bato-adv
bato-adv
پایان نظم لیبرال؛ بازگشت جهان به قدرت‌محوری

آیا نظم جهانی نوین، آمریکا را به حاشیه می‌راند؟

آیا نظم جهانی نوین، آمریکا را به حاشیه می‌راند؟

نظم جهانی پس از ۱۹۴۵ دچار تغییرات عمیقی شده است. ترامپ با رویکردی معامله‌محور، تلاش دارد تا نقش ایالات متحده را بازتعریف کند، اما این رویکرد به‌جای ایجاد صلح، ناامنی و کاهش قدرت چانه‌زنی آمریکا را به همراه داشته است. در این میان، قدرت‌های نوظهور نظیر چین و روسیه، به دنبال تثبیت جایگاه خود هستند و نظم نوین جهانی به سمت توافقات قدرت‌محور پیش می‌رود. در نتیجه، آمریکا با تهدید‌های تازه و چالش‌های استراتژیک رو‌به‌رو است.

تاریخ انتشار: ۰۸:۲۵ - ۱۱ اسفند ۱۴۰۳

فرارو- پیش از ۱۹۴۵ نظم جهانی یکپارچه‌ای شکل گرفت که حالا ترک‌های عمیقی در آن دیده می‌شود. این هفته در صحنه سازمان ملل، اتفاقات بی‌سابقه‌ای رخ داد که تصویری تازه از تغییر قدرت‌های جهانی را ارائه داد: آمریکا در کنار روسیه و کره شمالی، علیه اوکراین و اروپا موضع گرفت. فردریش مرتس، که احتمالاً بزودی صدر اعظم آلمان می‌شود، هشدار داده است که ممکن است تا ماه ژوئن ناتو فروبپاشد.

پایان نظم لیبرال؛ جهان در قبضه قدرت‌های بزرگ

به گزارش فرارو به نقل از نشریه اکونومیست، جهانی که با شتاب به سمت قدرت‌محوری پیش می‌رود، اکنون در مرحله‌ای قرار دارد که قدرت‌های بزرگ توافقات را بین خود تقسیم می‌کنند و کشور‌هایی با توان کمتر را به دنباله‌روی از خود وادار می‌سازند. تیم ترامپ بر این باور است که رویکرد معامله‌محورشان می‌تواند به صلح ختم شود و آمریکا را از موقعیت یک کشور فریب‌خورده به جایگاهی برساند که از توان عظیم خود در راستای منافعش استفاده کند. اما در عمل، این رویکرد صرفاً منجر به تشدید ناامنی جهانی و ضعف اقتصادی خود ایالات متحده خواهد شد.

شاید شما چندان متوجه نظم جهانی نباشید، اما این نظم جهانی است که شما را در نظر دارد. نمونه‌ای از این رویکرد، سیاست به سبک «دن کورلئونه» آمریکا در اوکراین است. در ابتدا، مقامات آمریکایی از تزریق ۵۰۰ میلیارد دلار صحبت می‌کردند، اما سرانجام به یک توافق مبهم برای ایجاد یک صندوق دولتی مشترک به منظور بهره‌برداری از منابع معدنی اوکراین رضایت دادند. با این حال، همچنان مشخص نیست که آیا ایالات متحده تضمین‌های امنیتی شفاف و قابل اتکایی ارائه خواهد کرد یا نه.

دولت ترامپ مجموعه‌ای متنوع از دیدگاه‌ها و شخصیت‌ها را گرد آورده، اما تمامی آنها در یک مسئله توافق دارند: نظم جهانی پس از ۱۹۴۵ و ساختار قوانین و ائتلاف‌های آن، به زیان مردم آمریکا عمل کرده و آنها را در معاملات ناعادلانه و هزینه‌های سنگین جنگ‌های خارجی گرفتار کرده است. ترامپ معتقد است که با رویکردی چابک و مبتنی بر معاملات می‌تواند منافع ملی را بهتر پیگیری کند.

از نظر او، همه چیز، از قلمرو و فناوری گرفته تا منابع معدنی، قابل معامله است. او در ۲۴ فوریه پس از ملاقات با امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه اظهار داشت: «تمام زندگی من بر اساس معاملات بنا شده است.» مشاوران تجاری نزدیک به ترامپ، از جمله استیو ویتکاف، به‌طور مداوم میان پایتخت‌های مختلف در رفت‌وآمدند تا توافق‌های گوناگون را بررسی کنند و اهدافی همچون تشویق عربستان به شناسایی اسرائیل و ایجاد تعامل با کرملین را به هم پیوند دهند.

اقیانوس‌ها دیگر سپر آمریکا نیستند؛ تهدید‌ها از آسمان و فضای سایبری می‌آیند

این نظم تازه جهانی، سلسله‌مراتب جدیدی را نیز تعریف کرده است. در رأس این هرم، ایالات متحده ایستاده است. در مرتبه بعد، کشور‌هایی قرار دارند که دارایی‌های راهبردی برای عرضه دارند، تهدیداتی را مطرح می‌کنند و رهبرانی را در رأس خود دارند که تحت فشار مکانیسم‌های دموکراتیک عمل نمی‌کنند. ولادیمیر پوتین، در تلاش است تا جایگاه امپراتوری روسیه را بازگرداند؛ محمد بن سلمان، به‌دنبال مدرن‌سازی خاورمیانه است؛ و شی جین‌پینگ، همزمان آرمان‌های کمونیستی و ملی‌گرایی استواری را دنبال می‌کند که هدفش شکل‌دادن به جهانی هم‌سو با قدرت چین است. در مرتبه سوم، متحدان آمریکا قرار می‌گیرند که وابستگی و وفاداری‌شان به این کشور، به نقاط ضعفی تبدیل شده است که می‌توان از آنها بهره‌برداری کرد.

به نظر می‌رسد که قلمرو‌ها به موضوعاتی قابل معامله تبدیل شده و قواعد پس از سال ۱۹۴۵ را بی‌اثر کرده‌اند. شاید مرز‌های اوکراین دیگر نه بر اساس توافقات بین‌المللی، بلکه به واسطه یک دست‌دادن میان ترامپ و پوتین تعیین شود. مرز‌های اسرائیل، لبنان و سوریه نیز پس از ۱۷ ماه جنگ همچنان در وضعیت آشفته‌ای قرار دارند. در همین حال، قدرت‌های خارجی بسیاری ترجیح داده‌اند در برابر این تحولات سکوت کنند، اما ترامپ نگاه خود را به غزه و حتی گرینلند معطوف کرده است. در هر مذاکره میان چین و آمریکا نیز، شی جین‌پینگ ممکن است قلمرو‌هایی را به عنوان ابزار معامله پیشنهاد دهد، مثلاً صادرات را محدود کند تا در ازای آن، امتیازاتی درباره تایوان، دریای چین جنوبی یا هیمالیا کسب نماید.

مذاکرات اقتصادی اکنون از تعرفه‌ها فراتر رفته و به آمیزه‌ای از قدرت دولتی و تجارت تبدیل شده است. این تغییر جهت، مفهوم تجارت بر پایه‌ی قواعد بی‌طرفانه را کنار گذاشته است. گفت‌و‌گو‌های دوجانبه میان ایالات متحده، روسیه، عربستان سعودی و همچنین مدیران تایوانی و اوکراینی، دیگر فقط به تعرفه‌ها و نرخ‌ها محدود نیست. این مذاکرات موضوعاتی متنوع را شامل می‌شود؛ از تولید نفت و قرارداد‌های ساخت‌وساز گرفته تا تحریم‌ها، کارخانه‌های اینتل، استفاده از سرویس ماهواره‌ای استارلینک ایلان ماسک و حتی برگزاری مسابقات گلف در صحرا.

معامله‌گران جدید ادعا می‌کنند که روش آنها به سود جهان خواهد بود. ترامپ نیز اصرار دارد که این رویکرد برای آمریکا مفید است. اما آیا واقعاً چنین است؟ ترامپ و رهبران کشور‌های جنوب جهانی ممکن است درست گفته باشند که نظم پس از ۱۹۴۵ رو به افول نهاده است. وقتی دیپلماسی سنتی کارایی خود را از دست می‌دهد، شاید ایده‌های غیرمعمول مانند توافق‌نامه ابراهیم بین اسرائیل و چند کشور عربی کارساز به نظر برسند.

با این حال، تبدیل معامله‌گری به یک اصل سازمان‌دهنده جهانی، همچنان مسیر طولانی و دشواری را در پیش دارد. وضعیت به‌طور فزاینده‌ای پیچیده است: عربستان سعودی به دنبال توافق دفاعی‌ای است که ایران را مهار کند، توافقی که آمریکا ممکن است در ازای به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی عربستان به آن تن دهد. اما این امر به توافق اسرائیل و فلسطینی‌ها درباره یک راه‌حل دو کشوری وابسته است، مسئله‌ای که ترامپ قبلاً در طرح صلح خود برای غزه از آن چشم‌پوشی کرده بود.

روسیه خواستار رفع تحریم‌های نفتی است، اما این امر می‌تواند درآمد عربستان را کاهش داده و هزینه‌های هند را افزایش دهد. در چنین شرایطی، اگر مرز‌ها به ابزاری برای چانه‌زنی تبدیل شوند، احتمال وقوع درگیری‌های نظامی نیز افزایش می‌یابد. حتی هند، با تمام وسعت و قدرتش، ممکن است احساس ناامنی بیشتری کند. از سوی دیگر، ترامپ به‌جای اتکا به نهاد‌های رسمی آمریکا، سیاست‌های خود را بر مبنای روابط شخصی شکل داده است. این موضوع می‌تواند در جلب اعتماد همتایان خارجی‌اش برای پایداری توافق‌ها، مشکلاتی ایجاد کند و این یکی از دلایلی است که او را با هنری کیسینجر قابل مقایسه نمی‌سازد.

ترامپ و بازی خطرناک با اعتبار جهانی آمریکا

جهان و خود ایالات متحده از این شرایط آسیب خواهند دید. ترامپ به‌خوبی درک نمی‌کند که سیاست‌هایش چه زیان‌هایی به کشور وارد می‌کنند. اگرچه نقش جهانی آمریکا هزینه‌های نظامی سنگینی به همراه داشته و برخی صنایع داخلی را با چالش‌هایی مواجه کرده است، اما مزایای این نقش به‌مراتب بیشتر از این هزینه‌ها بوده‌اند. تجارت جهانی به مصرف‌کنندگان داخلی و صنایع وارداتی سود قابل‌توجهی رسانده است.

علاوه بر این، موقعیت مرکزی آمریکا در سیستم مالی مبتنی بر دلار، سالانه بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار صرفه‌جویی در هزینه بهره به همراه داشته و به واشنگتن این امکان را داده است که کسری بودجه‌های سنگین را تحمل کند. همچنین، شرکت‌های آمریکایی در خارج از کشور ارزشی حدود ۱۶ تریلیون دلار دارند. موفقیت این شرکت‌ها بیشتر مدیون ثبات و بی‌طرفی نسبی قوانین تجاری جهانی است، نه استفاده از رشوه و امتیازات موقتی که با شیوه‌های چینی و روسی سازگاری دارد.

دونالد ترامپ معتقد است که آمریکا می‌تواند تا حد زیادی اروپا و شاید حتی متحدان آسیایی خود را کنار بگذارد. او بر این باور است که اقیانوس‌ها همچون سپر‌های طبیعی، کشور را از تهدید‌ها مصون می‌کنند. اما امروزه تهدید‌ها در فضا و فضای سایبری به وقوع می‌پیوندند، جایی که فاصله‌های فیزیکی دیگر بی‌اثرند. از سوی دیگر، آمریکا برای نمایش قدرت نظامی و حفاظت از مرز‌های خود، به پایگاه‌ها و امکانات متحدانش وابسته است؛ از پایگاه هوایی رامشتاین در آلمان و ایستگاه ارتباطی پاینگپ در استرالیا تا تأسیسات ردیابی موشک در قطب شمال کانادا. در صورتی که سیاست‌های ترامپ ادامه یابد، آمریکا ممکن است دسترسی آزادانه به این زیرساخت‌های حیاتی را از دست بدهد.

طرفداران سیاست معامله‌گری تصور می‌کنند که آمریکا می‌تواند از طریق چانه‌زنی به اهداف خود برسد. اما هر بار که ترامپ از اتحاد‌های دیرینه سوءاستفاده می‌کند، قدرت چانه‌زنی آمریکا کاهش می‌یابد. متحدانی که احساس خیانت می‌کنند، در اروپا و فراتر از آن به دنبال تأمین امنیت از طریق همکاری‌های جدید خواهند بود. در صورت گسترش هرج‌ومرج، آمریکا با تهدید‌های تازه‌ای مواجه خواهد شد، در حالی که ابزار‌های کمتری برای مقابله خواهد داشت؛ مانند رقابت تسلیحات هسته‌ای در آسیا، در شرایطی که اتحاد‌های آمریکا ضعیف‌تر و سیستم کنترل تسلیحات شکننده یا نابود شده است. در این دوران پرمخاطره، دوستان، اعتبار و قوانین پایدار ارزش بسیار بیشتری از منافع کوتاه‌مدت دارند. شاید کنگره، بازار‌های مالی یا رأی‌دهندگان ترامپ را به عقب‌نشینی وادار کنند، اما جهان خود را برای دورانی بدون نظم و قواعد آماده می‌کند.

طرفداران سیاست معامله‌گری بر این باورند که آمریکا می‌تواند با چانه‌زنی به اهداف خود دست یابد. اما هر بار که ترامپ اتحاد‌های دیرینه را زیر سؤال می‌برد یا از آنها سوءاستفاده می‌کند، قدرت چانه‌زنی آمریکا کاهش می‌یابد. متحدانی که احساس خیانت می‌کنند، نه تنها در اروپا بلکه در سایر مناطق جهان، به دنبال گزینه‌های امنیتی جدید و همکاری‌های متفاوت خواهند بود.

با افزایش هرج‌ومرج، آمریکا با تهدید‌های جدیدی مواجه خواهد شد، در حالی که ابزار‌های کمتری برای مقابله در دست خواهد داشت؛ از جمله ظهور رقابت تسلیحات هسته‌ای در آسیا، در شرایطی که اتحاد‌های واشنگتن ضعیف‌تر شده و سیستم‌های کنترل تسلیحاتی نیز شکننده یا کاملاً نابود شده‌اند. در چنین دوران پرمخاطره‌ای، دوستان قابل اعتماد، اعتبار بین‌المللی و قوانین پایدار بسیار ارزشمندتر از منافع زودگذر هستند. شاید کنگره، بازار‌های مالی یا حتی رأی‌دهندگان ترامپ را به بازنگری وادار کنند، اما جهان خود را برای دوره‌ای بدون نظم و قواعد آماده کرده است.

bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین