صادق زيباكلام: اگر 16 آذر سال 32 را نقطه عطف و سرآغاز جنبش دانشجويي در ايران بگيريم، ظرف اين قريب به 60 سال اين جنبش از مراحل مختلف سياسي و اجتماعي عبور كرده است. در يك چشمانداز و جمعبندي كلي ميتوان گفت كه جهت حركت و تكامل اجتماعي جنبش دانشجويي از چپگرايي، راديكاليسم، مبارزه با امپرياليسم و استكبارستيزي به سمت دموكراسيخواهي بوده است.
همچون بدنه اصلي جنبش اجتماعي و مبارزه عليه پهلويها كه در ابتدا چپگرايانه، ضدامپرياليستي و ضدغربي بود، اما به تدريج به سمت دموكراسيخواهي كشيده شد. ملهم و متاثر از جهانبيني و ادبيات چپ ماركسيستي كه در عصر بعد از رضاشاه در دهه 1320 توسط حزب توده در ايران بدل به گفتمان اصلي در ميان اقشار و لايههاي تحصيلكردهتر جامعه شده بود؛ جنبش دانشجويي هم از اين قاعده كلي مستثني نبود و بدنه اصلي آن در دانشگاه تهران (به عنوان تنها دانشگاه كشور) به شدت متاثر از ادبيات چپ بود.
رهبران آن يا عضو حزب توده ايران بودند يا طرفدار و هوادار آن.مرحله بعدي جنبش دانشجويي از اواخر دهه 1320 و اوايل دهه 1330 و شروع نهضت ملي شدن نفت به رهبري مرحوم دكتر مصدق و مرحوم آيتالله كاشاني بود.
برخي از فعالان جنبش دانشجويي به سمت نهضت ملي شدن نفت رفتند اما حتي آنان كه سر از جبهه ملي و طرفداري از دكتر مصدق درآوردند همچنان متاثر از ادبيات چپگرايانه ماركسيستي بودند. ظرف 25 سال بعدي، يعني از سال 32 تا 22 بهمن 57، چپگرايي وجه غالب جنبش دانشجويي بود. جنبش چپگراي آن كه به طور كامل در چارچوب ماركسيستي بود و بخش اسلامگراي آن هم بهرغم اسلاميت، به شدت ملهم و متاثر از ادبيات چپ بود.
رواج و نفوذ ماركسيسم در ميان اسلامگرايان راديكال آنقدر عميق و گسترده بود كه نهايتا در اواسط دهه 1350 يك بخش از رهبري و بسياري از اعضا و كادرهاي برجسته سازمان مجاهدين خلق رسما اعلام كردند كه اسلام را كنار گذاشته و ماركسيست شدهاند.در چنين فضايي بود كه انقلاب اسلامي ايران اتفاق افتاد. فضايي كه حتي بخش اسلامگراي جنبش دانشجويي هم لبريز از تاثير و تاثرات تفكرات ماركسيستي بود.
بخش ماركسيستي به همراه طرفداران سازمان مجاهدين خلق به تدريج از انقلاب جدا شدند و بعضا همچون طرفداران مجاهدين خلق در برابر آن قرار گرفتند. اما بخش اسلامگراي جنبش دانشجويي با انقلاب باقي ماند. بسياري از كادرها و رهبران نهادهاي انقلابي جديد در حقيقت فعالان اسلامگراي جنبش دانشجويي بودند كه با همه وجود در خدمت نظام اسلامي قرار گرفته بودند.
بسياري از فرماندهان اوليه سپاه، جهاد سازندگي، نيروهاي دادگاههاي انقلاب و ساير اركانها و نهادهاي انقلابي را دانشجويان اسلامگرا تشكيل ميدادند.در عين حال آنان همچنان ملهم و متاثر از ادبيات چپگرايانه ماركسيستي بودند.كليد فهم اشغال سفارت امريكا و به راه افتادن امواج «امريكاستيزي» در سال 58 كه بعد از 33 سال همچنان تا به امروز ادامه داشته در گرو فهم نفوذ و تاثير ادبيات چپ ماركسيستي در ميان دانشجويان مسلمان طرفدار خط امام است.نقطه عطف بعدي در جنبش دانشجويي پس از فوت مرحوم امام(ره) و رياست جمهوري آقاي هاشميرفسنجاني از سال 1368 اتفاق افتاد. جنبش دانشجويي كه هنوز اسير گفتمان و باورهاي ماركسيستي بود بالطبع نميتوانست سياستهاي اقتصاد آزاد آقاي هاشمي رفسنجاني را بپذيرد.
در عين حال هم جنبش دانشجويي بخشي از حاكميت بود و نميتوانست در برابر سياستهاي رسمي دولت بايستد.گرفتار در ميان اين دو نيروي متقابل و متضاد، جنبش دانشجويي در اين مقطع به سمت سكوت حاكي از نارضايتي رفت.سياستهاي اقتصادي آقاي هاشمي از يكسو و مجموعه تحولات سياسي و اجتماعي كه جنبش دانشجويي پس از فوت امام(ره) تجربه كرد به تدريج سبب شدند تا جنبش دانشجويي نگاه ژرفتري به مباحث و مسائل مهم سياسي پيدا كند.شايد بتوان گفت جوانههاي اوليه درك و اهميت مسائلي همچون حقوق شهروندي، آزادي بيان، انتخابات آزاد، حاكميت قانون، محدوديت قدرت و حكومت قانون، ضرورت پاسخگو بودن حكومت، آزادي انديشه و مسائلي از اين دست در اين مرحله و از اوايل دهه 1370 است كه دارد در ميان فعالان جنبش دانشجويي براي نخستينبار راه پيدا ميكند.آن جوانهها به سرعت پس از دوم خرداد و در عصر اصلاحات بارور و شكوفا شدند.
در دوران اصلاحات بود كه جنبش دانشجويي سرانجام ميراث چپ ماركسيستياش را بعد از نيم قرن به كنار گذاشت و آن را جايگزين با مفاهيم جامعه مدني و حقوق شهروندي كرد.جنبش دانشجويي به تدريج متوجه شد كه آنچه مهمتر است، مبارزه براي تامين حقوق شهروندي است. تلاش براي تحقق آزادي بيان، آزادي انديشه، انتخابات آزاد و ايجاد جامعه دموكراتيك است كه در آن شهروندي به واسطه افكار و عقايد سياسياش زنداني نشود.جنبش دانشجويي در ايران از 16 آذر سال 32 تا به امروز همانطور كه ديديم راه طولاني و دشواري پيموده است. البته گام نهادن و رسيدن به مرحله دموكراسي در اول اين مسير است اما مهم آن است كه اين تحول مبارك بعد از نيم قرن اتفاق افتاده است.
مرجع: اعتماد