این کارگردان درباره سرنوشت فیلم «شهر گربهها» و اکران آن در فصلی که مخاطب بیشتری میتواند داشته باشد، بیان کرد: این فیلم را در نوبت اکران گذاشتهام و امیدوارم تابستان آن را روی پرده سینماها ببرم. البته «شهر گربهها ۲» با تغییرات اساسی که مورد قبول دوستان قرار بگیرد، آماده میشود؛ چون چهار سال درگیر ممیزی بود، ما با ماجرا کنار آمدیم تا بتوانیم پروانه نمایش بگیریم.
آیا جای سوال نیست که چرا فیلمهای کودک داخلی در مقابل آثار خارجی برای خانوادهها جذاب نیست؟
به گزارش ایسنا، او افزود: اتفاقهای جدیدی در فیلم رخ داده است و من به دلیل آنکه یک سرمایهگذار و شریک داشتم که به هر حال انتظار دارد هرچه سریعتر پول رفته را برگردانم، باید اقدامی میکردم. در حال حاضر ساخت «شهر گربهها» ۳۰ میلیارد تومان هزینه میبرد و فیلم باید ۹۰ میلیارد تومان بفروشد که پول خودش را برگرداند. این باعث ناامیدی میشود و من فکر میکنم دیگر هرگز نتوانم به عنوان بخش خصوصی فیلمی بسازم که ضرر نکنم.
وی درباره وضعیت سینمای کودک و فروش پایین بسیاری از فیلمهایی که در این گونه در یکی دو سال گذشته به اکران رسیدهاند، توضیح داد: متاسفانه در سینمای دولتی باید آن چیزی ساخته شود که منویات آنها را تامین کند. این مسئله را در بنیاد سینمایی فارابی به وضوح میبینیم در صورتی که این بنیاد تنها مرجع ساخت فیلمهای کودک و نوجوان در ساختار دولتی است و اگر انبوه فیلمهایی را که در آنجا ساخته شده بررسی کنید، میبینید که تعداد انگشتشماری از آنها هم فروش خوبی نداشته است.
البته در بنیاد باید افرادی را جدا کرد از جمله خود آقای زینالعابدین (مدیرعامل) که فکر میکنم بسیار حواسش جمع است ولی شاید نمیتواند آنچه را میخواهد دنبال کند چون انگار در آن مسئولیت، باید در مقابل اتفاقی که آنجا اپیدمی شده است، سر فرود آورد؛ به همین دلیل به نظر میرسد فیلمی ساخته نخواهد شد که بچهها دوست داشته باشند چون فکر میکنم بچهها فیلمهایی را دوست دارند که حاکمیت دوست ندارد. واقعا جای سوال است که چرا فیلمهایی از نسل باب اسفنجی و شرک باید اینقدر طرفدار داشته باشد یا خانوادهها هنوز برای بچههای خود بعد از ۵۰ سال «سیندرلا» میگذارند که ببینند ولی فیلمهای ساخته شدهی این دوران برایشان جذاب نیست!
کارگردان فیلمهای «تورنادو» و «پیشونی سفید» با اشاره به برخی تولیدات تلویزیونی و با بیان اینکه «بچهها برنامههایی را که مدام ممیزی میشوند نگاه نمیکنند»، در پاسخ به اینکه آیا ترغیب نشده در شبکه نمایش خانگی کار کند، گفت: در پلتفرمها به کار کودک توجهی نمیشود چون میگویند کار برای بچهها بازگشت سرمایه ندارد و اینکه بچهها بیشتر فیلمها و مجموعههای خارجی را میبینند. درواقع بچههای ما عادت به دیدن آثار داخلی ندارند و این یک واقعیت است. خود من چهار سال است که در تلاشم سریال «آهوی پیشونی سفید» را بسازم و مطمئن هستم که بچهها هم آن را خواهند دید؛ منتها تولید آن هزینه دارد و دوست ندارم سریالی بسازم که از فیلمش ضعیفتر باشد. در این زمینه چند بار با فیلیمو جلسه برگزار کردهایم و به پیش تولید هم رسیدیم ولی کار متوقف شد چون اگر قرار باشد آن را بسازم باید کار خوب تولید کنم و زیر بار نرفتم، تا کاری دور از شأن بچههای این سرزمین ساخته نشود.
هاشمی افزود: متاسفانه کسی توجه نمیکند که بچههای ما خوراک ندارند و آثاری هم که فعلا ساخته میشوند حتی اگر ضعیف باشند، لنگه کفشی در بیابان است.
وی با بیان اینکه خودش برای ساخت فیلم شرایطی ویژه دارد ادامه داد: اگر خودم بخواهم فیلم بسازم باید چیزی باشد که هم "دوستان" خوششان بیاید، هم پدرها و مادرها و هم بچهها ولی انگار نمیتوان این کار را انجام داد. من سالها معلم بودم و میدانم باید چه بسازم. رک و راست میگویم که دوست دارم برای بچهها فیلمی بسازم که هم با آن تفکر کند و هم برقصد ولی انگار خیلیها نه آن تفکر را میخواهند و نه آن رقص را و در این شرایط ساخت فیلمی که هم شاد باشد و هم برای بچهها تفکر برانگیز باشد مثل بالا رفتن از کوه قاف بدون دست و پا است.
او درباره اینکه آیا قصد ندارد در فیلمسازی ژانر کاری خود را عوض کند گفت: من به جز حوزه کودک آن هم در شکل فانتزی فکر دیگری ندارم. اگرچه پیشنهادهایی داشتم؛ مثلاً رئیس قبلی بنیاد سینمایی فارابی پیشنهاد ساخت فیلمی را به من داد درباره چند کودک سرطانی که حتی در فیلمنامه زنده نمیماندند. من حاضر نشدم این فیلم را بسازم. داستان فیلم اگرچه خوب بود اما ارتباطی به بچهها نداشت. تمام اینها در حالی است که شنیدهام بیش از ۴۰ هزار سناریو در کمپانی دیزنی وجود دارد که ساخته نشده و همه هم خوب هستند اما آنها فقط به دنبال ساخت بهترین فیلمنامه هستند. این نشان میدهد آنها چقدر نسبت به بچهها و اینکه فیلم بدون تماشاگر نماند حساس هستند در حالی که ما اصلاً به این موضوع توجه نمیکنیم.
هاشمی در بخشی دیگر از این گفت وگو با اشاره به نگاه نامناسب تلویزیون به تولید آثاری درباره کودکان و نوجوانان و اینکه به نظر میرسد هر چه تولید یک اثر ارزانتر باشد بهتر است، بیان کرد: در شوراهای ممیزی دوستانی نشستهاند که اصلاً شناختی از بچهها ندارند و این مایه تاسف است. من به هیچ عنوان قصد خودستایی ندارم ولی فیلم من که از همه طرف در هجوم ممیزی قرار گرفت، سازندهای دارد که بچهها را از تمام آنها (اعضای شورا) بهتر میشناسد یعنی معتقدم من از همه آنها کارشناستر هستم.
وی همچنین درباره اولویتهایی که برای ساخت فیلم در سال ۱۴۰۳ از سوی مدیران سینما اعلام شده است، گفت: دوستان عزیز من در سازمان سینمایی به دلیل آنکه پنج فیلم فروش داشته، خوشحال هستند و میگویند سینما نجات پیدا کرده در صورتی که این نجات نیست. شرایط ما مشابه آن است که ۵۰ نفر در باتلاق افتاده باشند و وقتی یک نفر نجات پیدا کرد، کل ماجرا را خوشحالکننده و امیدوارکننده بدانیم. آیا این شادمانی دارد که مثلا حدود ۸۰ فیلم در یک سال روی پرده سینما باشند و ۷۵ فیلم شکست بخورند؟
او افزود: در این بین فیلمهای انیمیشن بسیار هزینه دارند و هرچه پول فروش آنها زیاد باشد باز هم هزینههای آن برنگشته است، با این حال این فیلمها بیشتر مورد حمایت قرار میگیرند و مدارس هم موظف به بردن بچهها به تماشای این فیلمها میشوند اما باز هم آن فروش لازم اتفاق نمیافتد. اینها در حالی است که من بدون هیچ حمایت و اکرانی فیلم ساختم اکران کردم و در سینمای خصوصی تا این لحظه نفس کشیدم. تنها دلخوشی من همین است که بچهها مرا در خیابان میبینند و میگویند عمو ما «آهوی پیشونی سفید» را دیدهایم؛ فیلمی که من آن را سال ۹۰ ساختم و برایم بسیار خوشحالکننده است که ۱۳ سال بعد هنوز دیده میشود.