«در تاریخ اندیشه، فلاسفهای چون مارکس و نیچه و فوکو که اندیشههاشان از تیزی و بُرندگی خاصی برخوردار است، همواره اخته شدهاند؛ همانگونه که مارکس در مارکسیسم اخته شد، نیچه را در نگاههایی متفاوت و از آنجمله در فاشیسم اخته کردند، فوکو نیز در دو نگاه آنگلوساکسون و فلسفهی استعلایی، به سرانجامی جز اختگی نرسید.» آنچه در بالا آمد دیدگاه «افشین جهاندیده» بود، مترجمی که همراه «نیکو سرخوش» تاکنون کتابهای «مراقبت و تنبیه؛ تولد زندان»، «ایران، روح یک جهان بیروح»، «اراده به دانستن» و «تئاتر فلسفه» را به فارسی برگردانده است.
جهاندیده که به مناسبت رونمایی از ترجمهی مشترک جدیدشان، «تئاتر فلسفه» در مرکز فرهنگی شهرکتاب سخن میگفت، تصریح کرد: «میخواهم به بدفهمی اندیشههای فوکو بپردازم و در پی پاسخی باشم برای این مساله که چرا فوکو بد فهمیده میشود؟ البته وقتی از بدفهمی سخن میگوییم، باید این تعبیر را داخل گیومه قرار بدهیم یا بگوییم «به اصطلاح» بدفهمی یا کجفهمی؛ زیرا فهم اصیلی وجود ندارد که بر اساس آن بتوان سره را از ناسره تشخیص داد. فوکو در سنتها و قالبهای فکری و فلسفی که نحلههایی گوناگون، متفاوت و متضاد دارد، مجموعهای را میسازد، مجموعهای که نه راس دارد، نه مرکز، نه بنانگارهی اصلی. اما فوکو در میان این ترکیب چگونه فهمیده شده است؟ من از معیارهای معرفتشناختی حرف نمیزنم؛ اما چگونه میشود به یک برداشت، به یک ترجمه یا به یک فهم از فوکو اعتماد کرد، با آن پیش رفت یا آن را به کناری گذاشت؟ فوکو چنانکه گفتم به فیلسوفی اخته بدل شده است. او اکنون «ملات» خوبی است برای آنچه در حوزههای نقد ادبی، فلسفه، جامعهشناسی یا حتی در عرصهی رسانه و غیره نوشته میشود. امروز کمتر ممکن است مطلبی را در حوزههای یاد شده بخوانید و به نقل قولی از فوکو در آنها نرسید و این دقیقا همان کاری است که برای اخته کردن یک فیلسوف باید انجام داد. در فرآیند اخته کردن، فیلسوف را طرد نمیکنند، بلکه اندیشههایش را جذب کرده و بدل به موجودی قابل استفاده برای خود میکنند. اشارهی من فقط به فضای فکری ایران نیست، چون معتقدم بخش اعظم این «کجفهمیها» در غرب صورت گرفته و از آن طریق به ما منتقل شده است.»
جهاندیده سپس به یکی از مطالب کتاب تئاتر فلسفه، متن «مؤلف چیست؟»، پرداخت و گفت: «مولف چیست، از جمله متونی است که بسیار دچار کجفهمی شده. ما پس از ترجمهی این متن، دیدگاههای مطرح در میزگرد مرتبطی را نیز که با حضور فوکو و چند تن از فلاسفهی مطرح آن دوره برگزار شده بود، ترجمه کردیم. در این نشست فلاسفه دیدگاههایشان را بیان میکنند یا به فوکو ایراد میگیرند و او نیز پاسخ میدهد. پاسخهای فوکو اهمیت بسیاری دارد. در کتابهای متعددِ نظریههای ادبی هر وقت به «مرگ مؤلف» بارت اشاره شده، دیدگاه فوکو را هم کنار بارت گذاشته و گفتهاند: مؤلف چیستِ فوکو همان مرگِ مؤلفِ بارت است. درحالیکه در همان میزگرد وقتی لوسین گلدمن خطاب به فوکو میگوید شما چهرهای درخشان در عرصههایی چون ساخگرایی تکوینی و غیرتکوینی و... هستید، فوکو ناراحت میشود و میگوید من کجا از ساختار صحبت کردهام و کجا از مرگ مؤلف حرف زدهام؟ اما بهرغم این تاکید صریح فوکو، باز در مطالب مربوط به نظریههای ادبی، فوکو را کنار بارت قرار میدهند. متنهای انتخاب شده در کتاب «تئاتر فلسفه» در پی مقابله با کجفهمیهای رایج در سنت فلسفی ایران و خارج از ایران در قبال فوکو بوده است. در ترجمههای انگلیسی فوکو، بهرغم تمامی آسانی کار در برگردان اصطلاحات از فرانسه به انگلیسی، باید بگویم فاجعههای بسیاری رخ داده است. البته به باور من در بین کتابهایی که دربارهی فوکو نوشته شده، تنها کتابی که فهمی درست از فوکو به دست داده، کتاب ژیل دلوز است؛ مردی که باوجود تفاوتهای بسیار، او را میتوان فوکویی دیگر محسوب کرد.»
مترجم فارسی بخشی از آثار فوکو، در ادامه به سخنرانیهای وی در «انجمن فرانسوی فلسفه» اشاره کرد و با بیان اینکه او همیشه در ابتدای سخنرانیهایاش تاکید کرده فیلسوف نیست و در خوشبینانهترین حالت یک منتقد است، افزود: «جایی در این سخنرانیها، دریدا نقدی را بر تاریخ جنون فوکو مطرح میکند و فوکو در پاسخ میگوید: نهتنها تاریخ جنون که نوشتههای بعدی من هم از قلمرو فلسفه و از چارچوب شیوهای که در فرانسه به فلسفه میپردازد یا آن را تدریس میکند خارج است. البته به نظر من اگر پیش برویم، میشود گفت آثار فوکو از قلمرو فلسفه در کل جهان نیز خارج است. چرا؟ اگر دو سنت بزرگ فکری را از هم متمایز کنیم، خواهیم دید یکی از این دو جریان، نحلهی فلسفهی استعلایی، نحلهی غالب فلسفه است و بر تمام حوزهها نیز سیطرهی کامل دارد. فلاسفهی کاملا متفاوتی که گاه ستیزی تمام عیار با دیدگاههای همدیگر دارند، مثل هابرماس، بَدیو، رانسیِر، ژیژک و آگامبِن در این سنت فکری زیست میکنند. سنت دوم، در واقع آبباریکهای است در کنار سنت استعلایی، اما گاه چهرههای شایانی در آن یافت میشود که به سادگی نمیتوان از کنارشان گذشت. برای فهم فوکو چارهای جز زیستن در این سنت فلسفی دوم که آن را سنت «درونماندگاری» ترجمه میکنیم نداریم. سنت اول، اتفاق ناگواری را بر سر آراء فوکو آورده است. سنت استعلایی از مفاهیمی که فوکو از آنها به عنوان روش تحلیل استفاده میکند، یک بنانگاره میسازد و موفق میشود کار فوکو را به فلسفهای استعلایی بدل کند. واژههای قدرت و دانش که فلسفهی استعلایی با طیف گستردهاش به کار میبرد، بنانگارهای است که دارد به واقعیتی اشاره میکند، در حالیکه فوکو مدام در آثارش گفته قدرت و دانش در ذهن او نه واقعیت این قضیه، که به مثابهی یک شبکهی تحلیلی است. فلسفهی استعلایی مثلا قدرت را در آثار فوکو بدل میکند به بنانگاره و بعد همین بنانگاره را بدل میسازد به امری اخته. یعنی برندگی و تیزی اندیشههای فوکو را میگیرد و کار او را بدل میکند به کاری آکادمیک که با فراغ بال در کلاسهای درس میتوان نشست و بیهیچ دغدغهای دربارهاش صحبت کرد. متاسفانه تمام شرحهایی که هم در زبان فارسی و هم در زبان انگلیسی دربارهی فوکو نوشته میشود را در سنت فلسفی استعلایی میشود جای داد. واژهی درونماندگاری واژهای است که در کارهای فوکو بسیار به کار رفته. این واژه یک بنانگاره یا یک اصلِ موضوعه نیست. درونماندگاری روشِ تحلیل فوکوست. ناپیوستگیهای هم در دید او نه بنانگاره که شیوهی عمل محسوب میشود.»
اهمیت فوکو در چیست؟
امیرعلی نجومیان، استاد دانشگاه و مدرس دورهی فوکوشناسی در مرکز فرهنگی شهرکتاب، در این نشست به اهمیت فوکو در اندیشهی معاصر پرداخت و گفت: «فوکو شاید موثرترین نظریهپردازی باشد که در پنج یا شش دههی اخیر داشتهایم. در این چند دهه هیچ نظریهپردازی را نمیتوان نام برد که به اندازهی فوکو موقعیتی تاثیرگذار داشته باشد. او نه فقط خودش را فیلسوف نمیداند، بلکه هیچ لقب دیگری را نیز نمیپذیرد و میکوشد با حفظ رهایی، با فراخی در حوزههای نظری وارد شود و از همین روست که توانسته تاثیری عظیم بر حوزههای نظریهپردازی به جا بگذارد. البته کارهای وی را نیز میشود نقد کرد. مثلا در نقد نوشتههای فوکو میتوان بر این انگشت گذاشت که او گاه بسیار مطلقاندیشانه راجع به حوزههایی سخن میگوید که جای چندوچون دارند یا اینکه بهرغم مخالفتش با طبقهبندی، از زمرهی کسانی است که در آثارش به طبقهبندیهای مشخص و جزمی پرداخته است.»
نجومیان در تشریح حوزههای اثرگذاری فوکو از عرصههای تاریخ، اندیشهی سیاسی، مطالعات فرهنگی و انسان نام برد و هر کدام را به شرح زیر توضیح داد: «اولین حوزهای که فوکو در آن تاثیر عظیمی بر متفکران بعد از خود گذاشته، حوزهی تاریخ است. نگاه او به تاریخ یا اندیشهاش در باب تاریخ منشاء چیزی است که امروز با نام بازاندیشی تاریخ یا تاریخگرایی نو میشناسیم. نگاه فوکو به تاریخ شاید گستردهترین بخش کاری او را دربر بگیرد؛ چندانکه شاید بتوان او را نه در مفهوم کلاسیکِ تاریخدانی، که در مفهوم جدید، یک تاریخدان دانست. او در مقالهی «نیچه، تبارشناسی، تاریخ» میکوشد با تاسی به نیچه و کتاب تبارشناسی اخلاق، یک مدل تحقیقاتی و روششناسی جدید ارائه کند که به باور خودش از همراهی تبارشناسی و دیرینهشناسی ساخته شده است. در اعتقاد فوکو دیرینهشناسی و تبارشناسی دو حوزهی جدا و متمایز از همدیگر نیستند. البته با تاسف باید گفت بسیاری از منتقدان فوکو در غرب کوشیدهاند آثار او را به دو بخشِ دههی شصت یا دههی دیرینهشناسی و دههی هفتاد یا دههی تبارشناسی تقسیم کنند. به هر حال واقعیت این است و فوکو نیز به صورت مستقیم به آن اذعان دارد که دیرینهشناسی و تبارشناسی از اول با وی بودهاند و او این دو را با هم جلو برده است. فوکو در تعریفی که از تاریخ بهدست میدهد، تعریفی که همیشه از تاریخ داده شده، بهخصوص تاریخگراییای که در قرن نوزدهم پایه ریخته شد را به چالش کشیده است. تاریخگرایی قرن ۱۹ تاریخ را یک حقیقت مطلق یا در واقع نقطهای که خاستگاه یا شروع واقعیتهاست معرفی میکند. این دیدگاه بر اساس دید هگلی، تاریخ را ایدهای قابل دسترس میشناسد و معتقد است ما میتوانیم نقاط تاریک تاریخ را کشف کنیم. همچنین در آن نگاه، تاریخ یک فرایند یا مقولهی رو به پیشرفت محسوب میشود که دارای غایتی است. مسالهی عاملیت انسانی هم در این تاریخگرایی اهمیت بسیاری دارد. فوکو در برابر دیدگاهی که ذکر شد، میکوشد تاریخ را بازتعریف کند. تاریخ فوکو تاریخی است پر از تناقض؛ تاریخی که او میشناسد تاریخی است که گذرهایش از یک مرحله به مرحلهی دیگر قابل پیشبینی نیست و لزوما رو به پیشرفت ندارد. در تاریخِ فوکو چیزی که اهمیت بسیاری دارد تصادفهاست. او در اسارت نگاه علّی و معلولی هگل و مارکس به تاریخ نمانده. تاریخ فوکو پیچیده و پر از تصادف و اتفاقهای جزئی است. وی میگوید در تاریخ جزئیات پیش پا افتاده اهمیتی بیش از کلیات دارند. او حتی بین رویدادها هم معتقد به وجود رابطهای پیوسته نیست.»
مدرس دورهی فوکوشناسی، حوزهی اندیشهی سیاسی را دومین میدان تاثیرگزاری فوکو برشمرد و خاطر نشان کرد: «فوکو در کنار تعریفی که از قدرت و انضباط ارائه میکند، مسالهی نگاه را پیش میکشد و از این سخن میگوید که چگونه میتوان با نگاه به اعمال سلطه و انضباط پرداخت. تعریف فوکو از قدرت تعریفی است نو. قدرت برای او تحمیل یا اعمال زور از یک نقطه به نقطهای دیگر نیست. قدرت برای فوکو نیرویی است که در سطح جامعه پخش میشود و در یک رابطهی شبکی، بین همهی انسانها برقرار است. قدرت در باور فوکو نیرویی است که ما بر اساس آن نظم را برقرار میکنیم و هر چیزی را به گمان خودمان در جای مناسبش میگذاریم. قدرت در این دید، لزوما سلطهگری بر مظلوم یا عکس آن تعریف نمیشود. همچنانکه در نقد تاریخی، نقدهای وارد بر تاریخگرایی نو وامدار نظریههای فوکوست، در بخش اندیشه سیاسی هم آنچه از آن با نام نقدهای پسااستعماری یاد میکنیم، ریشه در اندیشههای فوکو دارد.»
نجومیان سومین حوزهی تاثیرگذاری فوکو را عرصهی مطالعات فرهنگی دانست و گفت: «خیلیها معتقدند اگر فوکو نبود، آنچه ما از آن با نام مطالعات فرهنگی یاد میکنیم، شکل دیگری میپذیرفت. او بحث سوژه، هویت سوژه و هویتهای فرهنگی سوژه را پیش میکشد و اگرچه بارها خود را از مباحث مربوط به ساختارگرایی بری دانسته، در این قسم از نوشتههایش نشانههای ساختارگرایی را به خوبی میشود دید. او توجه زیادی به هویتهای حاشیهای دارد و نخستین پروژهاش را نیز راجع به انسانهای دیوانه تعریف کرده است. تاملات او در حوزهی هویت جنسی، دیدگاه متفکران در زمینهی مسالهی جنسیت و هویت را دگرگون کرده است.»
وی در بخش آخر سخنانش به تعریف فوکو از انسان پرداخت و تصریح کرد:«فوکو با تعریف مدرن ارائه شده از انسان مشکل دارد. این دیدگاه در مقالهی مولف چیست وی نیز به خوبی مشهود است. خیلیها به اشتباه میپندارند مرگ مولف بارت، همان مولف چیست فوکوست؛ اما این فوکوست که دو سال بعد از نظریهی پرتناقض بارت آن را با مقالهی مهم مولف چیست زیر سوال برده و دچار یک چالش اساسی میکند. فوکو میگوید به جای کشتن مولف بیایید دربارهی او حرف بزنیم و از این سخن بگوییم که مولف چگونه ساخته میشود. برای فوکو فرایند ساخته شدن مولف یک مسالهی اساسی است.»
کتاب «تئاتر فلسفه» مجموعهای است از ۲۲ سخنرانی، درسگفتار، میزگرد، گفتوگو و یادداشت از میشل فوکو که افشین جهاندیده و نیکو سرخوش آن را به فارسی برگرداندهاند. این دو مترجم پیشتر کتاب ژیل دلوز دربارهی فوکو را هم ترجمه کردهاند. تئاتر فلسفه را نشر نی در ۵۵۱ صفحه و به قیمت ۹۸۰۰ تومان منتشر کرده است.