کد خبر: ۱۴۷۱۰۲

پاسخ عبدی به سؤال «چه کسی رأی می‌آورد؟»

تاریخ انتشار: ۰۱:۲۱ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
این پرسشی است که در اذهان بسیاری از شهروندان وجود دارد که در انتخابات خرداد چه کسی رای خواهد آورد؟ اگر گفته شود هیچ حدس معتبری نمی‌زد، گزاف نخواهد بود و باید گفت که فقط خداوند می‌داند. و اگر تعبیر بدی نمی‌شد و از باب طنز ممکن بود که گفته شود شاید خدا بداند!!

دلیل آن تا حدی روشن است، زیرا اصلی‌ترین متغیرهای مرتبط با موضوع شناخته شده نیست، این‌که چه کسانی می‌آیند؟ رقبایشان کیستند؟ چه کسانی تایید می‌شوند؟ و این‌که چه امواج سیاسی را می‌توانند راه بیندازند یا می‌خواهند راه بیندازند؟

با وجود این در این یادداشت می‌کوشم که سه معیاری را که در سرنوشت نهایی آرا مهم است ارائه کنم، سپس می‌توانیم با تطبیق آن بر افراد گوناگون و نامزدها حدس بزنیم که چه کسی رای خواهد آورد؟ البته احتمالا! ! سه معیار فردی، گروهی و جریانی در رأی‌آوری افراد مهم هستند.

1- منظور از معیار فردی، ویژگی‌های سیاسی، شخصیتی، توانایی‌های رفتاری در بیان، گفت‌وگو و نیز سوابق فرد است.

در واقع رأی‌دهندگان نگاهی مثبت یا منفی یا خنثی به فرد دارند. این معیار در برخی از نامزدها بسیار ضعیف است، به عبارت دیگر اکثریت قاطع مردم آنان را نمی‌شناسند. برخی دیگر کاملا شناخته شده هستند. برخی هم بینابین هستند. شناخت فردی لزوما به معنای رأی‌آوری نیست و زاویه شناخت و دید مهم است.

در این زمینه چهار حالت برای هر فرد وجود دارد. اول؛ ناآشنایی است. این امر به منزله وجود ظرفیتی برای به فعلیت در آمدن نامزد است. بنابراین نشناختن لزوما ویژگی منفی نیست. آن هم در ایران که افراد هرچه شناخته‌تر باشند، ویژگی‌های منفی آن‌ها بارزتر می‌شود.

دوم؛ آشنایی، ولی با ارزیابی خنثی است. نامزد مورد نظر شناخته شده است ولی نظری منفی یا مثبت نسبت به او از سوی مردم وجود ندارد یا این‌که این نظر تثبیت شده نیست. این حالت برای نامزدی مثبت تلقی می‌شود، به صورت وجود ظرفیتی است که باید بالفعل شود، ولی فعلیت یافتن آن ساده‌تر از مورد پیشین است.

سوم؛ آشنایی مثبت است، که بهترین حالت برای نامزدی است. البته مشروط به این‌که در مقایسه با سایر نامزدها کفه مثبت ماجرا به نفع دیگران سنگینی نکند.

و بالاخره آشنایی منفی که بدترین حالت برای نامزدها است و کمتر احتمال دارد که مردم به انتخاب میان دو نفری مخیر شوند که از هر دو نفرت دارند و باید به نفع کسی که نفرت کمتری دارند رای دهند. در نتیجه این ویژگی برای انتخاب شدن نقش مخربی دارد.

2- منظور از معیار گروهی؛ مجموعه سازمان و افراد و تشکیلات و منابع مالی است که از سوی نامزد بسیج می‌شوند تا به خدمت تبلیغات انتخاباتی وی درآیند. افرادی که متکی به تشکیلات و حامیان مهم هستند، به سهولت می‌توانند ستادهای فعال و کارآمدی را ایجاد کنند و فضای سیاسی مناطق کشور را به دست بگیرند. مسئله مالی نیز در این میان بسیار مهم است.

3- منظور از معیار جریانی؛ حرکت و موجی است که فرد نامزد و ستاد او در جامعه ایجاد می‌کنند. در واقع گفتمانی که نامزد و ستاد او راه می‌اندازند، باید چنان باشد که بسیاری از افراد را خواسته یا ناخواسته در مسیر حرکت این گفتمان و امواج سنگین آن قرار دهد و با آن همراهی کند.

راه انداختن این موج از هرکس و گروهی برنمی‌آید. این جریان‌ها می‌توانند بر امواج ناشی از شکاف‌های اجتماعی میان طبقات اقتصادی، شکاف میان الیگارشی و نیز حکومت و مردم، اقوام و زبان‌های گوناگون، جنسیت، سنت و مدرنیسم سوار شوند و جریانی فراگیر را ایجاد نمایند.

به طور طبیعی در مسیر ایجاد این جریانات سیاسی، نمادهایی نیز شکل گرفته و با استقبال مواجه خواهد شد. در میان این سه معیار، معیار فردی کمترین اهمیت را دارد. در واقع داشتن این معیار برای پیروزی نه شرط لازم است و نه کافی. آنان که فکر می‌کنند با اتکا به معیار فردی می‌توانند برنده انتخابات در ایران شوند، درس‌آموزی لازم را از گذشته نداشته‌اند.

البته ویژگی‌های مثبت در این معیار به شرط وجود دو معیار بعدی، برای انتخاب شدن به شدت تاثیرگذار و مفید است ولی به تنهایی کافی نیست. فقط از باب تمثیل می‌گویم که خوردن نمک به تنهایی فایده و مطلوبیتی ندارد، ولی مقدار لازم آن خوشمزگی هر غذایی را به شدت افزایش می‌دهد (مثال را خیلی جدی نگیرید فقط برای فهم بهتر بود).

وجود معیار گروهی برای پیروزی، شرط لازم است. بدون تشکیلات و سازماندهی و پول، قابل تصور نیست که موفقیتی چشمگیر در انتخابات به دست‌ آید. اگر این معیار در حد مطلوبی باشد و با معیار فردی مناسب نیز ترکیب شود، امید آن را ایجاد می‌کند که رای مناسبی را به دست آورد، ولی گمان نمی‌کنم که به 50‌درصد برسد.

بدون وجود حدی از معیار جریانی، هیچ نامزدی نمی‌تواند در دور اول انتخاب شود. به‌ویژه در جریان رقابت میان نامزدها، هر فردی سعی می‌کند، که جریان ولو خفیفی را ایجاد کند، از این جهت نامزدهای دیگر نیز جز ایجاد یک جریان سیاسی خاص خود، که متکی بر یکی از شکاف‌های پیش‌گفته است چاره دیگری ندارند، در غیر این صورت به سرعت تضعیف خواهند شد.

اهمیت انتخابات ایران نیز در همین جریان‌سازی‌های زمان انتخابات است که نامزدهای گوناگون برای انتخاب شدن می‌کوشند که خود را در این مسیر قرار دهند. در صورتی که انتخابات فاقد نامزدهای جریان‌ساز باشد، کم رمق و غیرحماسی خواهد شد.

با توجه به سه معیار فوق اکنون می‌توان تصور کرد که اگر قرار باشد که شاهد انتخاباتی پرشور و حماسی باشیم، به ناچار باید شاهد امکان جریان‌سازی سیاسی در کوران انتخابات نیز باشیم.

نامزدهای گوناگون اکنون می‌دانند که آیا به لحاظ فکری یا سیاسی قادر به ایجاد جریان سیاسی هستند یا خیر؟ گمان نمی‌کنم که بجز دو گروه، سایرین قادر به ایجاد این جریان‌سازی باشند و اگر اجازه‌ای برای جریان‌سازی‌های سیاسی وجود ندارد، در این صورت باید نامزدها به همان دو ویژگی اول (فردی و گروهی) فکر کنند و از الآن هم به فکر رفتن به دور دوم باشند.

منبع: بهار
ناشناس
Germany
۰۸:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۱
مگر فرقی هم می کند هر کدام بیایند باند خود را می آورند
سعید
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۱
کسی رای می آورد که
بقول ماکیاول اندیشمند ایتالیایی بتواند راحت تر با تظاهر به دین و سازندگی مردم را گول بزند .
ناشناس
Nepal
۰۷:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۱
هر از چند گاهی در اخبار می بینیم که به کمک محققان کشورمان به فلان فناوری دست یافتیم و در زمره 5 ،6 و یا 10 کشور دارنده این تکنولوژی مهم قرار گرفتیم!
چرا در زمینه مسایل سیاسی که به مراتب حیاتی تر است هیچگاه چنین قیاسی دیده نمی شود؟
مگر نه اینست که کشورهای پیشرفته با بهره گیری از ظرفیتهای نهفته در احزاب نظامشان را واکسینه می کنند؟
نماینده حزب مجبور است محبوبیت حزبش را دایما تحت نظر داشته باشد.
اگر حزبی شکست بخورد کل نظام زیر سوال نمی رود.
اگر حزبی پیروز شود به هیچکس برنمیخورد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۵:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۱
آقا نیازی به جریان‏سازی نیست، شما یه هُل بدی خودش روشن می‏شه!
انتشار یافته: ۴
پرطرفدارترین عناوین