bato-adv
کد خبر: ۲۳۰۶۸

صلوات بفرست کلاه قرمزی!

میم فه + شهاب مرادی

تاریخ انتشار: ۲۳:۰۰ - ۲۸ فروردين ۱۳۸۸
خالق یکتا، قاهر علیم، واجب الوجود، خداوند باري تعالي، انسان را طوری آفریده که دوستار زیبایی‌هاست. العبد الحقير، این بنده‌ی میم فه هم از این قاعده مستثنا نیست و از عالم ذر به نحوی ماهیت و وجودش درهم آمیخته شد که زیبایی را دوست دارد. 

از میان زیبایی‌هایی که دوست دارم غروب آفتاب، دب اکبر، جنگل سیسنگان، بنز دویست و سی سیاه، آشپزخانه‌ی ام‌دی اف با نورپردازی موضعی، ساعت اورینت ضد خش، یکی از همکاران گرامی در سایت فرارو، برادر محمدرضا گلزار، خواهر آنجلیناجولی و سرور گرامی جناب شهاب مرادی قابل ذکر هستند. 

اگر در ایران زندگی کنید از میان تمام این‌هایی که نام بردم، هر کس و هر چیز را که نشناسید قطعا جناب آقای شهاب مرادی را می‌شناسید چون بالاخره در کشور ما تنها وسیله‌ی تفریح و سرگرمی تلویزیون است و محال است که کسی این جعبه‌ی جادوی وطنی را نگاه کند و در یکی از شبکه‌ها، چشمم به جمال بی مثال آقای مرادی روشن نشود. 

این روحانی فاضل و خوش‌سیما هر روز در یکی از شبکه‌ها مشغول ارشاد خلق‌الله به سوی رستگاری است در باقی ساعات هم یا در اماکن مذهبی مشغول ارشاد هستند و یا در اماکن دولتی؛ که البته خوش‌بختانه با مجاهدت‌های به عمل‌آمده در سال های اخیر، بین این دو قسم اماکن فرق چندانی وجود ندارد. 

ضمن اینکه حضرت مرادی مدرن هم هستند و در وب‌سایت وزین‌شان معدود افراد گمراهی که نخواهند تلویزیون ببینند یا در اماکن دولتی و مذهبی پای ارشادات خیرخواهانه‌ی ایشان بنشینند را به سوی بهشت راهنمایی می‌کنند . البته من که از علوم دینی سر در نمی آورم که در مورد فضالت ایشان نظری بدهم اما در مورد سیمای ایشان حاضرم رسما شهادت بدهم که خیلی دل‌انگیز است و حتی – پیش خودمان بماند- هر وقت که در طول شبانه‌روز چشمم به تمثال ایشان می‌افتد زیر لب می گویم ای عزیز دل‌انگیز! 

روشنفکری ایشان هم چیزی نیست که اثبات آن احتیاج به معلومات خاصی داشته باشد. شما واقعا چند روحانی مسلط به علوم قدیمه می‌شناسید که این قدر با فضای مدرن رسانه‌ای خوب ارتباط برقرار کرده‌باشند؟ تلویزیون را البته نمی گویم چون بحمدالله حضور روحانیون و فضلای گرانقدر در این رسانه‌ی ملی به حدی است که از آن نمی‌توان چیز خاصی استنباط کرد! بلکه منظورم اینترنت است. 

حاج‌آقا نه‌تنها سایت دارند که در سایر سایت‌ها هم نقدهای روشنفکرانه ارائه می‌دهند. آن‌هم راجع به چی؟ آداب طهارت و غسل و نکاح و بیع و این چیزها؟ اینها که هنر نیست؛ راجع به روانشناسی کودک در خلال بررسی برنامه‌های کودک سیما.

حق دارید باور نکنید. چون تجربه ثابت کرده که معمولا روحانی محترمی که رسانه ملی چهره‌شان می کند پس اندکی حاضر به قبول پست‌های کمتر از مدیر کلی و ارائه‌ی سخنرانی‌هایی با کمتر از 100 هزار مخاطب نیستند؛ ولی شما فکر می‌کنید همیشه اینطور است؟ خیر. استثنا هم دارد. باور نمی‌کنید این لینک‌ مطلب ایشان در سایت آینده که مطلبی‌ با عنوان درباره کلاه قرمزی؛ به قلم روحانی خوش‌تیپ و خوش‌فکر جوان ما، حضرت حجت الاسلام مرادی در آنجا همچون شهابی می‌درخشد. 

اصلا چرا بروید آنجا، خودم اینجا می‌آورم که لااقل اگر در خنداندن شما توفیقی حاصل نیست در تبلیغ فضلا ان‌شالله خیری به ما برسد.

در ابتدای این مطلب دینی-فرهنگی-علمی-آموزشی-تبلیغی-اخلاقی... ایشان که حتی در مدینه و مکه هم عشق عجیبی به تماشای تلویزیون ایران وجود دارد نوشته است: «هرچند در ایام نوروز در مدینه و مکه زیاد فرصت تماشای تلویزیون نداشتم، ولی جسته و گریخته سریال ها و ویژه برنامه هایی را دیدم و به نظرم «کلاه قرمزی 88» تنها برنامه موفق و دیدنی نوروز بود که مورد توجه بچه ها و بزرگترها قرار گرفت.» 

در ادامه آمده است: « بیش از جنبه نوستالژی -که به جای خود- این مجموعه در راستای نیازهای تربیتی گام برداشته بود؛ قبلا عرض کرده ام "گفتگوی خانوادگی" و رابطه موثر و "گفتگوی با فرزندان" و رعایت حقوق کودک؛ حفظ حرمت و کرامت کودک از امور اساسی و راهبردی است و توجه به آن در فضای تربیتی ضروری.» که البته برای من زیاد مفهوم نیست، اما چون همیشه در این موارد اشکال از گیرنده است و نه فرستنده، حمل می‌کنیم بر ضعف ادبیات من (به خصوص از جنبه نوستالژی!) و می رویم سراغ ادامه‌ی ماجرا:

«کلاه قرمزی 88» به زیبایی و سادگی به این مهم پرداخته بود؛ سخن گفتن های آرام حتی در عصبانیت و گوش دادن های موثر و بازتابی آقای مجری (ایرج طهماسب؛کارگردان موفق این مجموعه) برای والدین امروز و فردا مفید بود و یا دعوت از مهمانانی مثل آقای حاتمی کیا و گفت و گوی با ایشان -در کنار جذابیت های تلویزیونی- در واقع احترام به کودک مخاطب اصلی برنامه و اهمیت دادن به نگاه آنان به مقوله هنر و فرهنگ بود. »

بعد از ذکر این مقدمه فرهنگی و هنری حالا وارد بحث روشن‌گرانه‌ی ماجرا می‌شویم. حضرت مرادی که در مکه و مدینه به نقد دقیقی از کلاه قرمزی و خطر آن برای اسلام و مسلمین و فرهنگ و خانواده رسیده است؛ می‌پرسد:

«1. چرا خانواده شکسته و نا تمام؟
چرا از زمان "هاچ زنبور عسل" یا "پینوکیو" و حتی قبل تر جای مادر در بسیاری از برنامه ها خالی است؟
»

که همین‌جا از ایشان به خاطر توجه ویژه به مادر شخصیت‌های کودکانه به ویژه مادر کلاه قرمزی تشکر می‌کنیم. هرچند که ممکن است برای عده‌ای از متحجران این مساله که چرا ایشان فقط به فکر مادر کلاه قرمزی و سایر شخصیت‌ها هستند و نه پدر آنها؛ جای سوال باشد ولی برای ما روشنفکرها نیست!

در ادامه اما توطئه‌ی مخوف دیگری که توسط کلاه قرمزیون (بر وزن وهابیون!) در دستور بوده توسط روحانی نکته سنج ما فاش می‌شود. شهابنا مرادی می‌فرماید:

«حضور "خاله باران" - علی رغم بازی قابل تحسینش- در خانه عمو! برای کودکانی این سوال را مطرح می کند که نسبت این ها با هم چیست؟ مادرشان کجاست؟! چرا شب عید این ها به خانه خودشان نرفتند؟ حتی اگر نقش ها عمه و عمو و یا دایی و خاله هم باشند، مشکل باقی است... »

که دراینجا نیز حق با ایشان است. راست اش خود من هم هرگز به این موضوع فکر نکرده بودم که شاید کودک خردسالم بجای یک ذهن ساده و کودکانه، ذهن ژرف و عمیقی نظیر ذهن جناب مرادی داشته باشد و در هنگام تماشای این سریال تلویزیونی، به جای آموختن نکاتی مثل "فضولی کار بدیه" در قالب طنز و کمدی؛ دائما به این فکر کند که "این عمو با اون خاله توی خونه‌ی خلوت چی کار می کنن؟ شب‌ها کجا می‌خوابن؟ نامحرمن یا صیغه‌ان؟..." 

تازه مساله فقط که این نیست. ایشان محض پرهیز از ریا هم که شده تاکید می‌کند که گری نیومن و پاتریشا رومانوسکی (Romanowski, Patricia؛ Neuman, M. Gary ) را به خوبی می‌شناسد؛ و در ادامه هشدار می دهند بچه‌هایی که چنین برنامه‌هایی را می‌بینند تشویق می‌شوند که در آینده ازدواج نکنند و از این رو احتمالا باید مساله کلاه قرمزی را هم در کنار معضل مسکن و اشتغال از عوامل ناکامی جوانان در ازدواج دانست و به سرعت به آن رسیدگی کرد.

اگر تا به اینجا طاقت آورده‌اید و به جای کتک زدن بچه‌تان که عید کلاه قرمزی دیده یا شکایت قضایی از کلاه قرمزیون یا حتی کوبیدن سرتان به دیوار جهت تزکیه نفس هنوز مشغول خواندن مطلب هستید، بخش بعدی را از دست ندهید که هر که این را نخواند به قول شاعر " بر او نمرده به فتوای من نماز کنید!"
 شیخنا مرادی در ادامه با این پرسش که «چرا نمایش "آداب اسلامی" و حتی از نوع "کاملا ایرانی" آن در فیلمنامه ها سانسور می شود؟» با مثالی کاملا مصداقی می‌گوید:

«مثلا در قسمتی که برق رفته بود و کلاه قرمزی و پسرخاله و ... از تاریکی می ترسیدند -و گفتگوها همچنان مفید بود- وقتی برق وصل شد کاملا منتظر شنیدن صدای صلوات بودم، لا اقل فقط آقای مجری!»

که در همین‌جا از شما خواهش می کنم برای نور خیره‌کننده‌ای که از این روشن‌گری جناب مرادی ساطع شده صلواتی بفرستید و بنده را هم که عن‌قریب خودم را از پنجره به بیرون پرتاب خواهم کرد حلال بفرمایید. 

توضیح دیگری ندارم. فقط اگر جناب شهاب مرادی را کسی از نزدیک دید از قول من با لحن طوطی داش‌اکل به او بگویید: به کی بگم شهاب، فکر تو منو کشت!



bato-adv
پرطرفدارترین عناوین