موقر با بیان اینکه ارائه مشاورههای انگیزشی جهت ازدواج مجدد و تربیت فرزندان پس از طلاق یکی از اصول مراکز مشاورهای بهزیستی است، بیان کرد: در این سلسله جلسات ارزیابی و غربالگری، درمان مشکلات زوجین و آموزش مهارتهای مقابله با طلاق به زوجین ارائه میشود.
روز چهارشنبه نیز ارزش شاخص آمازون با افزایش مواجه شد و روند باثباتی داشت. حالا باید دید در هفته آینده چه اتفاقاتی در انتظار ثروتمندترین مرد جهان و شرکت او خواهد بود.
نسرین القامدی، وکیل زن عربستانی در همین رابطه به نشریه بلومبرگ گفته: "این قانون گامی است برای زنان که به حقوق خود در زمان طلاق دست بیابند؛ حقوقی چون مهریه و نفقه."
نامادری ام با کتک و تهدید مرا وادار میکرد تا «مادر» صدایش کنم، ولی من علاقهای به او نداشتم چرا که همواره کارهای سخت منزل را به من واگذار میکرد. او لباسهای کثیف را داخل تشت پلاستیکی بزرگی میریخت و مرا در زمستان سرد مجبور میکرد با دستان کوچکم همه آنها را چنگ بزنم وقتی شستن لباسها تمام میشد و پایین شلوار خیس شده ام تا زانو یخ میزد او هیچ توجهی به اشک هایم نداشت و دوباره جارویی به دستم میداد تا خانه را تمیز کنم.
یک سخنگوی تاتیانا آخمدووا ارزش بالگردی را که به او تحویل داده شده است در مقایسه با هزینه اقدامات حقوقی و قضایی برای توقیف اموال فرهاد احمدوف «ناچیز» ارزیابی کرد.
رئیس پلیس فتا استان یزد گفت: در بررسی تجهیزات کشفشده توسط کارشناسان این پلیس تعدادی نرمافزارهای هک و اکانت تلگرام شاکیه که به صورت غیرمجاز به آن دسترسی پیدا کرده بود، روی تجهیزات در اختیار متهم، مشاهده شد.
داستان دردناک یک مرد در سلیمانیه عراق
این شوهر شکیبا، جز در سالهای آخر زندگی مشترک، صبرش تمام نشد. زمانی که همسرش به مرحله خطرناکی رسید و هر چیزی که به دستش میرسید شوهرش را با آن کتک میزد.
توصیه به حقوقدانان
عضو شورای نگهبان با ذکر این مطلب که نفس اماره، نفس وسوسه گر و توجیه گر است، بیان کرد: این نفس پیوسته در پی درست جلوه دادن اشتباهات است؛ این فراز و نشیبها و بازی ها، بازیهایی است که نفس انسان توجیه میکند و باور انسان چنین میآید که حق میگوید و از حق دفاع میکند.
رامبد جوان، عکسی از حضور خودش و نگار جواهریان را در جمع کودکان و نوجوانان یک موسسه خیریه منتشر کرد.
سال ۹۲ دو زن سراسیمه مردی نیمه جان را به بیمارستان رساندند و مدعی شدند وی دچار مسمومیت غذایی شده است. لحظاتی بعد مرد جوان جان باخت. به دستور بازپرس کشیک دادسرا جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. واحد سم شناسی پزشکی قانونی اعلام کرد مرد جوان با خوردن قرص برنج جان باخته است و در حالی که همسرش مدعی شده بود او خودکشی کرده است، اما کارآگاهان پی بردند این مرد به قتل رسیده همسر این مرد هم بسرعت به همراه تنها دخترش به کانادا گریخت.
اگرچه به خاطر چهره زیبایی که داشتم خواستگاران زیادی در بستگان منتظر اشارهای از جانب ما بودند، ولی من نه تنها آمادگی ازدواج را نداشتم بلکه بیشتر به تحصیل علاقهمند بودم، ولی در نهایت با رفت و آمدها و چرب زبانیهای مادر خواستگارم در حالی تن به این ازدواج دادم که خانواده همسرم از نظر اقتصادی وضعیتی مناسبتتر از ما داشتند.
مادرم بعد از شنیدن ماجرا از زبانم از نوع رفتار بچگانه من و همسرم خیلی عصبانی شد و از من خواست به خانه ام برگردم، اما من به خاطر سیلی که از همسرم خورده بودم لج کردم و برنگشتم. او به ناچار با همسرم تماس گرفت و از او خواست دنبالم بیاید، اما همسرم پشت تلفن دوباره من را یک آدم دهن لق و ساده اندیش خطاب کرد و گفت: دیگر حوصله دیدن من را ندارد، چون من آبروی او را جلوی مهمانها برده ام.
بگومگوی عروس و داماد در دادگاه:
مرد جوان از روی صندلی بلند شد و گفت: «این زن اهل زندگی نیست و از فردای عروسی سر ناسازگاری گذاشت. ده جور پرونده علیه من راه انداخته و حالا که نتیجهای نگرفته دادخواست طلاق داده است...» زن حرف همسرش را قطع کرد و گفت: «آقای قاضی، یک زن بیشتر از هر چیزی به حمایت و عشق شوهرش نیاز دارد. اما این مرد بدون اجازه مادرش حتی حق آب خوردن ندارد!» ...
شیلا هم به تندی گفت: «تو هم که میگفتی همه کاری برای خوشبختیات میکنم، چه شد که میخواستی جلوی ادامه تحصیلم را بگیری؟ مگر نمیگفتی که هیچ کسی در دنیا برایت مهمتر از من نیست، پس چرا جرأت نداری به مادرت بگویی دیگر بزرگ شدهای؟ تو حتی بلد نیستی مسواک بزنی.» سپس رو به قاضی کرد و ادامه داد:«آقای قاضی، یک روز هم ندیدهام مسواک بزند. همیشه جورابهایش بوی بد میدهند و مادرش به او یاد نداده که جورابهایش را بشوید...»
قناریها بیآنکه بدانند دو و برشان چه خبر است، چهچهه میزنند و از عمق جان میخوانند. شاید فکر میکنند در جنگلهای شرجی جزایر قناری رها هستند و از این درخت به آن درخت میپرند و از فرط آزادی آواز سر میدهند. توی هر قفس دو میله پلاستیکی قرار دارد که قناریها روی آن میایستند. بیشتر قناریها شبیه به هم هستند؛ زرد و سبز یا ابلق با بدنهای کشیده و پاهای بلند که به زور میتوانند روی نی بایستند.
هر وقت با شوهرم حرف میزدم او با بی اعتنایی پاسخم را میداد و این موضوع بیشتر من را اذیت میکرد و طاقتم را طاق کرده بود. نزدیک به سه سال بود که ازدواج کرده بودم، او بازاریاب بود و به خاطر حرفه اش با آدمهای مختلف سر وکار داشت.
رفت و آمدهای من و سپیده هر روز بیشتر میشد به طوری که تبدیل به دو دوست صمیمی شده بودیم و ساعتهای زیادی را با یکدیگر میگذراندیم این اعتماد و صمیمیت تا آن جا پیش رفت که دیگر صندوقچه اسرار و خاطرات گذشته را برای هم بازگو میکردیم حتی از ارتباطات قبل از ازدواج نیز با یکدیگر سخن میگفتیم تا این که روزی من به اتفاق یکی از بستگانم به کافی شاپ رفتم و از سپیده هم خواستم همراه ما به کافی شاپ بیاید.
اما مشکل اصلی حمیرا و شاهرخ نه مهریه بود و نه چک برگشتی. آنها مالک دو مؤسسه ترک اعتیاد و کلینیک زیبایی، آپارتمان لاکچری و ویلا، خودروی خارجی و حساب میلیاردی بودند که در حقیقت اعتیاد به قرص ترامادول، ناامیدی را به زندگی مشترک آنها تزریق کرده بود.
ما من فقط با لجبازی میخواستم به خانوادهام اثبات کنم که نیازی به نصیحت ندارم چرا که آن قدر بزرگ شده ام که خودم دوستانم را انتخاب کنم و خوب و بد را تشخیص بدهم. در میان دوستانم دختری به نام «پریسا» بود که خانواده آشفتهای داشت. پدرش آلوده به مواد مخدر بود و مادرش هیچ توجهی به او نداشت.
از سالهای گذشته تعیین سکه طلا به عنوان "مهریه" امری رایج بوده است. مردان زیادی با تعیین تعداد بالای سکه و ناتوانی از پرداخت آن بعد از مطالبه زوج به زندان رفتهاند و این روزها با نوسانات اقتصادی و مشکلات ناشی از افزایش قیمت طلا از جمله افزایش تعداد زندانیان ناشی از این موضوع، "مهریه" و تلاش برای کاهش مشکلات مربوط به آن را به بحثی داغ تبدیل کرده است.