فرارو- روابط میان کشورها عرصهای پیچیده است که در قالب آن، اهرمها و ابزارهای مختلف، معنا و مفهوم پیدا میکنند. در این راستا، قرن هاست که اندیشمندان مختلف در این حوزه به مطالعه و پژوهش میپردازند و سعی دارند هم تصویری روشنتر از روابط بین الملل و عرصه سیاست خارجی ارائه کنند و هم موثرترین شیوهها جهت پیشبرد دستورکارهای بازیگران دولتی در محیط بین المللی را به بحث گذاشته و هدفِ واکاوی قرار دهند.
به گزارش فرارو؛ در این راستا، یکی از اهرمهایی که به ویژه در دهههای اخیر به نحوی جدی در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل مطرح بوده، ابزار "تحریم" است. در این چهارچوب، شاهد آن بوده ایم که بازیگران مختلف بین المللی برای تحت فشار قرار دادن و تضعیف رقبا و دشمنان خود، از ابزار تحریم به نحو گستردهای بهره برده و سعی در محقق کردن اهداف سیاست خارجی و منافع ملی خود داشته اند.
در این چهارچوب، به طور خاص پس از جنگ جهانی دوم و پی ریزی پایههای نظم جدید جهانی به رهبری قدرتهای غربی، این دسته از کنشگران به نحوی هدفمند و سیستماتیک، از اهرم تحریم علیه بازیگران مختلف در محیط بین المللی استفاده کرده اند. تحریمهایی که صرفا در قالب روابط دو جانبه کشورها معنا و مفهوم پیدا نکرده اند و البته که ابتکار غرب در ایجاد سازوکارهای نهادین بین المللی نیز سبب شده تا آنها از مجرای این قبیل سازمانها و تشکیلات هم علیه محور رقبا و دشمنان خود ایجاد فشار کنند.
در این رابطه به قدری استفاده از ابزار تحریم در عرصه بین المللی به ویژه برای قدرتهای غربی به امری محوری و شایع تبدیل شده که مثلا برخی از تحلیلگران عرصه روابط بین الملل، از اعتیاد سیاست خارجی آمریکا به اهرم تحریم خبر میدهند. با این همه، اینطور به نظر میرسد که سابقه چند ساله اخیرِ استفاده از ابزار تحریم به ویژه توسط دولت آمریکا علیه رقبا و مخالفان بین المللی اش، حاکی از آن است که این اهرم چندان کارآمد نبوده و نتوانسته اهداف تعیین شده در رابطه با بکارگیری تحریمها را محقق سازد.
در این زمینه، به طور خاص میتوان به ۳ دلیل عمده و محوری نیز اشاره کرد. دلایلی که به نوعی از پایان عصر تحریمها در عرصه روابط بین الملل به ویژه همزمان با تضعیف هژمونی جهانی غرب در عرصه نظام بین الملل خبر میدهند.
یکی از مقاصد و اهداف اولیه و ابتدایی اِعمال تحریم از سوی یک کشور علیه دیگری، تنبیه و مجازات آن و در عین حال، ارسال پالسهایی معنادار برای دیگر کشورها و کنشگرانی است که رویههای مشابه با بازیگرِ تحریمشده را در عرصه بین المللی در پیش گرفته اند. به بیان ساده تر، اهرم تحریم سعی دارد نوعی بازدارندگی را علیه دیگران ایجاد کنند و این پالس را به آنها برساند که اگر قصد داشته باشند رفتارهای خاصی را در محیط بینالمللی از خود نشان دهند، باید پذیرای تبعات سنگین آن نیز باشند.
با این حال، مشاهده و تحلیل روندهای تاریخی حاکی از این است که اهرم تحریم چندان هم نتوانسته ایجاد بازدارندگی کند. به طور خاص، بر اساس آنچه "اندیشکده پترسون" اعلام داشته، در دهه ۱۹۶۰ میلادی صرفا با ۲۰ مورد اعمال تحریم علیه بازیگران بین المللی مواجه بوده ایم این در حالی است که این تعداد اکنون به بیش از ۱۷۰ دولت و کنشگرِ بین المللی افزایش یافته است.
در این نقطه، این نکته آشکار میشود که تحریمها نتوانسته اند در نوع خود ایجاد بازدارندگی کنند، زیرا اگر چنین بود، نباید شاهد چند برابر شدن شمار بازیگرهایی میبودیم که در طی دهههای گذشته، علیه آنها اعمال تحریم شده است. روندی که به نظر میرسد همچنان نیز با توجه به تضعیف پایگاه هژمونی جهانی غرب، ادامه دار باشد.
اگر نگاهی گذرا به سابقه برخی تحریمهای اِعمال شده از سوی کشورهای غربی و به طور خاص آمریکا و اتحادیه اروپا علیه کنشگرانی نظیر ایران و روسیه و ونزوئلا بیندازیم، به خوبی این نکته آشکار میشود که اساسا این تحریمها از قدرت اثرگذاری چندانی با هدف تغییر رفتار این دولتها در حوزههایی که مطلوبِ قدرتهای غربی بوده، برخوردار نبوده و نیستند. مثلا در مورد پرونده اتمی ایران، علی رغم تحریمهای گسترده غرب علیه تهران، این کشور بیش از پیش به پیشرفت دست یافته و در مقابل فشارهای غربی نه تنها تضعیف نشده بلکه چندین پله نیز بنیانهای قدرت خود را به جلو حرکت داده است.
در مورد روسیه نیز پس از آغاز جنگ اوکراین شاهد بودیم که سیلی از تحریمها علیه این کشور از سوی غرب برقرار شد با این حال، روسیه نه تنها عقب ننشست بلکه اکنون میبینیم که هم اوکراین و هم مجموعه کشورهای غربی به این نتیجه رسیده اند که سناریوهای روشنی در قالب معادله جنگ روسیه و اوکراین انتظار آنها را نمیکشد. موضوعی که در موضع گیریهای این دسته از بازیگران در مدت اخیر به وضوح انعکاس یافته است. در مورد ونزوئلا نیز شاهد معادلهای مشابه هستیم و علی رغم سالها تحریم علیه این کشور، ونزوئلا همچنان به رویههای تقابلی خود با آمریکا و جریانهای متحد آن در منطقه آمریکای لاتین ادامه میدهد و قدم در مسیری نگذاشته که مطلوب آمریکاییها است.
در این چهارچوب، بسیاری از تحلیلگران بین المللی معتقدند که اساسا اهرم تحریم علیه بازیگرانی از کارایی برخوردار است که کشورهای کوچک و ذرهای هستند و الا در مورد قدرتهای بزرگ و متوسط جهان، چندان نباید روی استفاده از اهرم تحریم حساب کرد. معادلهای که تاکنون بارها و بارها آزمایش شده و نشان داده که هیچ دستارودی را برای بازیگران تحریم کننده به همراه ندارد.
در این میان نباید فراموش کنیم که ابزار تحریم میتواند کنشگران تحریم شده را به این باور برساند که بهتر است رویههای تقابلی و تهاجمی خود را نیز تقویت کرده و گسترش بخشند. معادلهای که برونداد و خروجی نهایی آن میتواند به ضرر آن بازیگرانی باشد که دست به اِعمال تحریمها میزنند.
از این رو، حتی اگر از این چشم انداز نیز به مساله اعمال تحریم علیه کشورهای مختلف بنگریم، به نظر میرسد که خسارات آن برای بازیگران اعمال کننده تحریمها به مراتب بیشتر از مزایای آنها است.
در نهایت باید گفت که تحریمها فارغ از اینکه به کدام طیف و نوع از بازیگران بین المللی اعمال میشوند، در عین حال، حامل آسیبهای جدی به مردمِ کشورهای تحریم شده هستند. در حقیقت، هر چند تاکنون ثابت شده که آنها در قالب نمونههای مختلف بین المللی قادر به تغییر رفتار دولتها نیستند، در عین حال، مردم کشورها گوناگون شدیدا از تحریمها متاثر میشوند و آسیب میبینند. موضوعی که در نوع خود حامل یک چالش بزرگ برای کشورهای اعمال کننده تحریمها است.
این چالش نیز چیزی جز تضعیف بنیانهای قدرت نرم آنها نیست. به بیان ساده تر، تضعیف مردم کشورها از سوی دولتهای رقیب، نوعی باور و تصور منفی را از آنها در ذهن مردم تحریم شده شکل میدهد که این مساله خود خسارتهای جدی را به وجهه بین المللی بازیگران اعمال کننده تحریمها وارد میکند. مسالهای که به صورت خاص در مورد کشورمان در رابطه با تحریم اقلام دارویی بیماران خاص نظیر بیماران پروانهای و یا به طور کلی سخت شدن معیشت مردم، جلوههای عینی خود را به وضوح نشان میدهد.
معادلهای که چشم اندازها و دستورکارهای مد نظر بازیگران تحریم کننده در محیط بین المللی را تا حد زیادی دچار چالش و آسیب میکند.