
ناکامی ایران در راهیابی به رقابت های جام جهانی 2010 آفریقا خبر اصلی صفحه ورزشی روزنامه های کشور بود.
در این راستا روزنامه اعتماد طی مطلبی با عنوان "شاهکار بهترين فدراسيون قاره" نوشت:
ايران براي اينکه مستقيماً به جام جهاني صعود کند يا پاي در بازي هاي «پلي آف» بگذارد تنها يک امتياز کم آورد. کسب 11 امتياز از هشت بازي نتوانست مانع حذف ايران شود و نتايج ايران در ديدارهاي مقدماتي جام جهاني 2010 ثابت کرد در حال حاضر تيم ملي ايران در بين شش تيم برتر قاره قرار ندارد.
اين در حالي است که متوليان فوتبال ايران همواره از قدرت فوتبال کشور صحبت مي کنند اما نتايج تيم ملي ماهيت اصلي فوتبال ايران را نشان داد. ايران در حالي از صعود به جام جهاني بازماند که چهار سال پيش بدون دردسر راهي آلمان شده بود و در همين ديدارهاي مقدماتي جام جهاني 2010 کره جنوبي، ژاپن و استراليا به راحتي جواز حضور در آفريقاي جنوبي را کسب کردند. حتي تيمي مثل کره شمالي هم راهي جام جهاني شد، اما ايران وداعي تلخ با آفريقاي جنوبي داشت. در اين ميان نبايد از تساوي در سئول گلايه داشت و حسرت فرصتي را خورد که مسعود شجاعي پس از گل اولش از دست داد. در واقع ايران با کسب نتايج ضعيف در طول مسابقات زمينه حذف خود را فراهم کرد.
نرسيدن به جام جهاني که يک ناکامي براي فوتبال ايران به شمار مي رود، نتيجه يک دوره «ندانم کاري» است. شايد در ابتداي اين مسابقات و با توجه به اينکه اين امکان وجود داشت که از قاره آسيا پنج تيم راهي جام جهاني شود کسي تصور نمي کرد ايران از هشت بازي خود تنها 11 امتياز کسب کند و در گروه خود چهارم شود. سوم شدن و حضور در بازي هاي پلي آف حداقل نتيجه يي بود که براي ايران پيش بيني مي شد اما تيم ملي همان راهي را رفت که چهار باشگاه ايران در جام باشگاه هاي آسيا پيموده بودند و يک «ناکام بزرگ» لقب گرفت.
مطمئناً بضاعت فوتبال ما خيلي بيشتر از چهارم شدن در گروه و کسب 11 امتياز بود. چهار سال پيش تيم ملي با مربيگري برانکو ايوانکوويچ از شش بازي خود 13 امتياز جمع کرد (در شرايطي که بازي آخر برابر ژاپن هم تشريفاتي بود) و اين مرتبه از هشت بازي تنها 11 امتياز اندوخت. واقعاً در اين چهار سال چه بر سر فوتبال ايران آمده که حاصلش اين شده؟ اين سوالي است که در اين روزها ذهن علاقه مندان به فوتبال را مشغول خود کرده و همه هم جواب اين سوال را مي دانند؛ «سوءمديريت فدراسيون فوتبال.» فوتبال ايران بيش از سه سال است که پاي در مسير اشتباه گذاشته و علاقه يي هم ندارد که اشتباهاتش را اصلاح کند.
در جام جهاني 2006 مشخص شد فوتبال ايران براي پيشرفت به مربي بزرگ تر از برانکو (مربي کنوني تيم ملي مقدونيه) نياز دارد. اما سه سال است که فدراسيون در حال امتحان کردن مربيان مختلف وطني و پسرفت است. ناکامي در جام ملت هاي 2007 هم درس عبرتي نشد و هدايت تيم ملي در ديدارهاي سرنوشت ساز مقدماتي جام جهاني به علي دايي سپرده شد. اين مربي کم تجربه هم با خودمحوري و اشتباهاتش کاري کرد که امروز حاصلش را مي بينيم. حال هم علي کفاشيان معتقد است فاجعه يي رخ نداده و فدراسيون فوتبال ايران کارهايش را به خوبي انجام مي دهد.
اما مسووليت انتخاب هاي اشتباه و از دست دادن زمان برعهده چه کسي است؟ آيا اگر کفاشيان و کساني که براي فوتبال ايران تصميم مي گيرند در ابتداي اين راه يک مربي بزرگ و کاربلد خارجي براي تيم ملي انتخاب مي کردند و به دنبال آزمايش دايي، مايلي کهن و قطبي نبودند باز هم از هشت بازي 11 امتياز مي آورديم؟ چگونه مي توان به فدراسيوني که در انتخاب سرمربي تيم ملي ناتوان ظاهر شده و حرف اين و آن را گوش کرده، نمره قبولي داد؟ درست است که حضور در جام جهاني 2006 فايده زيادي براي فوتبال ايران نداشت، اما غيبت در جام جهاني 2010 مي تواند لطمات زيادي براي فوتبال ايران داشته باشد. انتقال پيدا نکردن ستاره هاي فوتبال ايران به اروپا، دلسرد شدن مردم از فوتبال، محروم شدن فدراسيون فوتبال از ميليون ها دلار درآمد، قطع رابطه تيم ملي با تيم هاي درجه يک و... از مهم ترين مصائب در جام جهاني است و بدون ترديد مقصر اصلي اين ناکامي سازمان تربيت بدني و فدراسيون فوتبالند.
آنها با تصميمات اشتباهي که گرفتند فوتبال ايران را به اين حال و روز انداختند. به هر حال علي کفاشيان همچنان مي تواند به انتخاب فدراسيون ايران به عنوان بهترين فدراسيون قاره ببالد. اما هنگامي که کنفدراسيون فوتبال آسيا با معيارهاي عجيب و مضحکش به جاي پارک جي سونگ و ديگر ستارگان فوتبال آسيا در اروپا يک بازيکن گمنام قطري را به عنوان مرد سال قاره انتخاب مي کند، برگزيده شدن فدراسيون کفاشيان هم به عنوان بهترين فدراسيون آسيا تعجب آور نيست.
مقصران ناکامي
کاروان ناکام تيم ملي ايران ديروز صبح در شرايطي وارد فرودگاه امام خميني شد که خبري از مهدي مهدوي کيا و وحيد هاشميان در بين ملي پوشان نبود. به هر ترتيب معلوم نيست در آينده بر سر اين تيم بي انگيزه و ناکام چه خواهد آمد. احتمال اينکه علي کريمي، مهدي مهدوي کيا و وحيد هاشميان از تيم ملي خداحافظي کنند، کم نيست. وضعيت افشين قطبي هم کاملاً نامشخص است.
قطبي پس از نرسيدن ايران به جام جهاني گفت؛ «ايران شايسته صعود به جام جهاني بود و من به خاطر تمام حمايت هايي که هموطنانم از تيم داشتند، تشکر مي کنم. بازي کره شمالي و عربستان براي ما اهميت زيادي داشت و در پايان آن بازي اشک ريختيم. اگر مي خواهيم در دور بعدي چنين اتفاقي نيفتد بايد همين حالا گذشته را فراموش کرد و به فردا اميدوار بود.»
در آن سو اکثر رسانه هاي بين المللي هم نرسيدن به جام جهاني را يک ناکامي براي ايران دانستند و به حضور کره شمالي در جام جهاني پس از 44 سال اشاره کردند. در اين ميان سايت «گل» در گزارشي مقصراني براي اين ناکامي معرفي کرده است. در گزارش گل آمده است؛ «فوتبال ايران، استارت واقعي خود را براي حضور در مرحله مقدماتي جام جهاني، از زماني زد که علي دايي، در حکمي عجيب، به جاي افشين قطبي که به عنوان سرمربي انتخاب شده بود، کار خود را با عنوان سرمربي تيم ملي آغاز کرد. در اين شرايط که مسلم است انتخاب ناگهاني دايي يکي از دلايل اصلي حذف ما از جام جهاني بوده، حداقل انتظار اين است که مديراني که اين سرمربي را براي تيم ملي انتخاب کردند، در رسانه هاي جمعي حاضر شوند و از مردم عذرخواهي کنند. حضور در جام جهاني، دلخوشي کوچکي بود که از مردم طرفدار فوتبال دريغ شد. ي
ادمان باشد که ما در دوره گذشته به سادگي به جام جهاني صعود کرديم بدون آنکه کسي احساس کند از طرف تيمي تهديد مي شويم... مديراني که در اين شکست نقش مستقيم داشته اند، محمد علي آبادي، علي کفاشيان، مهدي تاج و... هستند و البته يکي دو مقام عالي رتبه سياسي ديگر که بسيار درباره دخالت آنها در موضوع سرمربي شنيده ايم. البته تقصير اصلي به گردن علي کفاشيان است که حرف عالي رتبگان را شنيد و لام تا کام حرف نزد.»
روزنامه خبر نیز پس از توقف ایران در مقابل کرخ جنوبی اینگونه نوشت:
فوتبال ملی با حذف از جام جهانی ۴ سال کابوسوار را درپیش خواهد داشت.
«سراسیمه میدوید تا خود را به رختکن برساند.» خبرنگار خبرورزشی شاهد عینی صحنهای بود که با سوت پایان نیمه اول بازی دو تیم ایران و کره جنوبی در سئول، نایب رئیس فدراسیون فوتبال در حالتی برآشفته میخواست خود را به بازیکنان تیمملی در رختکن برساند. او میرفت تا فارغ از اهمیت بازی حساسی که تیمملی دارد برگزار میکند، به بازیکنانی بتازد که مچبند سبز به دست بسته بودند. او که در مقام رئیس کمیته تیمهای ملی، تیم را بیهیچ پولی به کره جنوبی برده بود. این قدر در شرایط بحرانی بود که اگر سفیر ایران به کمکشان نمیرسید، پول هزینههای یومیه هم همراه تیم نبود.
او اما فقط به این فکر بود در آن لحظه دستبند سبز را که یادآور خاطراتی خوش برای مردم کشورمان نیست، از دست بازیکنان، باز کند. مردمی که خسته شدهاند از همه رفتارهای خارج از عرفی که آرامش را هفتهای است از آنها سلب کرده. تاج انگار مامور شده بود هر طور هست این بازیکنان را وادارد تا این نمادهای سبز را از دستانشان باز کنند. مچبندهایی که 6 بازیکن سرشناس تیمملی در حرکتی هماهنگ با هم به عکس همه قوانین رایج فیفا در منع فوتبالیستهای حرفهای از تحرکات سیاسی در زمین فوتبال انجام گرفته بود، میتواند برایشان عواقبی به همراه داشته باشد.
این نکته را علی کفاشیان رئیس فدراسیون ایران هم تأیید میکند و دربارهاش میگوید: «دلیل این موضوع را باید از بازیکنان تیمملی پرسید. اما، گویا نماینده فیفا درباره انگیزه بازیکنان و سیاسی بودن آن شبهاتی را مطرح کرده است چرا که اگر هدف بازیکنان از این کار نشان دادن یک نماد مذهبی یا سیاسی بوده باشد، برخلاف بند شش اساسنامه فیفا بوده و احتمال دارد فیفا با این بازیکنان برخورد کند. به هرحال از خود بازیکنان باید سؤال شود که چرا آن مچبندهای سبز را بستند و سپس باز کردند.»
تاج اما کسی بود که باعث شد تا نمادهای سبز از دستان بازیکنان باز شود. جواد نکونام، مسعود شجاعی، علی کریمی، مهدی مهدوی کیا، محمد نصرتی و حسین کعبی، در لحظه ورود به زمین هر یک نمادهایی سبز به همراه داشتند. شجاعی حتی در نیمه اول لباس سبزی را زیر پیراهن خود به تن داشت تا اگر گل زد آن را رو به دوربینها نشان دهد.
بازیکنان همه سکوتی مطلق درباره آن اتفاق اختیار کردهاند. در تمام مسیر برگشت از کره و بعد از بازی هیچکدام از بازیکنان حاضر نبودند حرفی درباره آنچه رخ داده بود، بزنند. در فرودگاه دبی هم سکوت مطلق حکمفرما بود. کیا و هاشمیان هم که از اردو جدا شدند اصلاً حرفی درباره کاری که کرده بودند نمیزدند. سکوت، سکوت و سکوت اتفاقی بود که فقط به چشم میآمد. تیم حذف شده بود و آن اتفاق هم بر مشکلات تیم ناکام افزوده بود. این اما تاج بود که باید سرپوشی میگذاشت بر آنچه اتفاق افتاده بود؛ «بعد از بازی عدهای از شبکههای بیگانه که واقعاً با جمهوری اسلامی عناد و دشمنی دارند، سعی داشتند مچبندهای بازیکنان ما را یک حرکت سیاسی نشان دهند، در صورتی که اینگونه نبود و ملیپوشان ایران براساس اعتقادات مذهبی و توسل به حضرت ابوالفضل(ع) آن مچبندها را بردست بسته بودند.
اگر واقعاً قرار بود ملیپوشان از مچبندها استفاده سیاسی کنند دیگر دربین دو نیمه آن را باز نمیکردند. قبل از بازی هم ملیپوشان دروسط زمین حلقه اتحادی تشکیل دادند و با رمز یاابوالفضل (ع) بازی را شروع کردند.» او که در لحظه سوت پایان نیمه اول همه پلههای جایگاه تا رختکن را با سرعتی خارقالعاده دویده بود، خود اعتراف میکند از بازیکنان خواسته تا مچبندها را از دست باز کنند. خواستهای که خیلی هم دوستانه بیان نشده بود؛ «از شکل رفتنش به رختکن میشد حدس زد که اگر مچبندها باز نشود، اصلاً بعید نیست تیمملی در نیمه دوم به زمین برنگردد.» این جمله را یکی از عکاسان حاضر در سئول میگوید و ادامه میدهد: «انگار از او خواسته بودند هر طور هست این غائله را بخواباند و برایش توجیهی بیاورد.»
تاج باید این اتفاق که محتملترین شایعه دربارهاش تبانی 6 بازیکن سرشناس تیمملی برای نمایش اعتراضشان به برخوردهای دوساله اخیر از سوی سازمان ورزش و فدراسیون به آنها بوده را نمایش بگذارند را طوری توجیه میکرد و به همین دلیل اینگونه از آنها خواست تا مچبند از دستانشان باز کنند. اعتراضی که البته بسیاری از کارشناسان متفق القول آن را حرکتی ناشایست و دور از شأن بازیکنان ملی میدانند. بازیکنان تیمی که نماینده 70 میلیون نفر هستند نه طیف و دستهای خاص.
تیمملی که در سئول با تساوی برابر کره برای از دست نرفتن شانس صعود باید چشم انتظار شکست یکی از دو تیم کره شمالی یا عربستان میشد ناباورانه به چشم دید دو تیم در ریاض با هم مساوی شدند، عربستان سعودی راهی پلی آف شد، کره شمالی برای اولین بار پس از جام 1966 جهانی شد و سهم ایران غم تلخ حذف بود.
فوتبال که قرار بود لبخند به لب مردم بنشاند بار دیگر مثل همه اتفاقات بزرگ ورزشی این سالها آواری شد بر سر مردم. تیمملی که لیگ امسال را قربانی برنامهریزی ناصحیح برای تدارکش کرد، خود قربانی بازیکنانی فوتبال زده شد که درست در حساسترین زمان نایی برای بازی نداشتند. نفس کم میآوردند و بزرگترین رویای فوتبالی یک ملت را به باد داد.
تیمملی که در زمستان گذشته همه مربیان لیگ معترض بودند چرا برای بازیهای تدارکاتی بیبرنامه و منطقش لیگ را به تعطیلی میکشاند باعث شد تا لیگ به درازا بکشد و مسئولان فدراسیونش که مدام دم میزدند از ارجحیت صعود به جام جهانی بر هر رقابت دیگر، نه فقط نمایندگان ایران در لیگ قهرمانان آسیا را قربانی کردند که اینگونه تیمی خسته و بیروحیه را که مشکل بزرگش ناتوانی رؤسای فدراسیون بر تعامل با سرمربی وقت تیمشان بود، تا آستانه حذف کشاندند.
فوتبال ملی را نابود کردند و پس از روزهای پیاپی نابسامانی به قطبی سپردند تا نهایت این شود که شد. ناکام و سرافکنده تا رئیس فدراسیون بگوید: «من تصمیمی برای استعفا ندارم چرا که دلیلی برای آن وجود ندارد. اما، اگر با رفتن یک نفر مشکلات حل شود، این کار را انجام میدهم. در مجموع در فدراسیون میمانم و به فوتبال خدمت میکنم. نرفتن به جام جهانی آخر دنیا نیست.»
نایب آقای رئیس اما حتی موضعش را بالاتر از یک عذرخواهی گرفته و درباره حذف تیم میگوید: «نمیتوان عدم صعود را توجیه کرد. ما باید درجام جهانی حاضر میشدیم که این گونه نشد، اما کلیه عوامل از جمله بدشانسی نیز دست به دست هم دادند تا ما صعود نکنیم. ایران تا دقیقه 82 بازی با کره جنوبی به عنوان تیم دوم مستقیماً به جام جهانی رفته بود ولی بایک گل همه چیز خراب شد. فعلاً تصمیمی در خصوص کادرفنی نگرفتهایم و در آیندهای نزدیک درباره قطبی و همکارانش تصمیمگیری میکنیم.» او طوری سخن میگوید که انگار نقشی در این ناکامی نداشته است.
تاج، کفاشیان، بازی انتخابهای متوالی مربی ملی از کلمنته، قطبی، دایی، مایلی کهن، ابراهیمزاده، یاوری و همه جنجالهای دو ساله گذشته. . . . بیشک این تیم و ناتوانی مدیریتی شان نقشی در حذف تیم نداشته و اصلاً نیازی به عذر خواستن از مردم نیست.
«چرا باید تیم بالا میرفت؟ فوتبال برنامه ندارد.» این جمله را سعید آذری مدیر موفق اما مخلوع باشگاه ذوبآهن میگوید، او که قربانی اتفاقی سیاسی در ورزش شد. این سیاست زدگی درست از 4 سال قبل بر فوتبال ایران سایه انداخت. فوتبال اما بیش از هر جای دیگر ورزش از چنین سیاستی لطمه خورد. تیمی که با صعود به جام جهانی در اختیار متولیان جدید ورزش قرار گرفت و محمد علی آبادی ادعا داشت باید یکی از 16 تیم جهان باشد حالا از گروهی که که 3 تیمش میتوانستند صعود کنند اوت شده و جای ایران کره شمالی به جام جهانی میرود.
فوتبال این سالها را با اختلافات شدید دادکان و علی آبادی بر سر نحوه اداره تیمملی پیش از جام جهانی آغاز کرد. با پایان جام جهانی دادکان برکنار و فدراسیون به دست سرپرست جدید سپرده شد. تصمیمی عجولانه که حتی رئیسجمهور هم بر آن در برنامهای زنده صحه گذاشت. تعلیق ماحصل این تعجیل بود.
کمیته انتقالی از پی تعلیق آمد. ناکامی در جام ملتها را سرمربی تیم، قلعه نویی به گردن نابسامانی فوتبال انتقالی انداخت. ماجرای انتخاب رئیس ماهها سر و صدا به پا کرد تا تیم کفاشیان آمدند. داستان گزینش خارج از عرف دایی، تیم را در شرایطی گرفتار کرد که مردم با تیمملی قهر کنند و 5 بازی پیاپی فقط 6 امتیاز بگیرد.
نعرههای اعتراض در حضور رئیسجمهور پس از باخت به عربستان، زاده همین سیاست زدگی تصمیمات غیر ورزشی بود. داستانی که با رفتن دایی هم ادامه داشت درست مثل همه اتفاقاتی که برای مایلی، قطبی، دو تیم استقلال و پرسپولیس و دیگر اجزای ورزش قهرمانی افتاد. داستانی که به حذف تیمملی انجامید. حذفی که از سوی سیما با سکوت مطلق همراه شد بیآنکه یکی از مسببینش به خود زحمت دهند تا از مردم عذر بخواهند.
روزنامه حامی دولت وطن امروز نیز در مطلبی با عنوان "مچ بند تفرقه افکن" اینگونه نوشته است:
زمانی که میشی مورای ژاپنی در سوت خود دمید تا نتیجه پایانی ایران و کرهجنوبی یک بر یک اعلام شود همان لحظه بلیت حضور ما در آفریقای جنوبی سوخت. چشم انتظار چه چیزی بودیم؟ تاریخ فوتبال ایران را تورق کنید تا ببینید در این کتاب قطور هیچگاه و در هیچ کجا فوتبال سعودی مددرسان ما نبوده است.
باز هم بسان چهار دوره گذشته این سعودیها بودند که بیشترین ضرر را به ما رساندند؛ از شکست تیم دایی در تهران گرفته تا مساوی بدون گل در ریاض مقابل کرهشمالی. این سرنوشت شوم ما برای صعود به جامجهانيبود و چه خوش خیال بودیم که بعد از تساوی در سئول، چشم انتظار مصاف عربستان و کرهشمالی نشستیم تا یکی از آنها با کسب سه امتیاز، دیگری را حذف کند و ما به عنوان تیم سوم به مرحله پلیآف پا بگذاریم. اما آنچه در ریاض رخ داد یک دهن کجی بزرگ به فوتبال مستاصل ما بود؛ همان تیمی که علی دایی، پنج امتیاز حساس را به آنها هدیه داد چهارشنبه شب حتی قادر نبود برابر هواداران خودی از سد کرهشمالی بگذرد و فوتبال ما اینچنین از قافله جهانی بازماند تا تنها نظارهگر جامجهاني2010 آفریقا باشیم.
قطبی: میدانستم دفاع یعنی مرگ
قطبی دو سال است در فوتبال ما فعالیت دارد اما نکته جالب درباره او این است که تابه امروز فرصتی پیش نیامده بود که پایان کار برسد و افشین بابت قولهایی که داده از مردم معذرت خواهی کند. در سال نخست وعده قهرمانی پرسپولیس را داد و سرانجام چنین کرد و فصل بعد در اواسط کار از تهران خارج شد تا سهمی در ناکامی قرمزها نداشته باشد. اما این بار او در لحظه پایان حضور داشت و وقتی با ناکامی مواجه شد شجاعانه همه چیز را به عهده گرفت: «شرمنده مردم ایران شدم که نتوانستم قولم را عملی کنم. زمانی تیم ملی را در اختیار گرفتم که 6 امتیاز داشت و بازگرداندن روحیه به این تیم کار سادهای نبود اما با تلاش خود بازیکنان و سازماندهی خوب در وضعیت مناسبی قرار گرفتیم و معتقدم در این سه بازی سربلند شدیم». قطبی در ادامه تاکید کرد: «از روزی که سرمربی تیم ملی شدم به همه مردم ایران قول دادم که تیم را به جامجهانيمیبرم اما شرمنده هستم.
گاهی مسائل سازماندهی شده فنی و روحی برای رسیدن به هدف کافی نیست و شانس هم مورد نیاز است». قطبی سپس درباره بازی مقابل کرهجنوبی حرف زد و اعلام کرد دفاعی که تیم انجام داد دستور او نبوده است: «در جریان بازی یک بر صفر برنده بودیم. من سالها در کرهجنوبی زندگی کردهام و میدانم دفاعی بازی کردن در سئول یعنی مرگ. گرچه روی گلی که دریافت کردیم آنها سه نفر بودند و ما 6 نفر. پارک جی سونگ با بخت و اقبال توپ را تصاحب کرد و در نهایت ضربه آخر را به ما زد».
قطبی در پایان گلهای هم از کنفدراسیون فوتبال آسیا داشت که اجازه نداد بازی دو تیم همزمان انجام شود: «AFC و فیفا در حق فوتبال ایران کوتاهی کردند و معتقدم اگر بازیهای این گروه همزمان برگزار میشد، کرهشمالی و عربستان مقابل یکدیگر با استرس بازی میکردند.به هر حال به عنوان سرمربی این شکست را میپذیرم».
کفاشیان: صعود میکردیم زنگ تفریح میشدیم!
کمتر اتفاق میافتد میمیک صورت کفاشیان حالت خندان نداشته باشد اما روز گذشته این حادثه رخ داد و رئیس فدراسیون فوتبال برخلاف روزهای دیگر چندان بشاش نبود.
او صحبتهایش را درباره حذف تیم ملی به شکل زیرکانهای به عملکرد ضعیف دایی ربط داد و اینچنین شروع کرد:« برای صعود تیم ملی فوتبال به رقابتهای جامجهاني همه کاری کردیم فقط از ابتدا قوی حرکت نکردیم. به طوری که شاهد بودیم که در چند مسابقه اخیر، تیم ملی دارای عملکردی به مراتب بهتر از رقابتهای اول بود اما متأسفانه نتوانستیم موفق به صعود شویم».
کفاشیان اتفاقات چهارشنبه گذشته را دقیقا عکس هشت آذر سال 76 دانست و توضیح داد: «درباره صعود تیم ملی به رقابتهای جامجهانيچند سناریو ممکن بود اتفاق بیفتد که برای ما در سئول بدترین سناریو اتفاق افتاد و ما به جامجهانيراه نیافتیم. همین شرایط در ملبورن پیش آمد و تیم ملی با به وقوع پیوستن بهترین سناریو راهی جامجهانيشد اما در هر صورت عدم صعود تیم ملی به رقابتهای جامجهانيچیزی از شایستگیهای تیم ملی، کادر فنی و بازیکنان کم نخواهد کرد».
اما قسمت جالب حرفهای او به جایی مربوط میشد که نرفتن به جامجهانيرا از زاویه دیگری مثبت دانست: «تیم ملی ایران از تیمهایی همچون کرهشمالی ، کرهجنوبی و عربستان چیزی کم نداشت اما باید قبول کرد که خیلی هم بیشتر و تواناتر از این تیمها نبود. در این شرایط اگر تیم به جامجهانيهم صعود میکرد باز هم نمیتوانست دارای عملکرد قابل قبولی باشد. تیم ملی ایران شایسته این نیست که در رقابتهای جامجهانيبرای تیمهای دیگر زنگ تفریح باشد». آیا افشین قطبی همچنان به عنوان سرمربی تیم ملی در سمت خود ابقا میشود؟ علی کفاشیان همچنين از تمدید قرارداد قطبی حمایت کرد: «در اولین فرصت با افشین قطبی در اینباره صحبت خواهیم کرد. نظر ما برای ماندن او مثبت است و با این توضیح 50درصد مساله حل شده است. حالا باید نظر او را بدانیم و ببینیم آیا تمایلی به ماندن در تیم ملی دارد یا نه».
دستبند تفرقهافکن
علی کفاشیان درباره دستبندهای سبز شش ملیپوش، موضع منفعلانهای گرفت و در این باره اظهار بیاطلاعی کرد اما پورحیدری و مهدی تاج که در سئول حضور داشتند به گونهای سعی کردند این دستبندها را به عقاید مذهبی این شش نفر منوط کنند اما واقعیت چیز دیگری بود. چند روز قبل از این مصاف، زمزمههایی در این باره شنیده میشد و همزمان با اغتشاشات تهران بعضی از ملیپوشان سعی داشتند با استفاده از این نماد وارد زمین شوند تا مواضع خود را اینچنین اعلام کنند؛ اتفاقی که بحثهای فراوانی را به وجود آورد و موجب ایجاد چنددستگی میان ملیپوشان شد. سرمربی تیم که در متن جریان قرار داشت از بازیکنان خواست با این رفتار موجب از بین رفتن همبستگی تیمی نشوند اما سرانجام شش بازیکن برخلاف دیگر اعضای تیم عمل کردند تا در 45دقیقه نخست شاهد این حرکت نمادین و تفرقهافکن باشیم. جالب اينجاست كه برخي از اين بازيكنان در جهت ترغيب ساير مليپوشان نيز برآمده بودند كه با مخالفت آنها روبرو شدند. وقتی همبستگی در تیم وجود نداشته باشد و بازیکنانی به خود اجازه دهند برخلاف دیگر اعضای تیم تصمیمگیری کنند، آن وقت شکست و ناکامی اتفاق چندان عجیبی نیست.
در همین راستا نیز مصطفی هاشمی طبا در گفتگو با ایسنا اظهار داشت: مشكل مديريتي مثل هميشه باعث شد نتيجه نگيريم.
رييس اسبق سازمان تربيت بدني مهمترين عامل شكست و عدم حضور تيم ملي فوتبال ايران در مسابقات جام جهاني 2010 را مشكل مديريتي دانست و خاطرنشان كرد: هميشه در مديريت مشكل داشتيم، يعني از همان اول و در پروسهي انتخاب مربي نيز اشتباه كرديم. بعد از انتخاب قطبي به يكباره نام دايي به عنوان سرمربي تيم ملي بيان ميشود و اين در روحيهي بازيكنان اثر ميگذارد.
وي تاكيد كرد: طبيعي است وقتي تصميمات درست نباشد و دائم در كش و قوس باشيم نتيجه نميگيريم. اين عدم ثبات تصميمگيري روي تكتك بازيكنان، مربيان و طبيعتا روي نتايج تيم نيز تاثير ميگذارد.
هاشمي طبا تصريح كرد: وقتي گروهبندي ايران را ديدم ترديد نداشتم كه به راحتي از اين گروه بالا ميرود اما با نتايج كسب شده فهميدم كه كاري از پيش نميبريم. تا قبل از سه بازي آخر بعضيها ميگفتند با تغييرات انجام شده در تيم ملي 9 امتياز اين سه بازي را به دست ميآوريم. اما من همان موقع گفتم كه فكر نميكنم بيشتر از 5 امتياز بگيريم و همين طور هم شد.
وي اظهار كرد: به نظر من اصلا فدراسيون فوتبال نميداند كه چكار ميخواهد انجام دهد، ما عضو فيفا هستيم و تمام مسائل را از اين زاويه ميبينيم اما نميدانم چرا فدراسيون ميخواست جلوي فيفا گردنكشي كند. ما ميخواستيم فيفاي جديدي براي خودمان درست كنيم، ميگفتيم به فيفا چه مربوط است كه در قوانين ما دخالت كند. اما وقتي در مسابقاتي زير نظر فيفا بازي ميكنيم بايد با آنها هماهنگ باشيم. فدراسيون فوتبال تا دو سال رييس نداشت و مدتها طول كشيد تا كارش را آغاز كند. همهي اين عوامل در روحيهي بازيكنان تاثير ميگذارد و آنها را بيانگيزه ميكند.
وي در پاسخ به اين سوال كه در حال حاضر چه كسي بايد مسووليت اين شكست را به عهده بگيرد؟ گفت: در موارد مشابه هم ديديم كه كسي جوابي به مردم نميدهد و همين طور زمان ميگذرد، مگر بعد از شكست ما در المپيك كسي پاسخگو بود، سه ماه قبل از حضور در بازيهاي المپيك طي نامهاي گفتم كه همين اتفاق خواهد افتاد اما كسي توجهي نكرد. كساني كه كارها را حمايت ميكنند بايد پاسخگو باشند.
وي ضمن ابراز تاسف از عدم صعود ايران گفت: عربستان و كرهي شمالي مثل قبل نبودند و تيمهايي نبودند كه بتوانند ما را شكست دهند. حتي كرهجنوبي نيز مثل گذشته بازي نكرد. اما نتوانستيم از اين موقعيت استفاده كنيم و شكست خورديم.