اوضاع زندگی ام تا حدود سه سال بسیار خوب بود و خانواده همسرم به خاطر آبروی خودشان از من حمایت میکردند تا این که روزی سوار بر موتورسیکلت زنی بدحجاب و آرایش کرده را در خیابان دیدم و به قصد چشم چرانی و برقراری رابطه خیابانی در کنارش قرار گرفتم، اما در همین هنگام ناگهان با یک دستگاه کامیون تصادف کردم و نقش بر زمین شدم در حالی که دست و پایم شکسته بود یک ماه در بیمارستان بستری شدم.
هنوز سه ماه از زمان ثبت عقد موقت نگذشته بود که به صورت یک طرفه و طبق شرطی که با او گذاشته بودم صیغه نامه را فسخ کردم و به خانه پدرم بازگشتم، اما وقتی هدایت متوجه این ماجرا شد با من تماس گرفت و ادعا کرد که باید تا پایان مدت عقد موقت با او زندگی کنم در غیر این صورت روزگارم را سیاه میکند، ولی من حرف هایش را جدی نگرفتم تا این که مرا تعقیب کرد و در یک خیابان خلوت به شدت کتکم زد و مبلغ ۱۰۰ هزار تومان به همراه گوشی تلفنم را از کیفم برداشت و گریخت.
این ماجرا به جایی رسید که تصمیم گرفتیم من از همسرم طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم، ولی همسرم آن قدر مرا دوست داشت که حتی توهینها و رفتارهای زشتم را با خوش رویی تحمل میکرد تا این که روزی فهمیدم همسرم را به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر کرده اند. این موضوع خیلی برایم عجیب بود چرا که معین هیچ گاه به دنبال مواد مخدر نمیرفت.
دختر ۱۸ سالهای که مدعی بود با گریه و التماس از چنگ سه مرد شیطان صفت گریخته است ماجرای «لانه شیطان» را شرح داد.
بالاخره در سن ۲۳ سالگی مهر طلاق بر شناسنامه ام درخشید و حال و روز من به هم خورد به طوری که سرنوشتم نیز تغییر کرد. خلاصه نزد مادرم بازگشتم و ۱۸ سال در کنار او زندگی کردم تا این که روزی از طریق یکی از آشنایان با مردی به نام «حداد» آشنا شدم و به عقد او درآمدم در حالی که از اعتیاد آن مرد خبر نداشتم در واقع از چاله درآمدم و به چاه افتادم چرا که در مدت دو سال زندگی با حداد او نه تنها در پرداخت هزینههای زندگی بسیار سخت گیری میکرد بلکه به هر بهانهای مرا کتک میزد.
همسرم حتی در منزل مادرم دستگاه شنود کار گذاشته بود و همه صحبتهای خانواده ام را ضبط میکرد. حالا هم مکالمهای از صحبتهای یک زن و مرد غریبه در تلفن همراهش ذخیره کرده است و ادعا میکند آن زنی که با مرد غریبه سخنان عاشقانه بر زبان میراند من هستم؟! و این گونه مرا متهم به خیانت میکند! او با همین ترفند تهمتهای زشتی را به من نسبت میدهد و آبرویی نزد دوست و آشنا و در و همسایه برایم باقی نگذاشته است.
بالاخره با اصرار اطرافیانم به عقد موقت «بابک» درآمدم. او که فردی بازاری بود وعده و وعیدهای زیادی به من میداد. تا این که روزی از من خواست دیگر کار نکنم. او مدعی بود مشکل مالی ندارد و احتیاجی نیست که من در بیرون از منزل کار کنم. من هم که اعتماد زیادی به او داشتم و از سوی دیگر نیز میخواستم این زندگی را با چنگ و دندان حفظ کنم همه اجناس فروشگاه را فروختم و به همسرم دادم چرا که بابک قصد داشت مبلغی روی آن پولها بگذارد و خانه ویلایی بزرگی برایم بخرد من حتی ارثیه پدری ام را به او دادم، ولی از خرید خانه خبری نبود.
وی با اشاره به اینکه والدین باید سعی کنند طلاق شان موجب تغییر مکان زندگی فرزندشان نشود، افزود: هر چقدر کودک از محیط خانه، دوستان و مدرسه دور نشود سازگاری بیشتری با این اتفاق دارد.
زن جوان در بازجوییها بار دیگر اتهام سرقت را رد کرد و گفت: من حدود سه ماه پیش با این پسر که از خانوادهای ثروتمند است، آشنا شدم و با هم نامزد کردیم. بعد از آن من حدود ۶۰ میلیون تومان جهیزیه به خانه او بردم تا با هم زندگی کنیم. از طرفی مبلغ یک میلیون و ۵۰۰ هزار دلار به او پرداخت کردم تا با این پول کار کند و سود آن را به من بپردازد. چون این پسر تاجر بود فکر میکردم درآمد خوبی خواهم داشت، اما بعد از مدتی متوجه شدم او کارهای خلاف انجام میدهد. بههمیندلیل تصمیم گرفتم از او جدا شوم
آن زن برای شوهرم ولخرجی میکرد تا این که بالاخره این ماجرا لو رفت و سروش بارها مرا به خاطر اعتراض هایم کتک زد و تهدیدم کرد که به کسی چیزی نگویم و... حالا هم نه تنها نفقه من و فرزندانم را نمیپردازد بلکه اصرار به طلاق دارد.
دخالتهای مادرشوهرم و تسلیم بیچون و چرای همسرم در برابر خواستههای آنها و همچنین مقاومتهای مادرم در این باره بالاخره زندگی ام را فرو پاشید
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه در این نوع از رابطه دختران بیش از پسران آسیب میبینند گفت: بعد از گذشت مدت کوتاهی فرد مجدداً تحت فشار هنجارهای جامعه و خانواده است در کنار این مسئله کاهش کشش جنسی به طرف مقابل و کاهش علاقه به او از دلایل جدایی اعلام شده است. در این میان دختر در بهترین و حداکثرترین حالت سه سال از آبروی خود برای این رابطه هزینه کرده است و حالا پس از سه سال، جدایی برای او سختتر از پسران است.
مدیر کل روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت ورزش و جوانان درباره عدم ثبت طلاق در تاریخ ۱۲ مرداد توضیحاتی داد.
در ۲۰ سالگی با دختری ازدواج کردم، اما هنوز یک سال از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که «بهناز» آهنگ جدایی ساز کرد. او میگفت: دیگر نمیتوانم تو را تحمل کنم! تو آبروی مرا میبری و من خجالت میکشم حتی در کنار تو راه بروم.
این روزها که سقف وام ازدواج به ۳۰ میلیون تومان رسیده است عدهای به امید آن که میتوان نام شخص را از بعد از طلاق از شناسنامه حذف کرد، با انتشار آگهیهایی در فضای مجازی اقدام به ازدواج صوری میکنند تا بتوانند وام ازدواج را دریافت کنند، با وجود اینکه حذف نام زوجین از شناسنامه به این آسانیها هم نخواهد بود.
رضایت نداشتن شما از زندگی مشترک، ناکام ماندن در تحصیل و کسب و کار مورد علاقه و ... کاملا قابل درک است، اما اینکه شما مسئولیت تمام این اتفاقها را متوجه پدر، مادر و همسرتان بدانید و نقش خود را تاثیرگذار ندانید، کمی غیرواقعبینانه است.
مدتی قبل فهمیدم آن زن جوان به خاطر کیان از همسرش جدا شده و با رها کردن فرزندانش به عقد موقت کیان درآمده است وقتی همسرم صیغه نامه او را به من نشان داد دنیا روی سرم خراب شد.
یک بار وقتی متوجه شدم ساسان با یکی از بستگان نزدیکم ارتباط دارد و به من خیانت میکند هیچ کاری از دستم ساخته نبود، فقط با او صحبت کردم تا از این گونه خیانتها دست بردارد. او هم قول داد که دیگر این اشتباه را تکرار نکند با این حال نه تنها رفتارهای خشن و کتک کاری هایش را کنار نگذاشت بلکه سوء ظن هایش به من بیشتر شد و از پرداخت هزینههای زندگی نیز سرباز زد
زن میتواند به جای اینکه مهریه بالا طلب کند، در شروط ضمن عقد از جمله حق مسکن، اشتغال و... را دریافت کند و در هنگام طلاق اموال تقسیم شود.
همسر دنیزلی که مراحل طلاق خود را از این مربی دنبال میکند، تایید کرده امضایی که از او روی این برگهها بوده، جعل شده است و دادگاه هم این مورد را تایید کرده است.