bato-adv
کد خبر: ۸۵۷۸۲۱
ازسرگیری فوری ارسال تسلیحات؛ کلید پایان جنگ اوکراین

اوکراین و ایران؛ آینه‌ای تمام‌نما برای سردرگمی آمریکا در جهان امروز

اوکراین و ایران؛ آینه‌ای تمام‌نما برای سردرگمی آمریکا در جهان امروز

دونالد ترامپ در تلاش است تا خود را به‌عنوان چهره‌ای تحول‌آفرین در سیاست خارجی معرفی کند، اما تصمیمات او درباره جنگ اوکراین، مذاکرات هسته‌ای با ایران و روابط با پوتین می‌تواند ایالات متحده را در آستانه شکست‌های ژئوپلیتیک خطرناکی قرار دهد. اگر ترامپ واقعیت‌ها را نادیده بگیرد و بر استراتژی‌های یک‌جانبه اصرار ورزد، ممکن است به جای معامله گر نابغه، به نماد بی ثباتی تبدیل شود.

تاریخ انتشار: ۰۱:۰۶ - ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۴

اوکراین و ایران؛ آینه‌ای تمام‌نما برای سردرگمی آمریکا در جهان امروزفرارو– مارک چمپیون، ستون‌نویس شبکه خبری بلومبرگ و رئیس سابق دفتر روزنامه وال استریت ژورنال در استانبول

به گزارش فرارو به نقل از شبکه خبری بلومبرگ، دونالد ترامپ شیفته آن است که خود را فراتر از ابعاد واقعی‌اش به تصویر بکشد و در کمال تعجب، این بار چندان هم بی‌راه نمی‌گوید. در دوران معاصر آمریکا، هیچ رئیس‌جمهوری به‌اندازه او در مدت‌زمانی چنین محدود، این‌چنین گستره‌ای از سیاست‌های بلندپروازانه جهانی را هم‌زمان به حرکت درنیاورده است. او با بی‌پروایی، در پی بازتعریف قواعد تجارت جهانی برآمده، برای پایان‌دادن به جنگ‌های فرسایشی و چندلایه در اوکراین و غزه خیز برداشته و در عین حال، تلاش کرده بدون آغاز جنگی تازه با ایران، گسترش تسلیحات هسته‌ای در خاورمیانه را مهار کند.

اگر ترامپ در تحقق تمام این اهداف بلندپروازانه موفق شود، حتی سرسخت‌ترین منتقدانش ناگزیر خواهند بود که در برابر مهارت او در شکل‌دهی به تحولات جهانی و مهار بحران‌ها سر تعظیم فرود آورند. اما سکه‌ی جاه‌طلبی، روی دیگری هم دارد. هواداران پرشور او نیز باید بپذیرند که همین سیاست‌ها با تمام زرق‌وبرقشان می‌توانند به شکستی منجر شوند که جهانی بی‌ثبات‌تر، پرمخاطره‌تر و غیرقابل پیش‌بینی‌تر از آن‌چه تحویل گرفت، بر جای بگذارد. شاید طعنه‌ای که در روز عید پاک نثار جو بایدن کرد یعنی لقب «بدترین و نالایق‌ترین رئیس‌جمهور ما»؛ با چرخشی تلخ، به خود او بازگردد.

ما به نقطه‌ای رسیده‌ایم که یادآور صحنه‌ای فراموش‌نشدنی از کارتون‌های «لونی تونز» است؛ جایی که وایلی کویوت، همچنان بی‌وقفه در تعقیب دشمن دیرینه‌اش، در هوا معلق مانده؛ بی‌خبر از آن‌که از لبه پرتگاه گذشته و تنها چیزی که میان او و سقوط فاصله انداخته، ناآگاهی‌اش از جاذبه است. در سیاست نیز، گاه خطر نه از تصمیمات اشتباه، بلکه از اصرار بر نادیده‌گرفتن واقعیت‌ها ناشی می‌شود. هنوز شانس آن هست که دولت قدمی به عقب بردارد و روی زمین سفت واقع‌گرایی فرود آید؛ اما نشانه‌ها اندک‌اند و با هر لحظه، امید به نجات رنگ می‌بازد.

آیا طرح آتش‌بس ۳۰ روزه، استقلال اوکراین را معامله می‌کند؟

بیایید از جایی آغاز کنیم که در آن نقشه‌های جاه‌طلبانه ترامپ بیش از هر جای دیگری با واقعیت‌های ژئوپلیتیک برخورد می‌کنند: اوکراین. دونالد ترامپ با صراحتی بی‌پرده باور داشت که مانع اصلی در مسیر پایان جنگ، کی‌یف است. راهبرد او، چنان‌که پیداست، بر فشار بی‌امان بر ولودیمیر زلنسکی بنا شده بود تا او را به پذیرش توافقی وادارد که به‌جای صلح، نوعی تسلیم تدریجی را رقم می‌زد؛ توافقی که نه‌فقط استقلال سیاسی اوکراین، بلکه آینده اقتصادی این کشور را نیز به واشنگتن گره می‌زد. اما این روایت، قلب حقیقت را نشانه نمی‌گیرد. جنگ اوکراین یک معمار دارد و آن کسی نیست جز ولادیمیر پوتین رهبر کرملین که ترامپ نه‌تنها بار‌ها از او با تحسین یاد کرده، بلکه او را متحد بالقوه علیه لیبرالیسم اروپایی و چین کمونیست می‌بیند.

سه سال پیش، ولادیمیر پوتین با سودای بازپس‌گیری گوهر تاج‌گذاری‌شده‌ی امپراتوری‌های روسیه و شوروی، دستور یورش به اوکراین را صادر کرد و امروز، نه تنها دلیلی برای عقب‌نشینی از آن رؤیا نمی‌بیند، بلکه نشانه‌هایی از جسارت بیشتر نیز در او پدیدار شده است؛ به‌ویژه اکنون که ساکن کاخ سفید علاقه‌ای بی‌پرده به نزدیکی با کرملین از خود نشان می‌دهد. پوتین صلح را تنها با پیش‌شرط‌هایی می‌پذیرد که عملاً به معنای تسلیم کامل اوکراین است: به‌رسمیت شناختن دستاورد‌های ارضی روسیه، لغو همه‌جانبه تحریم‌های غرب و خلع‌سلاح اوکراین گام‌هایی که راه را برای تحقق کامل پروژه‌ی ناتمام او در آینده هموار می‌سازند.

قبل از آن‌که آمریکا حتی نشانه‌ای از جدیت در مسیر مصالحه بروز دهد، اوکراین با طرح آتش‌بس ۳۰ روزه‌ای که بدون هیچ پیش‌شرطی از سوی واشنگتن ارائه شده بود، موافقت کرد و آمادگی خود را برای امضای توافقی اعلام نمود که عملاً کنترل کامل بر سرمایه‌گذاری‌های معدنی و زیربنایی کشور را به ایالات متحده می‌سپرد. (به همراه سهم ۵۰ درصدی از درامد‌های حاصل از آن) با این حال، ولادیمیر پوتین، مردی که آینده‌اش را به پیروزی در این نبرد گره زده، تاکنون با هیچ‌یک از بند‌های این توافق همراه نشده است.

نشانه‌های ناامیدی در واشنگتن حالا دیگر پنهان نیست؛ مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، روز جمعه هشدار داد که اگر پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا آماده ترک میز مذاکره است. تنها ۲۴ ساعت بعد، پوتین به‌طور ناگهانی یک آتش‌بس ۳۰ ساعته را به مناسبت عید پاک اعلام کرد؛ حرکتی که بیش از آن‌که نشانه‌ای از تمایل به صلح باشد، تلاشی آشکار برای بازپس‌گیری ابتکار عمل و جلب دوباره توجه جهانی به بحران اوکراین بود؛ آن هم از دریچه‌ای که کرملین می‌پسندد.

این، لحظه‌ای تعیین‌کننده در مسیر تاریخ است. اگر ایالات متحده نه‌تنها از روند مذاکرات صلح، بلکه از حمایت نظامی از اوکراین نیز عقب بنشیند، نتیجه چیزی جز پیروزی استراتژیک برای کرملین نخواهد بود. چنین عقب‌نشینی‌ای راه را برای موج تازه‌ای از خونریزی و بی‌ثباتی در قلب اروپا هموار می‌کند؛ بی‌ثباتی‌ای ژرف‌تر از هر آنچه از زمان ورود ترامپ به این بحران تجربه شده است. زیرا در غیاب حمایت غرب، کی‌یف ناگزیر خواهد بود که به‌تنهایی در برابر روسیه ایستادگی کند؛ نبردی که هزینه‌اش نه‌فقط برای اوکراین، بلکه برای نظم امنیتی اروپا نیز سنگین خواهد بود.

با این حال، در کاخ سفید هنوز کورسویی از امید باقی است: مقامات دولت در حال آماده‌سازی مقدمات دور جدیدی از گفت‌و‌گو‌های آتش‌بس در همین هفته جاری هستند.

آیا ازسرگیری فوری ارسال تسلیحات؛ کلید پایان جنگ اوکراین خواهد بود؟

کاری که ترامپ و حلقه نزدیک به او باید بی‌درنگ انجام دهند، روشن است: ازسرگیری ارسال تسلیحات به اوکراین؛ جریانی که به طرز نگران‌کننده‌ای متوقف شده و همزمان، تشدید دامنه تحریم‌ها علیه مسکو. این اقدامات باید حامل پیامی بدون ابهام باشند: جاه‌طلبی‌های حداکثری کرملین در این جنگ، در میدان واقعیت جایی ندارند. تنها مسیر باقی‌مانده برای پوتین نشستن بر سر میز مذاکراتی جدی و هدفمند برای پایان پایدار بحران است. اما متأسفانه، در حالی که ترامپ همچنان تندترین تیر‌های لفظی خود را نه به سمت مسکو، بلکه به‌سوی رئیس‌جمهور اوکراین نشانه می‌رود، هیچ نشانه‌ای از عزم واقعی برای طی این مسیر دیده نمی‌شود.

شاید تنها کورسوی امید در این برهه، آن باشد که دونالد ترامپ از تجربه مذاکرات غیرمستقیم دولت خود با ایران درسی آموخته باشد. در آن پرونده نیز، او ناچار بود میان جاه‌طلبی‌های نظامی متحدی، چون اسرائیل و منطق دیپلماسی راهی میانه برگزیند؛ تلاشی برای مهار رفتار تهاجمی اسرائیل که از نظر سیاسی در اردوگاه دوستانش قرار داشت. در نهایت، آنچه ترامپ واقعاً جست‌و‌جو می‌کرد، نه مهار صرف، بلکه تحسین بود: تصویری از خود به‌عنوان مردی که توانست، جایی که دیگران شکست خوردند، بحران را بدون جنگ حل کند؛ و واقعاً، چه رهبر عاقلی راه‌حل دیپلماتیک برای مهار برنامه هسته‌ای ایران را با آتش جنگ عوض می‌کند، وقتی هنوز پنجره‌ای هرچند باریک، برای مذاکره باز است؟

ما بار دیگر در برابر یک بزنگاه تاریخی ایستاده‌ایم. استیو ویتکاف میلیاردر دنیای املاک که حالا به دیپلمات غیررسمی رئیس‌جمهور تبدیل شده به‌سرعت متوجه شد که واقعیت میدانی ایران با خیال‌پردازی‌های میز‌های کاخ سفید تفاوت دارد. طرف ایرانی شاید آماده باشد سطح غنی‌سازی را تا آستانه‌ای غیرنظامی کاهش دهد و اجازه دهد این کاهش به‌صورت مستقل راستی‌آزمایی شود، اما هرگز به خلع سلاح کامل هسته‌ای تن نخواهد داد.

آیا ترامپ می‌تواند از پرتگاه ژئوپلیتیک جان سالم به در ببرد؟

در عرصه ژئوپلیتیک، پیروزی هرگز آسان به‌دست می‌آید؛ زیرا کشور‌ها به‌سادگی زانو نمی‌زنند؛ مگر آن‌که دیگر چاره‌ای نداشته باشند. این حقیقت در مورد اوکراین نیز بی‌چون‌وچرا صدق می‌کند. اگر رئیس‌جمهور ایالات متحده این واقعیت تلخ را بپذیرد و پیش از آن‌که همچون وایلی کویوت در کارتون‌های کلاسیک، با شتاب از لبه پرتگاه عبور کند، لحظه‌ای مکث کند و به پایین بنگرد، شاید هنوز فرصت باشد که سرعت را کم کند، از بلندپروازی‌های ناممکن دست بکشد و به جای افزودن بر آشوب، راهبرد‌هایی واقع‌گرایانه و کارآمد در پیش گیرد. راهی که نه به سقوط، بلکه به راه‌حلی ماندگار منتهی شود.

انتظار معجزه‌ای در کار نیست. آنچه باقی مانده، نه یک فرصت طلایی، بلکه آخرین رشته امید است: اینکه دونالد ترامپ از مسیری که به‌وضوح به فاجعه ختم می‌شود، بازگردد. مسیری که اگر در آن پافشاری کند، نه‌تنها به زنجیره‌ای از شکست‌های خیره‌کننده در سیاست خارجی خواهد انجامید، بلکه چهره‌ای را که با دقت و سماجت در افکار عمومی ساخته یعنی «معامله‌گر نابغه» در هم فروخواهد ریخت. در نهایت، شاید همان لقب تند و تحقیرآمیزی که او در روز یکشنبه برای جو بایدن بر زبان آورد، سرانجام نصیب خود او شود: «احمقی فوق‌العاده مخرب»

bato-adv
پرطرفدارترین عناوین