برخی از فرنچایز مشهور ژانر وحشت در تاریخ سینما از دنبالههای ناامید کنندهای بهره برده تا حدی که حتی محبوبیت مجموعه را در خطر قرار داده است.
به گزارش گیمفا، چه طرفدار ژانر وحشت باشید و چه خیر، نمیتواند اهمیت آثار این ژانر را در تاریخ سینما نادیده بگیرید. ژانری که هر چند سال یک بار سر و کله فرنچایز جدیدی در آن پیدا شده و نه تنها سینماگران را به وجد میآورد، بلکه ایده و المانهای تازه و شگفتانگیز آن سبب میشود تا باقی فرنچایزهای قدیمی نیز با الهام، بعضاً بازگشتی موفقیتآمیز را رقم زده و طرفداران قدیمی خود را باری دیگر به ترس و وحشتی افسار گسیخته دچار نمایند.
با این حال یک نکته در ژانر وحشت تبدیل به استاندارد عجیبی شده و آن هم تولید دنبالههای ضعیف در فرنچایزهایی است که به یک باره شهرت مجموعه را با خطر مواجه کردهاند. طمع کمپانیهای فیلمسازی برای بهرهوری از حداکثر سود و کمترین هزینه سبب شده تا در طی دهههای گذشته شاهد تولید و اکران دنبالههایی باشیم که حتی به قیمت نابودی یک فرنچایز نیز وارد عمل شده و خشم و انتقاد شدید طرفدارانش را در پی داشته است.
به همین سبب نیز در مقاله امروز به سراغ ۱۰ فرنچایز بزرگ و نمادین ژانر وحشت رفته تا برخی از دنبالههای ناامید کننده آنها را مرور کنیم. دنبالههایی که حتی در ارائه حس “ترس و وحشت” نیز دست و پا زده و در نهایت تبدیل به فاجعهای فراموش شدنی شدهاند.
فرنچایز Friday the ۱۳th (جمعه سیزدهم)
۴۳ سال پیش فرنچایزی تحت عنوان Friday the ۱۳th در ژانر اسلشر و وحشت متولد شد که سکانسهای کشتار آثار آن طی دهههای گذشته مخاطبین چندین و چند نسل را به جنون دچار کرده است.
در حالی که این فرنچایز در طی دهههای گذشته فراز و نشیبهای گوناگونی را تجربه کرده، اما فیلم Friday the ۱۳th: A New Beginning (جمعه سیزدهم: شروعی تازه) محصول سال ۱۹۸۵ به حدی فاجعهآمیز ظاهر شد که عملاً قهر طرفدارانش را به همراه داشت و زمینه را برای تولید دنبالههای ناامید کننده دیگر فراهم نمود. دنبالههایی که البته در مقایسه با ساخته دانی اشتاینمان هر کدام یک شاهکار سینمایی محسوب میشوند. از روایتی کلیشهای حتی در مقایسه با استاندارد ژانر اسلشر گرفته تا شخصیتهایی تک بعدی همگی نشان از پروژهای با هزینه تولید بسیار کم دارد که گویی حتی سازندگانش نیز تمایلی به ساخت آن نداشتهاند. اثری که حتی طرفداران ۲ آتیشه جمعه سیزدهم نیز از به زبان آوردن نام آن احساس شرم خواهند کرد.
فرنچایز Halloween (هالووین)
فیلم Halloween سال ۱۹۷۸ به حدی تاریخساز بود که نه تنها به عنوان بهترین ساخته کارنامه جان کارپنتر محسوب میشود، بلکه زمینهساز تولد مجموعههای گوناگونی بوده که الهامات مستقیمی از این فرنچایز گرفتهاند.
فرنچایزی که در سال ۲۰۰۲ دنبالهای تحت عنوان Halloween: Resurrection (هالووین: رستاخیز) را دریافت کرد که پس از گذشت ۲۱ سال هنوز هم نمیتوان منطق ساخت آن را درک کرد. دنبالهای که عنصر کمدی را به این مجموعه تزریق کرد و آن خشونت و جدیت همیشگی را به حدی مورد تمسخر قرار داد که عملاً چیزی جز توهین به میراث جان کارپنتر محسوب نمیشد. این دنباله در کنار اضافه کردن عنصر کمدی، تغییرات عجیب و غریبی را در شیوه داستانسرایی و شخصیتپردازی مایکل مایرز ایجاد کرد که حتی هنرنمایی تماشایی جیمی لی کرتیس نیز کافی نبود و سبب شد تا فرنچایز هالووین در سراشیبی سقوطی قرار بگیرد که دنبالههای بعدی را نیز با خود به پایین کشیده است.
فرنچایز Scream (جیغ)
در دوره و زمانهای که آثار مرتبط با اسلشر و ژانر وحشت زیادی خود را جدی میگرفتند، فرنچایز جیغ پا به میدان گذاشت و به طرز عجیبی سکانسهایی خونین را با روایتی احمقانه و بعضاً کمدی درآمیخت و انصافاً هم در این امر موفق ظاهر شد.
البته که این فرنچایز نیز از دنبالههای ویرانگر در امان نبود و در سال ۲۰۰۳ شاهد ساخت و اکرن فیلم Scream ۳ بودیم که حتی در مقایسه با استانداردهای “احمقانه” فیلم اول و دوم نیز چیزی جز یک آبروریزی بزرگ به شمار نمیرفت. مهمترین نکتهای که مسبب ناامید کنندگی این دنباله شد، برملا کردن هویت قاتلی بود که مخفی نگه داشتن آن تا لحظات پایانی، به عنوان یکی از نکات برجسته فیلمهای قبلی به شمار رفته و عملاً عنصر غافلگیری خود را از دست داد. این که مهمترین ویژگی خود را همان در همان ابتدای داستان فاش کنید، آن هم در فیلمی که کشتارش حالتی کمدی با خود دارد، بزرگترین اشتباه ممکنی بود که Scream ۳ را به یک شکست تمام عیار تبدیل نمود.
فرنچایز Nightmare On Elm Street (کابوس در خیابان الم)
به طرز عجیبی سازندگان آثار اسلشر در درک و فهم این که وارد کردن عناصر کمدی میتواند فیلم را به ورطه نابودی بکشاند، ناتوان بوده و بارها و بارها دچار اشتباهات تکراری شدهاند.
نمونه بارز این مسئله را میتوان در فیلم Freddy’s Dead: The Final Nightmare (فردی مردهاست: آخرین کابوس) از فرنچایز کابوس در خیابان الم مشاهده کرد. محصول سال ۱۹۹۱ که جنبههای کمدی داستان با کلیت ژانر وحشتی که ارائه میداد در تضاد بود و عملاً آن حس و حال تهدیدآمیز فردی کروگر را از بین برد. زمانی که آنتاگونیست داستان به حاشیه رانده شده و المانهای نمادین او نادیده گرفته شود، به طبع نمیتوانید انتظار انجسام داستانی ارزشمند و جذابی را داشته باشید. مشکلات و مسائلی که با گذشت چندین دهه هنوز هم سازندگان این دست از آثار به آن دچار شده و گویی که شکست چنین پروژههایی برایشان کافی نبوده است.
فرنچایز Saw (اره)
فرنچایز اره یکی از منحصر به فردترین آثار مرتبط با ژانر وحشت به شمار میرود که از یک مقطعی به بعد، به کلیشههای عجیبی دچار شد که عملاً خروج از آن حتی در فیلمهای اخیر نیز غیرممکن به نظر میرسد.
با این حال هیچ چیز فاجعهبارتر از دنباله Saw V (اره ۵) در سال ۲۰۰۸ نبوده است. مسئلهای که کلیت این فرنچایز را به محبوبیت رسانده بود، نه فقط سکانسهای خشونتبار، بلکه مفهوم پشت تلهها و عمق روانشناختی شخصیت منفی داستان بود که هر مخاطبی را به وجد میآورد. سازندگان این دنباله در حرکتی احمقانه، این مسئله را با صرفاً سکانسهای خونین اشتباه گرفته و نه تنها روایت داستان حالتی کند و قابل پیشبینی به خود گرفته بود، بلکه حتی تلهها نیز آن جذابیت سابق خود را از دست داده و هیچ ارزشی در نزد مخاطب نداشتند. در پیش گرفتن مسیر درستی که بتواند خرابکاریهای سازندگان Saw V را جبران نماید، هزینه بسیاری برای کلیت فرنچایز اره داشت.
فرنچایز Paranormal Activity (فعالیت فراطبیعی)
زیرمجموعه تصاویر یافت شده از ژانر وحشت در نزد مخاطبین سینما از محبوبیت بسیار زیادی بهره میبرد؛ زیرا حال و هوایی واقعی داشته و ترسی غیرقابل تصور را در وجود مخاطب به وجود میآورد.
مسئلهای که زمینهساز تولد فرنچایزهای متعددی شده و شاید که Paranormal Activity محبوبترین آنها باشد. فرنچایزی که در سال ۲۰۰۷ قدرتمندانه کار خود را آغاز نمود و ترس و وحشت متفاوتی را به ببیننده القا کرد. با این حال حتی این فرنچایز نیز از دنباله ناامید کننده در امان نبود و در سال ۲۰۱۲ با Paranormal Activity ۴ تمامی ارزشهای فیلمهای قبل را به یک باره دور ریخت و در مقابل تمام چیزهایی قرار گرفت که فرنچایز فعالیت فراطبیعی به سبب همانها شناخته میشد. خط داستانی از هم گسیخته، سکانسهای قابل پیشبینی و حس ترس کلیشهای همگی دست به دست یکدیگر دادند تا نه تنها دنباله ضعیفی را شاهد باشیم، بلکه حتی زمینه را برای سراشیبی این فرنچایز در فیلمهای بعد نیز مهیا کرد تا حدی که امروزه دیگر چیزی از آن عظمت و بزرگی فعالیت فراطبیعی نمانده است.
فرنچایز Texas Chainsaw Massacre (کشتار با ارهبرقی در تگزاس)
در حالی که امروزه نسل جوان شناخت چندانی از فرنچایز Texas Chainsaw Massacre ندارند، اما باید گفت که به عنوان یکی از بزرگان ژانر وحشت و اسلشر به شمار رفته و در خلق شخصیتهایی نظیر هانیبال لکتر و نورمن بیتس تاثیر به سزایی داشته است.
فرنچایزی که با الهام از سلسله اتفاقاتی واقعی در سینمای دهه ۱۹۷۰ به وجود آمد و برخی از دلخراشترین سکانسهای تاریخ ژانر وحشت را به نام خود به ثبت رسانده است، در سال ۲۰۱۳ با فیلم Texas Chainsaw ۳D تمام و کمال به ابتذال کشیده شد. دنبالهای که آن حس ترس بیامان و غیرمنتظره همیشگی را نادیده گرفت و با توسل بر به تصویر کشیدن جلوههای بصری نوین، به حدی زشت و غیرقابل تحمل جلوه کرده که حتی طرفداران ۲ آتیشه این فرنچایز نیز تحمل تماشای آن را نداشته و سازندگانش در نهایت پروژهای فراموش شدنی و شکست خورده را به یادگار گذاشتند.
فرنچایز The Conjuring (احضار)
جیمز وان تاثیر قابل توجهی بر ژانر وحشت داشته و شاید که در نبود او امروز بسیاری از فرنچایزها و فیلمهای مشهور این ژانر را هیچگاه دریافت نمیکردیم.
او در سال ۲۰۱۳ فرنچایز احضاری را خلق کرد که روح تازهای به ژانر وحشت دمید و با بهرهگیری از داستانهای واقعی و خرافی، رخدادهایی دیوانهوار را به تصویر کشید. مسئلهای که یکی از جذابترین فرنچایزهای تاریخ ژانر وجشت را پدید آورد که البته در سال ۲۰۱۴ با فیلم Annabelle (آنابل) لغزش قابل توجهی را تجربه نمود. سطح کیفی فیلم احضار به حدی بالا بود که چنین پروژه فرعیای اگرچه که به خودی خود جذاب جلوه کرده، اما در ادامه دادن چنین کیفیتی ناکام ماند و مخاطبینش را ناامید کرد. القای حس ترس کلیشهای، داستان قابل پیشبینی و تکیه بر المانی که توانایی چندانی در پیشبرد سیر روایی داستان ندارد، همگی سبب شدند تا با اثر ضعیفی طرف باشیم که زنگ خطری برای دست اندرکاران فرنچایز احضار به شمار میرفت.
فرنچایز Child’s Play (بازی بچگانه)
فرنچایز بازی بچگانه ثابت میکند که حی احمقانهترین ایدهها بر روی کاغذ نیز با برنامه ریزی مناسب میتواند به تولد فرنچایز ترسناک متفاوتی در سینما بدل گردد.
فرنچایزی که در سال ۱۹۹۱ با دنباله Child’s Play ۳ تمامی رشتههایش پنبه شد و نه تنها در تکامل المانهای فیلمهای قبلی ناکام ماند، بلکه حتی در تکرار همان عناصر همیشگی نیز درجا میزد. مسئلهای که در چنین فرنچایزی از اهمیت ویژهای برای القای حس ترس برخوردار میباشد، شرایط محیطی خاصی میباشد که بتواند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. روایت داستان در محیطی نظامی فیلم Child’s Play ۳ به پاشنه آشیل آن بدل گشته و تمام حس ترس را از فیلم دریغ کرد تا حدی که ماهیت ماوراطبیعی داستان را به حاشیه میبرد. اتفاقی که در کنار داستان تکراری و المانهای نه چندان مخاطب پسند سبب شده تا با دنبالهای ناامید کننده طرف باشیم.
فرنچایز The Exorcist (جنگیر)
فیلم The Exorcist سال ۱۹۷۳ به حدی انقلابی بود که در کنار مهیا کردن شرایط برای تولید یک فرنچایز ترسناک، ژانر وحشت را متحول کرد تا حدی که پس از گذشت چندین و چند دهه شاهد انواع و اقسام پروژههای سینمایی و تلویزیونی با الهام از آن هستیم.
فرنچایزی که به طرزی عجیب در سال ۱۹۷۷ دنبالهای تحت عنوان Exorcist II: The Heretic (جنگیر ۲: مرتد) را دریافت کرد که نه تنها سنخیتی با شاهکار سال ۱۹۷۳ نداشت، بلکه حتی به تنهایی در قالب یک فیلم مجزا نیز فاجعهای غیرقابل تماشا محسوب میشود. در پیش گرفتن رویکردی فراواقعگرایی یا سوررئالیسم سبب شد تا لحن این دنباله به کل تغییر پیدا کرده و به چیزی تبدیل شود که مخاطب علاقهای به تماشای آن نداشته است. همچنین روایت داستان با حال و هوای متفاوت نسبت به فیلمهای پیشین و دست گذاشتن بر روی ایدههایی پوچ همگی باعث شدند تا با منفورترین فیلم فرنچایز جنگیر روبرو شویم که نماد بارز اشتباهات احمقانهای است که هر فرنچایز دیگری حتی برای حفظ آبرو هم که شده، باید از آنها فاصله بگیرد.
فرنچایز ترسناک دیگری را در سینما سراغ دارید که دنبالههای ناامید کنندهای را دریافت کرده باشد؟ آیا کیفیت دنبالههای اخیر فرنچازهای نام برده شده در این مقاله، آبرومند بوده است؟ ساخته شدن چنین دنبالههای ضعیف و فراموش شدنی بنا به چه دلایلی بوده است؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید
منبع: اسکرینرنت