خواب میبینم در یک سردابه قرون وسطایی سلاخی میشوم. این را حمید «هامون» میگوید، حالا حمید در میان ما نیست و مهرجویی و همسرش در سردابه قرون وسطایی خانهشان به مرگ رسیدند، کسی میگوید، دزدی، یکی میگوید خصومت شخصی، اما ماجرا همچنان در دست بررسی است قتل سینمایی که خواب حمید را برای داریوش به واقعیت پیوند زد.
در واقع «هامون» بررسی چگونگی انحطاط انسان است. مهرجویی این بار با کاوش در رازهای پنهان ضمیر آدمی دنیایی خشن و هراسناک را تصویر میکند. همان دنیایی که بی دلیل زندگی را از مهرجویی، همسرش و سینمای ایران گرفت.
شاید بتوان گفت مهرجویی پیشگو بود او با حماسه کردن «هامون» درماندگی انسان امروز و گمکردگی ارزشها و معیارهای او را در سبکی پیچیده، مشکل را مطرح و عریان میکند مشکلی که در «هامون» مطرح و با قتل مهرجویی عریان شد.
به بهانه این واقعه تلخ به گفتگو با هارون یشایایی، تهیه کننده فیلمهای «هامون»، «اجاره نشینها» و همکاریاش با داریوش مهرجویی پرداختیم که در ادامه میخوانید.
سابقه همکاری شما با داریوش مهرجویی بسیار زیاد است، از همکاریتان بگویید.
من با داریوش مهرجویی سه فیلم ساختم و از صبح که این خبر را شنیدهام مبهوتم که چرا اینگونه شده است، من از این ماجرا بسیار متاسفم، در واقع بیشتر غم زده شدهام.
ما یک نابغه سینما را از دست دادهایم؟
قطعا همینطور است و داریوش مهرجویی کسی است که درس خوانده بود و سینما را به درستی میشناخت و ماهم با هم رفیق بودیم.
یکی از بهترین فیلمهای کمدی ایران را به نام «اجاره نشینها» شما به همراه داریوش مهرجویی ساختهاید، چه اتفاقی افتاد که ما دیگر کمدی در آن سطح و با آن سبک و سیاق نداریم؟
البته زندگی که متوقف نمیشود، آدمهای نسل جوان جای یکدیگر را پر میکنند، اما مهرجویی نمونه بود، با سینما آشنایی داشت و شناخت خوبی از سینما داشت. شما «هامون» را ببینید، هیچ ارتباطی با «اجارهنشینها» ندارد، اما یک فیلم درست و کامل است و این هم نشان از توانایی مهرجویی داشت. آخر نکته عجیب ماجرا این است که مهرجویی آدمی نبود که با دیگران در تعارض باشد اهل تعامل بود نمیدانم این دشمنی با او به ناگه از کجا آمد.
یک بحثی که در سینمای امروز مطرح میشود، کنار رفتن بزرگان سینما است که خودش تبدیل به یک معضلی شده است. تعدادی از آنها بهصورت خود خواسته کناررفتهاند و عدهای دیگر هم کنار گذاشته شدهاند. جدای از سیاست چه عاملی باعث رخ دادن این موضوع شده است؟ در تمام دنیا پیشکسوتان در کنار جوانان هستند، اما در کشور ما این ماجرا کمتر رخ میدهد.
در این بیان شما چیزی که باید اصلاح شود این است که کسی کنار گذاشته نشده، بلکه عده زیادی کنار رفتهاند، دستگاه به کسی نگفته که تو دیگر فیلم نساز، اما فرضاً فردی مثل بهرام بیضایی، دیگر اینجا نیست که بخواهد فیلم بسازد. این موارد وجود دارد، اما نگاه کنیم، مهرجویی پس از سالها فیلم ساخت.
بله، ولی ایشان هم برای اکران فیلمشان با مشکلات زیادی مواجه شدند.
بله نسل گذشته تلاش میکند که حضور داشته باشد، اما در نهایت تابع این است که در جامعه چه اتفاقاتی رخداده است. نسلی از جوانها میتوانند در همین شرایط نابسامان کار کنند و میکنند، ولی خب نسل گذشته توانایی تطبیق خودش با شرایط موجود را ندارد و سعی میکند خودش را کنار بکشد. نگاه کنید وقتی به مهرجویی انتقاد میکنند که این «لامینور» چه بود که تو ساختی؟ میگوید من آن را برای خودم ساختم و حرفش هم حسابی است و این ماجرا به هیچوجه موجب نگرانی سینمای ایران نمیشود. اینکه بخواهیم نگران این باشیم که نبود نسل گذشته موجب اضمحلال سینمای جوان میشود، اشتباه است، چون چنین اتفاقی رخ نمیدهد.
یک جا گفتید که برای ساخت فیلم «اجارهنشینها» هیچکس جلو نمیآمد، آقای مهرجویی دنبال یک خانه بود که خراب شود. هزینههای این کار هم سرسامآور بود چرا پذیرفتید؟
وجه سرمایهگذاری یک طرف کار بود و بخش دیگر هم این بود که آیا این کاری که مهرجویی میخواهد شدنی است یا خیر. واقعیت این است که پولدارترین تهیهکننده ما بودیم و هنوز هم هستیم (با لحن شوخی و خنده) و همکاران برای انجام این کار دل ما را قرص میکردند، شاید تهیهکننده دیگری نمیتوانست این درخواست مهرجویی را به سرانجام برساند، چون دو خانه باید خراب میشد، ما یکی از این خانهها را برای مدت سه ماه اجاره کردیم، صاحبخانه دوم بههیچوجه راضی نبود که خانه را اجاره دهد و گفت فقط میفروشم. خانه را از او خریدیم. همین موضوع به این ماجرا کمک کرد که ساخت فیلم شکل بگیرد. با تمام این شرایط اگر خانهها هم تهیه میشد، اما مهرجویی، مهرجویی نبود. این فیلم به این زیبایی از آب در نمیآمد.
فیلم صحنههایی دارد که مخاطب خیلی به آن توجهی نمیکند، اما صحنهای که عوامل سر سفره میآیند، شاهکار است. همه از این صحنه حیرت میکنند مخصوصاً وقتی که متوجه میشوند فیلمبرداری آن با یک دوربین انجام شده است.
اگر یادتان باشد انتظامی کلنگی برمیدارد و میخواهد به کله اکبر که آنطرف ایستاده بکوبد، اکبر یک استانبولی روی سرش میگذارد و میدود. من اکثر مواقع هنگام اکران فیلم به سینما میرفتم. از زمانی که این کلنگ برداشته میشد سینما از خنده منفجر میشد و این هنر مهرجویی بود. برخی بودند که میگفتند من دفعه بیستمم است که این فیلم را تماشا میکنم.
مهرجویی قبل از انقلاب «گاو» و «الماس ۳۳» را ساخته که همین نشان میدهد یک سینماگر کاملاً جدی است، شما چگونه این ریسک را انجام دادید که یک فیلمنامهای که ساختار آن طنز سیاسی است را مهرجویی بسازد؟
فیلم «الماس ۳۳» به لحاظ لوکیشن و نگاه سینمایی به «اجارهنشینها» نزدیکتر بود. در «دایره مینا» بسیار فکر وجود داشت و بیش از اینکه دستاوردش را مدیون مهرجویی باشد، مدیون نوشته غلامحسین ساعدی بود.
منبع:خبرآنلاین