
«در شب کنسرت حاجیلی که انواع موسیقیهای فولکلور ایرانی هم همراه با استقبال پرشور حاضران نواخته شد، وقتی آنهمه شعف را در مردمان این سرزمین میدیدم، پیش خودم گفتم کاش صندلیهای مخصوص مسئولان هم در چنین اجرایی خالی نمیماند. شاید آنگاه آنها متوجه میشدند که چگونه میتوان مردم را راضی و شادمان و قدرت خود را حلال کرد.»
روزنامه هم میهن طی یادداشتی نوشت: جای شما خالی دوشنبه هفته گذشته برای اولینبار به همراه خانواده رفتیم کنسرت جناب امید حاجیلی. واقع امر من یکبار اجرای این خواننده را در برنامه «خندوانه» دیده بودم و همان موقع هم سبک شاد و انرژیک او به دلم نشسته بود. با این همه باید اعتراف کنم که شاید اگر همسر گرامی بلیت این برنامه را تهیه نمیکرد، بعید بود خودم راهی چنین کنسرتی شوم زیرا آن سبک موسیقی که بیشتر میپسندم، بهنظرم دور میآمد از سبک موسیقی حاجیلی.
با این همه باز باید اقرار کنم که از اجرایی که در سالن اسپیناسپالاس دیدم و شنیدم، شوکه شدم. اجرای تمیز نوازندگان و خواننده یکطرف و این میزان از شور، حرارت و اشتیاقی که در همخوانی حاضران با خواننده در سالن موج میزد از طرفدیگر، برایم شگفتآور آمد و وقتی این شگفتی دوچندان شد که دیدم اعضای گروه موسیقی نیز با همه وجود خود را ۹۰ دقیقه وقف حاضران کردهاند و چنان به اینسازی که در دست دارند عشق میورزند که انگار دارند آخرین اجرای عمرشان را انجام میدهند.
راستش را بخواهید، این میزان از جدیت و احترام به مخاطب خیلی به دلم نشست؛ بهخصوصکه میدانیم این روزها بسیاری از فیلمهایی که از کنسرتهای ایرانی گرفته میشود، نشان میدهد ژوست نخواندن خواننده و بدصدایی سازها، به اتفاقی رایج بدل شده و بسیاری از خوانندگان ما انگار راستیراستی پیش از اجرا، از کسی قهر کردهاند و آمدهاند روی سن. حاجیلی اما هم خوب و مسلط خواند، هم وسط اجرایش گفت همیشه قرارش با خودش این بوده که جوری بخواند که مردمی که بلیت خریدهاند، تا ریال آخر پولشان را بر او حلال کنند.
بعد هم از مردم حاضر در سالن نظرخواهی کرد و پاسخ هم ناگفته مشخص بود که مثبت است. خیلی این حرف و حرکت را پسندیدم و همین بهانهای شد که این یادداشت را بنویسم. البته قبلاش نگران شدم که بگویند این یادداشت رپورتاژ است اما درنهایت هرچه حساب کتاب کردم به این نتیجه رسیدم که حالا شاید برخی بدشدن روزگار را بهانه کنند و بگویند نعمتی هم سفارشینویس شده، اما آن اجرا و آن شادی مردم که من دیدم، به همه این حرفوحدیثها میارزد که بگویم آقای حاجیلی حلالت.
و بعد اما برسم به این نکته که ایکاش همه ما کمی این مرام حلالکردن مالمان را مدنظر قرار میدادیم. شاید البته بسیاری به این حرف بخندند و بگویندای آقا! شما خیلی از زمانه عقبی اما بهنظرم بخشی عمده از مشکلات امروز ما در همینجا نهفته که ما آدمیان احقاق حق نمیکنیم. مدام از گوشه و کنار کار میدزدیم، کمفروشی میکنیم، هریک بهنحوی با احساس زرنگی میخواهیم سر و ته همهچیز را سر هم آوریم و مخلص کلام، در معامله غش میکنیم.
سوی دیگر این ماجرا هم البته این است که بیشتر مواقع به مصداق «کافر همه را به کیش خود پندارد»، برآوردمان این است که در حال فریبخوردن هستیم. نتیجه همه اینها میشود همین بیاعتمادی سراسری گستردهای که میان مردم و دولت، مردم و مردم شکاف پدید آورده و در عین حال که چونان اپیدمی سراسر حیات جمعیمان را در برگرفته، اما مدام تصورمان این است که ما در ایجاد آن چندان سهمی نداریم.
من هم اینجا البته نمیخواهم همه را به یک اندازه مقصر جلوه بدهم. حتماً اولین کسانی که باید دنبال حلالکردن مالشان باشند، مسئولان آن جامعه هستند. آنها هستند که باید هر شب که سر بر بالین میگذارند، پیش خودشان دو دو تا چهار تا کنند و بگویند این حقوقی که دریافت میکنند، این قدرتی که پیدا کردهاند و بر زندگی مردمان مسلط شدهاند، حلال شده یا نه؟ مردمان ازسازی که آنها مینوازند، راضیاند یا نه؟ آنها حق مطلب اداره امور را ادا کردهاند یا نه؟
در شب کنسرت حاجیلی که انواع موسیقیهای فولکلور ایرانی هم همراه با استقبال پرشور حاضران نواخته شد، وقتی آنهمه شعف را در مردمان این سرزمین میدیدم، پیش خودم گفتم کاش صندلیهای مخصوص مسئولان هم در چنین اجرایی خالی نمیماند. شاید آنگاه آنها متوجه میشدند که چگونه میتوان مردم را راضی و شادمان و قدرت خود را حلال کرد.
نویسنده: فرزاد نعمتی