نشانههای زوال یک تاکتیک؛ این شاید کوتاهترین جمله برای وصف حال امروز کسانی است که این شیوه را در دستور کار داشتهاند. در این حدود هشتسال، کم نبوده روزهایی که بعد از گفتههای واکنشبرانگیز رییس دستگاه اجرایی در مراسم عمومی، مجموعهای از گفتوگوها و یادداشتهای اعتراضی به این سخنان، روی خروجی سایتهای پرتعداد جریان اصولگرا قرار میگرفت و در سوی مقابل، زنجیره سایتهای حامی دولت و خبرگزاری دولتی یا سایت روزنامه ارگان دولت، آن گفتهها را تکمیل میکردند و به مردم اعلام میکردند که «بهزودی جزییات بیشتری از منظور و جهت انگشت اشاره رییسجمهور، در اختیار شما قرار داده خواهد شد تا بدانید چه کسانی، باند ثروت و قدرت در کشور بوده و از گفتمان خدمت دولت به هراس افتادهاند.»
روش ظاهرا خیلی ساده بود؛ جهتگیریها و ترسیم «هدف» یا «اهداف» بعدی در هر مراسمی که امکان پخش زنده داشت یا جمعیتی برای شنیدن سخنان، آمده بودند. اینگونه بود که تا سخنرانی بعدی و تهدید به گفتن «اسرار مگو»ی تازه، واکنشها ادامه مییافت؛ ناگفتههایی که همیشه در همین سطح باقی میماند و مشخص نمیشد چه زمانی این وعده عملی میشود؛ «بهزودی ناگفتهها را با مردم در میان خواهم گذاشت.»
در دیگر سو، بسیاری از مدیران سابق کشور و بهویژه نیروهای اصلاحطلب و عملگرا قرار داشتند که شرایط داخلی و خارجی را دارای نقد میدانستند. این دیدگاه وجود داشت که این روش، تاکتیکی در قبال سوالات پیرامون میزان کارآمدی دولت در حوزههای کلان اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، سیاست خارجی، عمل به دستور برنامه چهارم توسعه و میزان تحقق اهداف چشمانداز است. اینکه اگر «حاشیه» بر «متن» غلبه یابد آنگاه به میزانی پررنگ میشود که حداقل تا مدتی این پتانسیل را بروز میدهد که مانع پرداختن به مسایل اصلی شود و اذهان را از آنچه بر کشور میرود و شاخصهای کلان، دور سازد.
حال و روز این روزهای دولت اما بیشباهت به گرفتارشدن در همین «وضعیت» نیست؛ حالا مدتی است که «رفقای سابق» و «رقبای فعلی» از قبل «جا» گرفتهاند تا نگفتههایی را از دولت بگویند؛ همان اتهاماتی که بعضا درخصوص دولتهای گذشته مطرح شد و سندی هم پیرامون آن در اختیار دستگاه قضایی قرار نگرفت، این بار – با سند- پیرامون عملکرد دستگاه اجرایی در سالهای اخیر مطرح میشود؛ آن هم بعضا از سوی افرادی که پیش از این، واردشدن هیچ شایبهای به عملکرد دولت را برنمیتافتند.
در پس این زوال اما، همچنان فضای ابهامآمیز نهفته است. اینکه با وجود کماثرشدن تاکتیک رییس دولت و کاهش محسوس همان جمعیتی که حداقل برای شنیدن حرفها میآمد – فارغ از اینکه آنچه به عنوان وعده افشاگری بیان میشد را جدی بگیرد یا نگیرد- چرا همچنان بر آن پافشاری میشود؟
طرفه آنکه این «روش مرسوم» و «قول معهود»، هر چقدر به شکل و شمایل تندتر و در فواصل کمتری بیان شود، به جای آنکه به موجی بینجامد، هر روز با کمتوجهی بیشتری میان مردم و جریاناتی که تا پیش از این به آن حساس بودند مواجه میشود.
این روند حتی در نوع استقبالهای مردم نیز قابل ردیابی است.اگر چه اشاره به «سوم شخص مفرد غایب» همچنان، ترجیعبند اینگونه سخنان است که «اگر گوشه پرونده آنان را بالا بزنیم، در هیچ کجای ایران جایی نخواهند داشت» اما ناظران سیاسی بر این باورند که عمر استفاده از این موجود خیالی به اتمام رسیده است و این تاکتیک، به شکل ضد خود عمل میکند.
یک نخ و 50 جا «به قول آقای بیادی، یک نخ را که بکشی از پنجاهجا صدا در میآید!» این بخشی از فیلم تبلیغاتی محمود احمدینژاد بود که زیرنویس شده بود در جمع دانشجویان بسیجی. او در دوران شهرداری نیز با همین روش پیش آمده بود؛ تاکید بر تحویلگرفتن ساختاری فاسد از ادوار گذشته و لزوم پرهیز از ثروتاندوزی در سایه تخلفات مالی که سبب میشود، طبقهای خاص در کشور شکل بگیرد و مقابله با آنهایی که او «باندهای قدرت – ثروت» مینامید.
اگرچه ناظران سیاسی، اصل وجود چنین گروههایی در یک پهنه سیاسی را تایید میکنند اما انگشت اشاره کاندیدای انتخابات نهم ریاستجمهوری، به جریانی بود که بعدها مشخص شد، نوع تبلیغات جهتدار تخریبی علیه آنها، ذهنیت خاصی را در برخی اقشار جامعه پیرامون آنها پدید آورده بود. در آن مقطع، شیوه تبلیغات و حتی نوع پوشش وی در کنار شعار شکستن حلقه مدیران تجملگرا، مبارزه با مافیای نفت، حذف رانت آقازادهها، کوتاه کردن دست مفسدان از بیتالمال و... بیشترین واژگان مورد استفاده بود.
با این حال، جریانهای سیاسی با اشاره به فقدان عقبه سیاسی و عملکرد مشخص این گروه، این سخنان را دارای ابهامات بسیار و محل تامل میدانستند. به هر تقدیر سناریوی انتخابات سال ۸۴ این بود که قرار است وضع اقشار محروم که آنان در تبلیغات خود به عنوان «فراموششده» معرفی میکردند، سامان بخشیده شود. دوقطبی ایجادشده در کنار سیاهه بلندبالایی از مولفههای سیاسی اثرگذار که از برخی اعمال نفوذها تا اشتباهات اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو شامل میشود، سبب شد تا اتفاقات آن مقطع رخ دهد.
از مفسدان تا دانشگاه آزاد پس از راهیابی شهردار وقت تهران به ساختمان پاستور، به تدریج فاصله میان این شعارها و عملکردها خود را نشان داد، هرچند نشانههای آن، کمرنگتر از امروز بود. شعار مبارزه با مافیای نفتی، نگرانیهایی را درخصوص شیوه تعامل دولت جدید با مهمترین بخش درآمدزای کشور پدید آورد. اما سه گزینه معرفیشده به مجلس همفکر احمدینژاد برای تصدی وزارت نفت و طرحشدن برخی موضوعات پیرامون ثروت آنها، یکی از اصلیترین شعارها را با چالش مواجه ساخت.
وزیریهامانه، به عنوان چهرهای توانمند از بدنه نفت، راهی این وزارتخانه شد اما پس از عزل زودهنگام از این سمت و وداع با ساختمان خیابان طالقانی بود که از دشواریهای کار و برآوردهساختن درخواستهای رییس دولت پرده برداشت؛ از اینکه باید در این وزارتخانه از شرافت کارکنان پرتعداد آن دفاع میکرد و یادآور میشد که مافیای نفت، موجودی خیالی بیش نیست. احمدینژاد در یکی از سفرهای استانی خود، افشاگری دیگری را کلید زد و با انتقاد از دانشگاه آزاد یادآور شد که اگر جاسبی به تغییرات تن درندهد، «تصمیم انقلابی» خواهد گرفت. طرفه اینکه این روند علیه این دانشگاه، تا بعد از سال 88 ادامه یافت و پس از اعمال تغییرات در اساسنامه آن در شورایعالی انقلاب فرهنگی، گزینهای دیگر بر کرسی ریاست این دانشگاه نشست که از قضا، رییس دانشگاه تربیتمدرس در دولت نهم و مورد علاقه رییس دولت به شمار میرفت و برادرانش نیز در زمره حامیان وی طبقهبندی میشدند.
اما یکسال نگذشت که زمزمههای مخالفبودن احمدینژاد با این تغییر نیز به تیتر صفحه نخست روزنامه ارگان دولت تبدیل شد و اتهاماتی به رییس فعلی دانشگاه آزاد نیز نسبت داده شد. رییس قوهمجریه همچنین از لیستی در جیب خود سخن گفت که از مفسدان اقتصادی هستند و اگر نبود توصیه «دوستان مشفق»، او آن فهرستی 250نفره را از کیسه بیرون میآورد و... .
او در مقطعی نیز تاکید داشت «اگر به دولت پنجدقیقه تریبون بدهند، قیمت سوراخ موش افزایش پیدا خواهد کرد.» او در مقطعی دیگر گفت «از ما خواستند در موضوع دانشگاه آزاد فشار را کم کنیم چون باعث تحرک برخی در داخل میشود و در موضوع هستهای، به ما فشار خواهند آورد» اما در دور جدید مذاکرات، رسانههای ارگان دولت بارها از اینکه دولت در جریان مسایل نیست، لب به انتقاد گشودند.
جناح همراه به باور ناظران، نقطه اوج استفاده از این روش، مناظرات انتخاباتی سال 88 بود که بارها راجع به آن سخن گفته شده است. در آن مقطع چهرههایی مورد اتهام قرار گرفتند که بعضا در اردوگاه اصلاحطلبان و منتقدان روشهای رییس دولت طبقهبندی نمیشدند بلکه در مجموعه جریان اصولگرا جای داشتند.
سکوت جریان اصولگرا در مقابل این روشها و نفی تلاشهای دولتهای گذشته، حتی در مقطع مناظرهها نیز ادامه یافت و سبب شد علیاکبر ناطقنوری تاکنون قید رفتن به جلسات جامعه روحانیت مبارز را بزند.
محمدتقی رهبر، رییس فراکسیون روحانیون مجلس هشتم که این روزها امامجمعه موقت اصفهان است، چهارسال بعد از این واقعه درباره مناظرات انتخاباتی، نگاه قابل تاملی دارد: «همین دولت در دور دوم و طی چهارسال اخیر چالشهایی را به وجود آورد که از اول این چالشها کلید خورد. آن سخنانی که در سال 88 احمدینژاد انجام داد تخم کینه را در دلها پاشید. هنوز هم آن تخم کینهها در دلها هست. مصاحبههایی که درباره آقایان ناطق و هاشمی انجام گرفت و این در حالی بود که این افراد اساسا طرف قضیه نبودند. این مصاحبهها بود که اختلافات را تشدید کرد.»
این روزها اما ورق برگشته و چهرههای همفکر و همجناح رییس دولت، افشاگریهای تازه او در فضای کشور را التهابآفرینی لقب میدهند. این روشها اما به تازگی، در دستور کار نبوده اما گویا اخلاق، مفهومی نسبی یافته است که بر اساس مقتضیات فضای سیاسی، تقسیمبندی میشود.
آخر خط این روزها که سفرهای استانی در آخرین روزها در حال انجام است و همان اصولگرایان، آن را سفری با مقاصد دیگر ارزیابی میکنند، آرامآرام این شیوه نیز به روشی کاملا بدون حساسیت بدل میشود چه اینکه به قول صادق زیباکلام «نه فساد ریشهکن شد، نه سوءاستفاده از بیتالمال متوقف شد و نه اختلاس سههزارمیلیاردتومانی اتفاق نیفتاد، نه رانتخواری و ویژهخواری تعطیل شد، نه شکاف طبقاتی کاهش یافت و نه چتر عدالت اجتماعی چندان بر سر محرومان و اقشار کمدرآمد سایهگستر شد و بالاخره باید به وضعیت شخصی هاشمیرفسنجانی اشاره داشت.
بسیاری از ۱۷میلیون نفری که نسبت به هاشمیرفسنجانی دچار تردید شده بودند و تبلیغات گفتمان «سوم تیر» را علیه ایشان باور کرده بودند، به تدریج ظرف این هشت سال متوجه شدند که نه احمدینژاد و جبهه پایداری خیلی آن نور، حقیقت مطلق و فرشتهای که ادعا میکردند هستند و نه متقابلا هاشمیرفسنجانی آن سیاهی و ظلمتی است که جبهه پایداریها سعی کرده بودند در انتخابات سال ۸۴ از وی بسازند». حالا باید درباره هشتسالی به مردم توضیح داده شود که گزارشها از عملکرد آن حتی در همین بخشهایی که رییس دولت به عنوان «افشاگری» به دیگران نسبت داده، با علامت سوال جدی مواجه است.