دونالد ترامپ با طرحی جنجالی، پیشنهاد تصرف نوار غزه و انتقال دو میلیون فلسطینی را مطرح کرده است؛ اقدامی که با مخالفت گسترده عربستان، مصر، اردن و حتی شهرکنشینان اسرائیلی مواجه شد. این طرح، نهتنها از نظر اخلاقی محکوم است، بلکه از لحاظ راهبردی نیز غیرواقعبینانه بوده و میتواند توافقات صلح منطقهای را تضعیف کند. اجرای چنین سیاستی، آمریکا را درگیر بحرانی جدید خواهد کرد و خاورمیانه را به سمت بیثباتی سوق میدهد.
فرارو- استیون اِی کوک ستون نویس نشریه فارن پالیسی و پژوهشگر ارشد مطالعات خاورمیانه و آفریقا در شورای روابط خارجی آمریکا.
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، یکی از ویژگیهای ریاستجمهوری ایالات متحده این است که مردم ناچارند سخنان رئیسجمهور را جدی بگیرند، حتی اگر این سخنان غیرمنطقی یا بحثبرانگیز باشد. در همین راستا، پیشنهاد دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، مبنی بر تسهیل پاکسازی قومی در نوار غزه و سپس تحت مالکیت درآوردن این منطقه، نمونهای از این اظهارات بود. اگرچه مناقشه میان اسرائیل و فلسطینیها نیازمند راهکارهای جدید است و وضعیت نوار غزه چالشهای پیچیدهای را به همراه دارد، اما این طرح نهتنها از منظر اخلاقی غیرقابلقبول، بلکه از لحاظ منطقی نیز غیرواقعبینانه به نظر میرسد.
دونالد ترامپ مدعی بود که رهبران جهانی و کشورهای منطقه از این طرح حمایت میکنند، اما شواهد خلاف این ادعا را نشان میدهد. پس از دیدار ترامپ با نتانیاهو، عربستان سعودی بیانیهای صادر و بر حمایت خود از راه حل دو دولتی تاکید کرد. مصر و اردن نیز آشکارا مخالفت خود را با ایده انتقال فلسطینیها به خاک خود اعلام کردند، حتی اگر این مخالفت به قیمت از دست دادن کمکهای مالی آمریکا تمام شود. حتی شهرک نشینان اسرائیلی نیز از این پیشنهاد حمایت نکردند، زیرا آنها، بر اساس باورهای مذهبی-ملیگرایانه خود، خواستار بازگشت به نوار غزه بودند، نه آنکه توسعهدهندگان آمریکایی در این منطقه اقدام به ساخت هتلهای لوکس کنند. با وجود این مخالفتها، ترامپ همچنان بر این ایده پافشاری کرد و مدعی شد که مردم از آن حمایت میکنند؛ ادعایی که شاید تنها بر اساس تأیید چند دوستش در مارالاگو در نیمه شب شکل گرفته باشد.
نگرانی اصلی این است که ترامپ، در واکنش به انتقادات گستردهای که بهدرستی متوجه او شده، احساس کند باید بر خلاف نظر همه دیگران عمل کند و این پیشنهاد جنجالی خود یعنی پاکسازی قومی و استعمار نوین را به سیاست رسمی ایالات متحده در خاورمیانه تبدیل نماید.
امکانپذیری چنین طرحی را میتوان با نگاهی واقعبینانه بررسی کرد. بیتردید، نیروهای مسلح ایالات متحده از توانایی تصرف نوار غزه برخوردارند، اما این اقدام بدون تلفات گسترده انسانی امکانپذیر نخواهد بود. علیرغم تلاشهای مکرر اسرائیل برای سرکوب حماس، این گروه همچنان بهعنوان یک نیروی مسلح قدرتمند در غزه حضور دارد. آیا رئیسجمهور آمریکا تصور میکند که نیروهای حماس بدون مقاومت، این منطقه را ترک کرده و به شبهجزیره سینا پناه خواهند برد؟ پاسخ به این پرسش آشکار است: چنین سناریویی بههیچوجه عملی نخواهد بود.
تصور دونالد ترامپ مبنی بر اینکه فلسطینیان غیرنظامی، داوطلبانه غزه را ترک کرده و به مناطق «زیبا» و «رویایی» که در ذهن او شکل گرفتهاند مهاجرت خواهند کرد، نشان از درک نادرست او از واقعیتهای تاریخی و روانی این منطقه دارد. شاید برای کسانی که از تاریخ فلسطینیان بیاطلاع هستند، چنین سناریویی محتمل به نظر برسد، اما برای مردم فلسطین غزه چیزی فراتر از یک سکونتگاه جنگزده است. این منطقه نمادی از سرزمین فلسطین و یادآور همیشگی فاجعهای است که فلسطینیان آن را «نکبه» مینامند؛ رویدادی که بسیاری را به پناهندگی در غزه واداشت و تأثیر عمیقی بر هویت و مقاومت آنان بر جای گذاشت.
حتی با وجود شرایط دشوار زندگی در غزه، این منطقه همچنان بخشی از سرزمین فلسطین و شاهد زندهای از بیعدالتی تاریخی محسوب میشود. ترامپ ممکن است این واقعیت را نادیده بگیرد، اما اگر قصد داشته باشد جمعیت فلسطینی را از این منطقه خارج کند، ناگزیر خواهد بود که چنین اقدامی را با اجبار نظامی پیش ببرد. چنین دستوری نهتنها از نظر اخلاقی و قانونی غیرقابلپذیرش است، بلکه در چارچوب حقوق بینالملل، جنایت علیه بشریت تلقی میشود.
پیشنهاد دونالد ترامپ برای انتقال دو میلیون فلسطینی از نوار غزه و تصاحب این منطقه، نهتنها از منظر اخلاقی غیرقابلپذیرش است، بلکه از نظر راهبردی نیز اقدامی غیرمنطقی و بیثباتکننده به شمار میرود. این طرح، دقیقاً در تضاد با اهدافی است که خود ترامپ مدعی تحقق آنها در خاورمیانه است. اجرای چنین سیاستی، هرگونه احتمال عادیسازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل را از بین خواهد برد و توافقنامههای ابراهیم که یکی از مهمترین دستاوردهای سیاست خارجی ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوریاش بود را بهشدت تضعیف خواهد کرد. همچنین، این اقدام میتواند پایههای سیاست منطقهای آمریکا، از جمله معاهدات صلح مصر و اسرائیل و اردن و اسرائیل را متزلزل کند.
علاوه بر این، ایالات متحده ناخواسته خود را درگیر یک مناقشه منطقهای گسترده خواهد کرد؛ سناریویی که هیچکس، حتی خود ترامپ تمایلی به آن ندارد. نکته قابلتوجه اینجاست که ترامپ، در دوران کارزار انتخاباتی خود، بارها بر مخالفتش با ماجراجوییهای خارجی آمریکا تأکید کرده بود. اما در شرایط کنونی و در سایه تصمیمهای شتابزده، به نظر میرسد که این موضعگیری را کاملاً فراموش کرده است.
در برخی موارد، سیاستهای مخرب میتوانند زمینهساز تحولاتی مثبت باشند، اما رویکرد ترامپ قطعاً در این دسته قرار نمیگیرد. او تنها با یک کنفرانس خبری، هم اعتبار بینالمللی ایالات متحده را خدشهدار کرد و هم منطقهای را که پیش از این نیز با بحرانهای متعددی روبهرو بود، بیشازپیش در معرض بیثباتی قرار داد.