
امشب برای رئال نه حماسهای در کار بود، نه آشوب و نه جنون. نه جادویی در میان بود و نه هیچ هراسی از برنابئو.
وقتی سوت آغاز بازی زده شد و فوتبال در میان هیاهوی تماشاگران شروع شد، نقشه رئال مادرید خیلی زود نقش بر آب شد. در برابر آرسنال، تمام کاستیهایی که از ابتدای فصل گریبانگیر تیم بود، آشکار شد. این تیمی است نامتوازن و بدون استحکام، که همهچیز را به درخشش کیلیان امباپه گره زده است. آنقدر دربارهی انتقال امباپه نوشته شد که حالا که او در مادرید جا افتاده و به اسپانیایی سلیس هم حرف میزند، همهچیز کمرنگ به نظر میرسد.
خیلیها باور داشتند که با آمدن امباپه، رئال مادرید تیمی غیرقابل توقف خواهد شد. قرار بود فتح همهچیز نه چالشی بزرگ، که تنها یک تشریفات ساده باشد. اما سخت در اشتباه بودند. در فوتبال امروز، کار تیمی، روحیهی جمعی و تلاش روزمره بیش از نام، افتخارات یا تبلیغات ارزش دارد. رئال مادرید بنیان محکمی ندارد و این را از همان ابتدای فصل میشد دید. بدون تونی کروس، رئال مادرید عصای جادوییاش را از دست داد، یک مهره کلیدی. اما در دفاتر باشگاه، همهچیز را به امباپه و بازیکنی که قرار بود دنیا را تسخیر کند و چندین توپ طلا ببرد، یعنی وینیسیوس، سپردند. انگار برایشان اهمیتی نداشت که فوتبال چه میطلبد، خط هافبک چه نقشی دارد، یا برنامهی بازی چیست.
اگر رئال مادرید برنامهای برای رویارویی با آرسنال داشت، هیچ نشانهای از آن دیده نشد. بازی صرفاً به امید و ایمان گره خورده بود؛ پر از زرقوبرق ظاهری، اما خالی از محتوا. در این موقعیت، سادهترین کار انداختن تقصیرات به گردن کارلو آنچلوتی است، متهم کردن او به نرمی بیش از حد یا ناتوانی در واکنش بهموقع. اما حقیقت این است که ریشه مشکلات تیم در برنامهریزی ورزشی نهفته است. بازیساز این تیم کیست؟ چرا بین هافبکها و مهاجمان اینقدر ناهماهنگی وجود دارد؟ چرا مدافعان کناری در سطح لازم نیستند و جانشینهای قابل اعتمادی ندارند؟ چرا بازیکنانی با تکنیک و خلاقیت بالا، مانند لوکا مودریچ، دنی سبایوس، براهیم دیاز یا آردا گولر، اینقدر نقش حاشیهای دارند؟
وقتی تیمی اینهمه پرسش بیپاسخ دارد، مشکل هم کاملاً پیداست. اما برای حل یک مشکل، نخست باید پذیرفت که مشکلی وجود دارد؛ و در جایگاه ویژه برنابئو، انگار ماههاست که چشمانشان را به روی حقیقت بستهاند.
منبع: ورزش سه