
در مسیر پرزرقوبرق دیپلماسی، راجی در کنار اشرف پهلوی، خواهر قدرتمند شاه، از ژنو تا نیویورک سفر کرد، اما مأموریت اصلیاش از خرداد ۱۳۵۵ آغاز شد: سفارت ایران در لندن. او در اوج بحران و سقوط، شاهد تقابل غرب و انقلاب ایران بود؛ تقابلی که از نگاه او، رنگ و بوی تحقیر ملی داشت.
فرارو- پرویز راجی، مردی از تبار اشراف و فرزند یک پزشک تحصیلکرده فرانسه، در سال ۱۳۱۵ در دل رفاه و در حاشیه قدرت به دنیا آمد. در روزگاری که دودمان پهلوی با هیبت و هیمنه بر ایران حکومت میکردند، راجی در سایه خاندان سلطنتی قد کشید و بهزودی مسیر زندگیاش با دربار گره خورد.
به گزارش فرارو، او پس از دریافت مدرک اقتصاد از دانشگاه کمبریج در سال ۱۳۳۸، به ایران بازگشت و خیلی زود پلههای قدرت را یکییکی بالا رفت. از منشیگری مخصوص امیرعباس هویدا تا نطقنویسی انگلیسی وزیر خارجه و سپس حضور در دفتر نخستوزیری، راجی نهفقط شاهد، که بازیگر صحنه سیاست ایران پیش از انقلاب شد. رابطهاش با هویدا چنان نزدیک بود که او را «ارباب» خطاب میکرد.
در نتیجه این رفت و آمد و حشر و نشر، بیان و توصیف او از چهرهها و وقایع، بسیار ملموس و ارزشمند است. راجی در توصیف چهرهها و وقایع آن دوران، لحنی صادقانه و نگاهی تیزبین دارد؛ گویی دفتر خاطراتش آینهایست برای دیدن زوایای تاریک و پنهان سالهای پایانی سلطنت. شاه را مردی توصیف میکند با روحیهای شکننده، اما مشتی آهنین. همان کسی که در پاسخ به خبرنگاری درباره بزرگترین اشتباهش، آهی کشیده و گفته بود: «به دنیا آمدنم».
راجی از پشتپردههایی مینویسد که کمتر در قاب رسمی حکومت پهلوی دیده شد. مثلاً از سفیری که تنها به دلیل نارضایتی شاه، پس از شش ماه عزل شد یا از شکاف عمیقی که میان دربار و کابینه افتاده بود، تا آنجا که به قول هویدا، دفتر شهبانو «دولتی رقیب» شده بود.
در مسیر پرزرقوبرق دیپلماسی، راجی در کنار اشرف پهلوی، خواهر قدرتمند شاه، از ژنو تا نیویورک سفر کرد، اما مأموریت اصلیاش از خرداد ۱۳۵۵ آغاز شد: سفارت ایران در لندن. او در اوج بحران و سقوط، شاهد تقابل غرب و انقلاب ایران بود؛ تقابلی که از نگاه او، رنگ و بوی تحقیر ملی داشت. از وابستگیهای بیچونوچرای حکومت پهلوی به غرب گلایه دارد و آن را «عقدهای تاریخی» مینامد. در لابهلای خاطراتش، نقدهایی از زبان شخصیتهایی، چون شهریار شفیق نیز شنیده میشود؛ از سلاحهایی که از آمریکا خریداری شده، اما هرگز کارآمد نبودند، تا نقشههای پنهانی برای تجزیه ایران در صورت سقوط رژیم.
کتاب خاطرات راجی فقط شرحی از روزهای سقوط نیست؛ روایتیست از مردی در دل طوفان، از چشمی ناظر که هم دربار را دیده، هم خیابان را. او بیپرده از خودکامگی شاه میگوید و از سردرگمی غرب، از شکوه و فروپاشی. صدای راجی، صدای تاریخ است؛ تلخ، صادق و پر از درسهایی که همچنان در گوش زمان زمزمه میشود.