
محمد علی ابطحی در وبسایت خود در نقد سرمقاله روز گذشته محمد قوچانی که خاتمی را نقد کرده بود، به دفاع از رئیس جمهور پیشین ایران پرداخت.
مطلب ابطحی را بخوانید:
آقای محمد قوچانی روزنامه نگارسرشناس کشورمان به بهانه حمایت آقای سروش از آقای کروبی در انتخابات ریاست جمهوری آینده، مطلبی در روزنامه اعتماد ملی نوشته است که می خواهد ثابت کند جنس آقای خاتمی در مسائل اجتماعی و سیاسی، نظری است و عملاً کاربردی نداشته است ولی جنس آقای کروبی که ادعای روشنفکری ندارد، عملگراست و میتواند مشکلات را حل کند.
من کاملاً با این تحلیل مخالفم و بر نوشته ایشان نقد جدی دارم. این مقاله نه به عنوان دفاع از آقای کروبی مفید است و نه مطابق واقعیت های تاریخی است. آقای خاتمی در دوران اصلاحات علاوه بر ایجاد آرامش در اقتصاد و سیاست خارجی موفق، در عرصه مسائل داخلی با اولویت دادن به توسعه سیاسی بزرگترین گام تاریخی را برای تحقق دموکراسی و جامعه مدنی در کشور پایهگذاری و ادبیات جامعه را به ادبیات مردم محور تبدیل کرد تا در سایه این نگاه روشنفکران و دگراندیشان و آحاد جامعه بتوانند حقوق خود را بشناسند و مطالبه کنند.
طبعاً برای به دست آوردن مطالبات اجتماعی، اولین گام آشنا شدن با حقوق اولیه است. اگر آن دوران، با آن همه رنج و مشکلات نبود، هرگز ادبیات دموکراسی خواهانه و مدنی در جامعه شکل نمی گرفت تا امروز مورد مطالبه مردم باشد. دوران آقای خاتمی دوران طرح عملی نظریه عملگرایانه و نه روشنفکرانه جامعه مدنی بود.
آقای قوچانی نوشته اند: «برای روشنفكری كه در مسند قدرت قرار میگیرد بيش از عمل، نظر مهم است. مهم نيست كه چه تعداد روزنامه بسته میشود مهم اين است كه رئيسجمهور با بستن روزنامهها مخالف است. مهم نيست كه چه تعداد استاد از تدريس محروم میشوند مهم اين است كه رئيسجمهور با منع تدريس اساتيد مخالف است. مهم نيست كه چند روشنفكر كشته میشوند مهم اين است كه رئيسجمهور با قتل روشنفكران مخالف است.مهم نيست كه چند دانشجو ستارهدار میشوند. مهم اين است كه رئيسجمهور با ستارهدار شدن دانشجويان مخالف است. مهم نيست كه چند كتاب سانسور میشود مهم اين است كه رئيسجمهور با سانسور مخالف است. نهايت كاری كه چنين رئيسجمهور روشنفكری انجام میدهد انتشار چند بيانيه و تشكيل چند كميته براي ثبت در تاريخ است تا آيندگان اسطوره خود را بستايند.»
این جملات عین جفا و بیانصافی تاریخی است. اتفاقاً چون مخالفان اصلاحات می فهمیدند نگاه ماندگاری که آقای خاتمی در جامعه ایرانی نهادینه می کند، چگونه هم میتواند سرنوشت کشور را و هم سرنوشت اقتدارگرایان را تغییر دهد، از هر ابزار خشونت بار قضائی و امنیتی و سیاسی استفاده کردندتا هر ۹ روز یک بحران بیافرینند تا اصلاحات یک حرکت ابتر شود و نتواند در درون جامعه عمق ایجاد کند. هر رئیس جمهور دیگری هم اگر بخواهد دست به یک تغییرات عمیق ونهادینه بزند، در برابر چنیین موجی قرار می گیرد.
و اگر اطرافیانش آن را انکار کنند و یا ادعا کنند می توانند این مجموعه مقتدری را که بر اساس مبادی قانونی در هر صورت قدرت را در اختیار دارند نادیده بگیرند، قطعا نادرست گفته اند. اما مهم این است که کسی مثل آقای خاتمی آن قدر برای تحقق خواست مدنی جامعه مقاومت کرد که اصلاحات را به عنوان یک روند پذیرفته شده تاریخی علیرغم خواست مخالفانش به درون جامعه برد.
من در انتخابات آینده طرفدار آقای کروبی هستم و علناً آن را اعلام کردهام اما حتماً نه به دلیل اینکه دیگاه نظری آقای خاتمی مفید نبوده و دیدگاه عملگرای آقای کروبی مفید است. بلکه من طرفدار آقای کروبی هستم چون باور دارم شیخ اصلاحات است و با همهی انتقادات به حق و در مواردی ناحق که از اصلاحات داشته است، اما از اینکه او را شیخ اصلاحات بدانند و از او مطالبهی ادامه مسیر اصلاحات را داشته باشند، نگران نیست و از اصلاحات تبری نمی جوید.
در حقیقت دفاع من از آقای کروبی به این دلیل است که وی را ادامه دهندهی جریان اصیل اصلاحات میدانم که آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری اش آن همه رنج کشید تا آن را به حرکت تاریخی مردم ایران پیوند دهد و آن را گفتمان غالب کند.
آقای کروبی به دلیل اینکه هم انسان شجاع و آزادهای است و هم همواره اصلاحات را به رسمیت شناخته و از آن یاد کرده است و هم بافت قدرت را به خوبی می شناسد به عقیدهی من در شرایط فعلی کاندیدای ارجحی است که می تواند خواست اصلاحی جامعه ایرانی را تا حدود زیادی تحقق ببخشد.