روزنامه جوان با اشاره به سندراهبردی اخیر جبهه اصلاحات در باره انتخابات نوشت: این سند را میتوان در دو جمله خلاصه کرد «با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن انتخابات!»
از فحشهای سیاسی این بیانیه انتخاباتی - که متداول متون اصلاحطلبان رادیکال است- بگذریم، مخلص کلام آن است که میگویند این انتخابات برای ما جذابیتی ندارد، اما اگر دیدیم مردم تمایل دارند، ما هم میآییم! در واقع به زبان بیزبانی میخواهند بگویند انتخابات آن است که ما بپسندیم و نهایتاً منتی هم سر نظام گذاشتهاند که اگر مردم استقبال کردند، ما هم چنین خواهیم کرد! آیا چارهای جز این هم داشتهاند؟ در واقع اگر چنین کنند برای بقای خودشان است، چراکه معنایی جز پشت کردن به مردم – در واقع انتحار سیاسی- ندارند!
از اسفند ۱۳۸۱ که ستاره بخت اصلاحطلبان غروب کرد تا به اسفند ۱۴۰۲، ۲۱ سال میگذرد و در این ۲۱ سال راهبرد انتخاباتی اصلاحطلبان رادیکال تقریباً همینگونه بوده، هر وقت امیدی به پیروزی نداشتهاند، از صندوقها فاصله گرفتهاند و تقصیر را هم گردن نظارت استصوابی یا چیزهایی شبیه آن انداختهاند. انتخابات در قاموس اینان صرفاً برای پیروزی خودشان تعریف شده و اگر نتیجه جز این باشد «ناانتخابات» است و به قول آن استراتژیست معروفشان نتیجه آن «جمهوری لاجمهور» است. همان شکست اسفند ۸۱ چنان سخت بود که شهردار برخاسته از شورا را به دولت راه ندادند و در انتخابات مجلس هفتم هم هضم شکست رئیس مجلس ششم چنان سخت بود که نمایندگان دوره بعد را به جای نماینده، «راهیافته» خواندند.
مهمترین مانع در برابر جامعهپذیری اصلاحطلبان رادیکال خودشان هستند که نمیخواهند به آداب مردمسالاری مبادی باشند. میخواهند از مواهب صندوق رأی برخوردار باشند، اما به لوازم آن پایبند نباشند. میخواهند هر وقت خودشان برنده شدند قدرت را دوقبضه در اختیار داشته باشند و حتی جاهای دیگر را «سنگر به سنگر» فتح کنند، اما وقتی مردم از آنها رویگردان شدند دیگر مردم هم نباید روی آرامش ببینند و کام ملت را تلخ میکنند!
بلاتکلیفی این طیف اصلاحات کار را برایشان سخت کرده و سختتر هم خواهد کرد. انتخابات اسفندماه هم برگزار خواهد شد، اما روزبهروز از مردم دورتر خواهند شد و با ریزش شدیدتر سرمایه اجتماعی مواجه خواهند بود.