فرارو- جیل فیلیپوویچ؛ نویسنده، وکیل و روزنامه نگار مقیم نیویورک است. از او کتاب معروفی به نام "اوکی بومر (بچۀ نسل جنگ) بیا حرف بزنیم که نسل من چطور عقب ماند" چاپ شده است. فیلیپوویچ از منتقدان برگزاری مسابقات زیبایی در آمریکا بوده و در این باره نوشته است:" ما به حقوق زنان احترام میگذاریم، اما بیشتر بر روی زیبایی ظاهری زنان در لباس شنا تمرکز میکنیم". فیلیپوویچ استدلال کرده که زنان نباید هنگام ازدواج نام خود را تغییر دهند. او در یادداشتی در سال ۲۰۱۳ میلادی در روزنامه "گاردین" نوشته بود:"چرا زنان متاهل باید نام خود را تغییر دهند؟ اجازه دهید مردان نام خود را تغییر دهند". او هم چنین حامی حقوق زنان فرار کرده از خانه به دلیل خشونت خانگی و مدافع خدمات پناهگاههای امن برای زنان بوده است. او در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ میلادی از سوی انجمن روزنامه نگاران حرفهای برای بهترین مقاله نویسی انلاین جایزه دریافت کرد.
به گزارش فرارو به نقل از نیواستیتسمن، کامالا هریس ممکن است اولین رئیس جمهور زن ایالات متحده باشد. به نظر میرسد که کارزار او از راهی که هیلاری کلینتون نامزد پیشین انتخابات ریاست جمهوری پیمود درسهایی را آموخته است نامزدی که اگر اعتماد اکثریت آمریکایها را جلب میکرد ایالات متحده مدتها پیش اولین رئیس جمهور زن را به خود دیده بود.
به نظر میرسد هریس همه درسهای درست را آموخته در حالی که رقیب اش یعنی ترامپ در حال تشدید پیروی از یک دستور بازی قدیمی است. هریس نامزدی با سبک و اولویتهای خاص خود به نظر میرسد، اما دشوار است که کارزار انتخاباتی او را با کارزار انتخاباتی کلینتون در سال ۲۰۱۶ میلادی مقایسه نکنیم. به نظر میرسد تیم هریس از باخت کارزار کلینتون در آن سال چیزهایی را آموخته است.
از زمان رقابت کلینتون و حتی از زمان رقابت جو بایدن در سال ۲۰۲۰ میلادی چیزهای زیادی در آمریکا تغییر کرده اند. کلینتون در سال ۲۰۱۶ میلادی به دنبال هشت سال ریاست جمهوری "باراک اوباما" اولین رئیس جمهور سیاه پوست آمریکا نامزد انتخابات شد یک نامزدی تاریخی که با اشتیاق شدید از سوی رای دهندگان لیبرال و ایجاد احساس خوب در آنان مواجه شد و استقبال چهرههای میانه رو را نیز به همراه داشت. کلینتون نامزدی به شدت واجد شرایط محسوب میشد که یک کارزار تاریخی را رهبری میکرد و دوناد ترامپ رقیب او به راحتی قابل شکست دادن به نظر میرسید.
فمینیسم در آن زمان از گوشههای چپ عرصه سیاست و اینترنت به جریان اصلی فرهنگی انتقال یافته بود و پیروزی کلینتون از بسیاری جهات شبیه به اوج سالهای فعالیت مدنی در زمینه حقوق زنان به نظر میرسد. شعار کارزار انتخاباتی کلینتون یعنی "من با او هستم" بر این حس غالب چپها تاکید میکرد که آینده واقعا زنانه است. بسیاری از رای دهندگان از جمله من هیجان زده بودیم. ما گمان میکردیم پیروزی کلینتون تقریبا اجتناب ناپذیر است.
همه ما میدانیم که در ادامه چه رخ داد. در پی پیروزی ترامپ بسیاری از ناظران مسائل سیاسی حیرت زده شدند که چگونه زن ستیزی، چون او به ریاست جمهوری رسید. پیروان او اقلیتی حاشیهای و بیشتر تجسم خشونت بار اخلاقی محافظه کارانه تصور میشدند.
پس از آن شکست دموکراتها موضع شان را تعدیل کردند. در سال ۲۰۲۰ میلادی در زمانی که آمریکا لنگان لنگان در حال مقابله با کووید – ۱۹ و بیرون آمدن از شرایط ایجاد شده ناشی از آن بود و اعتراضات با مضمون عدالت نژادی از ایالتی به ایالت دیگر اوج میگرفت حزب دموکرات مردی سفید پوست و میانه رو به نام "جو بایدن" را به عنوان نامزد انتخاباتی خود معرفی کرد. کامالا هریس نیز در سال ۲۰۲۰ میلادی نامزد شد، اما زمان بندی او ناموفق بود: او یک دادستان حرفهای بود که در لحظه اوج واکنشها به مجریان قانون، نامزد شده بود. تلاش او برای تغییر بِرَند خود به عنوان یک "دادستان مترقی" چندان مناسب نبود. درسی که بایدن و حزب دموکرات از شکست کلینتون آموختند این بود که یک زن نمیتواند پیروز شود و مسیر پیروزی به طور مستقیم از نامزدی یک مرد سفید پوست میگذرد.
اکنون خوشبختانه تغییر دیگری رخ داده است. رای دهندگان دموکرات دوباره امیدوار شده اند که یک زن بتواند به کاخ سفید راه یابد یا دست کم امیدوار هستند که آن زن شانس بیش تری نسبت به سلف خود داشته باشد کسی که دچار چیزی شبیه زوال شناختی ناشی از افزایش سن به نظر میرسید. اگر رقابتی با زمان کافی وجود داشت هریس احتمالا نامزدی نبود که رای دهندگان دموکرات او را انتخاب میکردند. با این وجود، در زمانی که تنها چند ماه به برگزاری انتخابات باقی مانده و با رئیس جمهوری که به نظر میرسید در حال حرکت اجتناب ناپذیر به سمت شکست است حزب دموکرات به شکلی عاقلانه حول محور فرد شماره دو یعنی هریس جمع شد. در نتیجه، کنوانسیون ملی دموکراتها که اخیرا در شیکاگو برگزار شد نیز یک مراسم تاج گذاری بود و نه یک جنگ قدرت درون حزبی.
خوشبختانه امسال شرایط متفاوت از سال ۲۰۱۶ یا ۲۰۲۰ میلادی است. هیچ کس این تصور را ندارد که ترامپ نمیتواند پیروز شود. در نتیجه، نژادپرستی و زن ستیزی آشکار او از سوی رای دهندگان دست کم گرفته نمیشود. اکنون برخی از جنبشهای هویت محور نیز طی چند سال گذشته پس از گذراندن یک دوره افراط تعدیل شده اند. ما تا حدی در لحظهای از واکنشهای منفی علیه برابری جنسیتی، عدالت نژادی قرار داریم، اما همزمان شاهد محو شدن شعارهایی از سوی جریان مترقی یا چپ مانند "لزوم کاهش بودجه پلیس" نیز هستیم.
دیگر تعداد زیادی از زنان در اینستاگرام علیه مردان مطلب منتشر نمیکنند. بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی تاکید میکنند که سیاستهای همه شمولی که به نفع گروههای حاشیه نشین هستند، اما به عنوان خدمات انحصاری برای آنان فروخته نمیشوند محبوبتر و بادوامتر از سیاستهایی هستند که گروههای خاصی را بر اساس نژاد یا جنسیت هدف قرار میدهند. به نظر میرسد سیاستمداران دموکرات به طور فزایندهای از این استراتژی برنده استقبال میکنند.
این شاید یکی از دلایلی باشد که نشان میدهد چرا کارزار هریس به طور کلی در مورد آزادی صحبت میکند و سپس به نمونههای واقعی جمهوری خواهان میپردازد که آزادیهای اساسی را محدود میکنند."تیم والز" نامزد معاونت هریس در مورد مشکلات باروری خود و همسرش و این که چگونه برای فرزند دار شدن و به دنیا آمدن دخترشان به داروهای باروری روی آوردند صحبت میکند. تیم هریس – والز حقوق سقط جنین را در اولویت قرار داده، زیرا سقط جنین کلید آزادیهای اساسی است که همه آمریکاییها آن را گرامی میدارند و نه به این دلیل که هریس یک زن است و سقط جنین یک مسئله مرتبط با زنان است.
البته هویت هنوز در اولویت است، اما صرفا هریس هویت زنانه، سیاه پوست و بومی آمریکایی اش را سرلوحه قرار نمیدهد. انتخاب والز به عنوان معاون رئیسجمهور گواه تلاش آشکاری برای جلب نظر مردان سفید پوست طبقه کارگر است حوزهای که بدون شک ترامپ برنده آن خواهد بود، اما دموکراتها نیز به جلب حمایت از آن پایگاه رای دهنده نیاز دارند. مردان جوان از سال ۲۰۲۰ میلادی به سوی ترامپ متمایل شده اند روندی که دموکراتها تلاش میکنند آن را معکوس کنند. هریس و والز با صحبت مستقیم با این افراد یا دست کم با خودداری از صحبت کردن به گونهای که به زیان آنان تمام میشود تلاش میکنند این پیام را ارسال کنند که کارزار انتخاباتی آنان به دنبال هدف قرار دادن برخی گروهها به نفع گروههای دیگر نیست.
شاید برای من به عنوان یک فمینیست این که در سال ۲۰۱۶ میلادی بسیاری از مردان از ریاست جمهوری یک زن به جای آن که هیجان زده شوند احساس تهدید میکردند، ناشی از ترسو و حقیر بودن آنان بوده باشد، اما واقعیت آن است که هریس آمده تا در کشوری پیچیده و متکثر که در آن تقریبا نیمی از رای دهندگان مرد هستند پیروز میدان شود.
او اینجا نیست تا با خواستههای ستون نویسان لیبرال فمینیست یا حتی مترقیهای شهرنشین با تحصیلات دانشگاهی که اغلب بیش از حد در فضای مجازی هستند و تمایل دارند به ستادهای انتخاباتی دموکراتها تبدیل شوند صحبت کند. کارزار تبلیغاتی هریس – والز ممکن است برای آنان جذاب نباشد، اما احتمالا در عمل نامزدی فمینیست را به قدرت خواهد رساند.
این در تضاد شدید با کارزار ترامپ است که به نظر میرسد روش عکس کارزار هریس – والز را در پیش گرفته و بیشتر بر روی هویت متمرکز شده است. ترامپ به مدت هشت سال مسلما اوج نامزد سیاست هویتی در آمریکا بوده یعنی هویتی که او به آن علاقه دارد هویت مرد سفید پوست و در تلاش برای عادی سازی آن بوده است. با این وجود، این بار کارزار ترامپ در حال متوجه شدن این موضوع است که رای سفید پوستان ناراضی ممکن است برای برنده شدن شخص او کافی نباشد و به همین خاطر به دنبال جذب آرای سیاه پوستان و لاتین تبارهای ناراضی نیز میباشد.
به همین خاطر است که "جی دی ونس" نامزد معاونت ترامپ به جای واژه "افراد شاغل" از عنوان "مرد کارگر" استفاده میکند. کارزار ترامپ – ونس وانمود نمیکنند که برای همگان هستند. آنان به وضوح نشان میدهند که در دولت احتمالی شأن برندگان و بازندگانی وجود خواهند داشت در میان برندگان مردانی هستند که میخواهند به دوران اوج بازگردند و بازندگان پیروزی ترامپ – ونس مطمئنا زنان بدون فرزند و صاحب گربههای خانگی هستند که از دید ونس افرادی مذموم محسوب میشوند.
دیدن این که کارزار هریس سعی نمیکند به توهینهای زن ستیزانه ترامپ و ونس پاسخ دهد و به درستی تمرکز را بر روی موضوع باروری زنان قرار داده و سلطه مردانه را عجیب و غریب میداند دلگرم کننده است. به عبارت دیگر، وقتی صحبت از هریس به میان میآید درس کارزار انتخاباتی کلینتون برای او به پیام جدیدی خطاب به همه رای دهندگان منجر شده است:"شما میتوانید بدون توجه به این که چه کسی هستید با هریس باشید و آینده نیز میتواند از آن شما باشد".