزار محض» - فارغ از کارکرد هدف و تشخص - در خدمت زندگی رضایت بخش خود و ایضا دیگران اعم از انسان های دیگر و نیز محیط زیست بکار میگیرد.
حیات و ممات انسان های برخوردار از چنین زندگی یست که بصورتی خوشایند در حافظه تاریخ انسانی بشر ثبت و ضبط میگردد؛ سقراط تهی دست و کانت زندگی کرده در شهری کوچک و گاندی و ماندلا و بسیاری کسان دیگر از نابرخورداران . . .
در پایان ذکر این نکته لازم مینماید که بر خوانندگان آگاه و ژرف اندیش واضح و مبرهن است که توجه دادن به چنین نگاهی از زندگی، به هیچ وجه سعی در تمجید و تقدیس فقر و نداری نیست! بلکه بر عکس! توجه دادن به سطحی از داراییست؛ سطح فاخری از ثروت که می تواند امید و اعتماد به نفس سرکوب شده فقرا و تهی دستان را به ایشان برگرداند (یعنی همان نقص بزرگی که ایشان را در ورطه فقر فرو برده است و خود را محکوم به آن یافته اند! ) و آنها را به این نکته اساسی آگاه کند که؛ « نان نداشتن به معنای انسان نبودن نیست!»