اعتراضات در لیبی، همآهنگ با "بهار عربی" که هدف نهایی آن، پایان دادن به حکومتهای خودکامهی عربی و جانشین کردن دولتهای مردمی برآمده از صندوقهای رأی بود، در بهمن سال 1389 آغاز شد.
مخالفتها به سرعت تبدیل به یک شورش عمومی شد و مخالفان دولت مرکزی در همان ماههای اولیه، در بنغازی، شورای انتقالی ـ شورایی که مخالفان حکومت لیبی برای انتقال قدرت از قذافی به مردم تشکیل داده بودند ـ را تأسیس کردند.
قذافی اما به شدیدترین شکل ممکن ـ با موشکباران شهرها ـ به سرکوب معترضان روی آورد؛ تاجاییکه همین شدت برخورد، همدلی جامعهی جهانی را نسبت به شورای انتقالی برانگیخت.
زمینهی انزوای هرچه بیشتر "سرهنگ"، با تصویب قطعنامهای که آسمان لیبی را منطقهی پرواز ممنوع اعلام میکرد و همچنین اعطای کرسی لیبی در سازمان ملل به شورای انتقالی بیش از پیش فراهم شد.
روند فروپاشی حکومت مرکزی در تابستان سال ۱۳۹۰ شدت گرفت؛ تا آن وقت، مخالفین اکثر شهرهای لیبی را تصرف کرده و در آخرین روز مرداد فاتحانه وارد طرابلس شدند. یک روز بعد، با گذر از بابالعزیزیه ـ دژ غیرقابل نفوذ قذافی ـ وارد محل اقامت او شدند؛ اما قذافی ـ که پیشتر عهد کرده بود تا پای جان در راه وطن ایستادگی کند ـ از آنجا گریخته بود.
عاقبت اما در 28 مهرماه سال 1390 کاروان حامل سرهنگ قذافی، در حال فرار از "سرت" زادگاهش که به کنترل انقلابیون درآمده بود، هدف نیروهای ناتو قرار گرفت. قذافی و همراهانش در یک کانال فاضلاب پنهان شدند.
بنا به گزارشها قذافی پس از بیرون آمدن از "سوراخ"، در حالی که از پا و کمر زخمی شده بود، خود را به نیروهای انقلابی تسلیم کرد. پس از آن در حالی که تکرار میکرد: چه شده؟ چه شده؟ چه خبر است، به من شلیک نکنید." انقلابیون او را سوار یک ماشین کردند تا به مصراته منتقل شود. اما آنچه تحویل رهبران انقلاب لیبی شد، جنازهی شکنجهشدهی رهبر سابق بود.
قذافی که در دوران چهلسالهی حکومتش بر لیبی، میلیاردها دلار از ثروت ملی کشور را به نام خود و فرزندانش تصاحب کرده بود، در واپسین لحظات حیاتش دو هفت تیر، یک رادیوی اف ام، و یک ساعت مچی داشت.
پس از مرگ قذافی، اخبار و حواشی بسیاری درباره چگونگی کشته شدن او منتشر شد. گروهی از انقلابیون، مرگ سرهنگ قذافی را درحین درگیری دوطرف اعلام کردند؛ ادعایی که با انتشار ویدئوهایی ضبطشده با تلفنهای همراه که بعداز آن توسط جنگاوران حاضر در معرکه باطل شدند.
برخی منابع از دست داشتن عوامل سازمانهای جاسوسی فرانسوی در قتل قبل از محاکمهی قذافی خبر دادند. استدلال این گروه، فاش نشدن اسرار مگو از روابط دوستانهی دولتهای فرانسه و لیبی تا روزهای آخر حکومت قذافی توسط دیکتاتور سابق بود.
اما حقیقت غیرقابل کتمان، خشونت غیرقابل وصف اعمالشده توسط انقلابیون بر قذافی و همراهانش در آخرین روز زندگی آنها بود. بیش از شصت نفر از همراهان سرهنگ قذافی بدون محاکمه، به سختی شکنجه شده و اعدام شدند. معمر قذافی نیز شدیدا شکنجه شد؛ حتی در ویدئویی نشان داده شد که او پیش از مرگ، مورد شکنجهی جنسی قرار گرفته است.
افسانهی قذافی در پاییز سال 1390 به پایان رسید. پادشاهی عجیبوغریب که اگرچه در خارج از مرزهای لیبی، به شدت منفور بود؛ اما در داخل کشورش طرفدارانی سرسخت داشت. بسیاری معتقدند او با پول سرشار حاصل از فروش نفت، کشورش را به سوی صنعتی شدن روانه کرد.
رشد اقتصادی خیرهکننده، خدمات بهداشتی و اجتماعی بیسابقه در قارهی آفریقا، ساختن مسکن برای اقشار مختلف مردم و... ازجمله دلایل طرفداران قذافی برای حمایت از اوست. بعد از مرگ قذافی، لیبی تاکنون در آتش جنگهای داخلی بر سر تصاحب قدرت میسوزد.
مردم لیبی که روزگاری نهچندان دور، برای برافراشتن پرچم دموکراسی بر ویرانههای کاخ معمر، از جان خود میگذشتند، امروز شاهد درگیری میان انقلابیون سابق هستند تا این پرسش تکراری باز خود را نشان دهد که: "دیکتاتوری یا هرجومرج" مسأله کدام است؟!؟