برای سریالی که در تمام یک دهه گذشته روی آنتن بوده و سال به سال تمدید شده و همچنان بینندگان و طرفداران خود را دارد چه حرف تازهای میتوان نوشت. بلک لیست یا لیست سیاه از بهترین سریالهای ساخته شده تاریخ تلویزیون نیست. خیلی هم پایه باشید و عاشقش شده باشید، باز به سختی میتوانید آن را در رده سریالهایی مثل فارگو و برکینگ بد و بلک میرور و به سال زنگ بزن قرار دهید. اما برای گفتن یک نکته تردید ندارم. اگر عمر کوتاهی ندارید و بهترینها را هم دیدهاید، چارهای ندارید که بلک لیست را هم در آرشیو سریالهای ندیدهتان قرار دهید. کسی نمیتواند تضمین بدهد، ولی بعید است از دیدنش لذت نبرید و حداقل چند فصل دنبالش نکنید.
برای پرداختن به دلیل این جذابیت و اهمیت دارم بیتابی میکنم؛ اما شخصا تماشای جیمز اسپیدر در نقش رد ردینگتون برایم چنان دلچسب بوده که حاضر بودم سریالی بسیار بدتر از بلک لیست را هم با این کاراکتر و بازیگر ببینم! او چیزی بالاتر از عالی است و به نظرم همه جوایزی که برای بازی در این سریال و نقش برده، فقط بخشی از لیاقت اوست. جیمز اسپیدر برای بلک لیست همه چیز است. به تنهایی جای کاپیتان و مربی و همه بازیکنان دارد بازی میکند. NBC باید یک سریال درباره این بسازد جه چی شد چنین نقشی را به جیمز اسپیدر دادند و موفقیت و پول و جایزه به سویشان سرازیر شد. او سحرانگیز است و میتوان کاری کند گه چشم ازش برندارید. با آرامش و ذکاوتی که حتی موقع نگاه کردن، در لحن سبکبار و شوخاش و در سکوتش موج میزند. احتمالا یکی از جذابترین تبهکاران تمام تاریخ سینماست. کسی که در نقشی دوگانه شما را وادار میکند اپیزود به اپیزود سریال را دنبال کنید و منتظر سرنخها و شگردهایش باشید. کسی که شما را وادار به تعظیم میکند. شاید بگویید این همه تعریف فقط از یک بازیگر سریال زیادهروی است. اما او خامه روی کیک است. از آن هم بالاتر. تنها حسرتش تماشای بازیگر ژیگولو و موبور دهههای قبل است که حالا با گذر از جوانی دارد نقش پدربزرگها را بازی میکند.
چنان شیفته نوشتن از جیمز اسپیدر شده بودم که داشت یادم میرفت مطلب درباره چیست. البته که اگر سریال را هم در همه این سالها ندیده باشید شاید از قصه و تم اصلیاش باخبر باشید. در اینجا جیمز اسپیدر در نقش رد ردینگتون یک تبهکار بینالمللی درجه یک است که سالها مورد تعقیب FBI بوده. او پس از ۲ سال غیبت ناگهان پیدایش میشود و پیام میفرستد که حاضر است به پلیس کمک کند تا بقیه تبهکارها را سرویس کنند. چون خودش با این بخش تاریک دنیا آشنا و کاملا مرتبط است میتواند بهترین کمکها را به پلیس بدهد و مثل یک مشاور بزرگ راهنماییشان کند. نکته اینجاست که فقط حاضر است با الیزابت کین (با بازی مگان بون) همکاری کند و به او اطلاعات بدهد. این درافتادن با تبهکاران بینالمللی طبیعتا به ماجراهایی درام و اکشن و جاسوسی/پلیسی منجر میشود که لذت و هیجان تماشایشان شما را برای ساعات طولانی به دنبال خود خواهد کشاند.
سریال از سال ۲۰۱۳ شروع شده و پخش آن تا همین امسال برای دهمین فصل ادامه پیدا کرده. با جیغ و هورای فراوان از طرف بینندگان و منتقدان و البته جوایز متعدد گلدن گلوب و امی که اسم جیمز اسپیدر در میانشان میدرخشد. اگر سربسته بخواهم بگویم سریال یکی از بهترین محصولاتی است که کارگردان و تهیهکننده و شبکه و بازیگرانش در رزومهشان دارند.
اگر تا اینجای مطلب را خوانده باشید احتمالا بیشتر تب و تاب و تعریفاتم از سریال را متوجه شدهاید. اما اجازه بدهید بگویم که در بلکلیست با داستانی پرکشش مواجهیم که یقهتان را میگیرد و ولتان نمیکند. یک روایت جنایی جاسوسی گرم که مدام ما را با گرهها و سوالهایی روبرو میکند که برای باز شدن و فهمیدنشان نفسمان بند میآید. پیچ و تاب داستان حتی با وجود به درازا کشیدن ده ساله میتواند بیننده را به خود ببرد. بازیگرها هم جزیی از گرما و جذابیت ماجرا هستند. درباره مگا بون یا همان الیزابت کین حرف دارم که در بخش بعدی با او تسویه حساب خواهم کرد. تعلیق و بالا و پایین شدن قهرمانها و بدمنها به اندازه است و اپیزودهای سریال بین خیلی خوب و خوب و «ای بد نبود» در نوساناند و فیلرهای زیادی به سریال تزریق نشدهاند.
مواجهه با مغز متفکر باندهای مافیایی بینالمللی، میتواند آدم را سرخورده کند اگر طراحی و بازیها کاملا قابل باور نباشند. اما هستند. در این سالها از خیلیها شنیدم که میگویند FBI که اینطوری کار نمیکند و مبارزه با جنایتکارها که این شکلی نیست و چرا در سریال با خونریزی و شکنجه و تخریبها و کشتارهای مهیب روبرو نیستیم. قسمت آخرش سلیقه است. کسانی که دلشان میخواهد ارتشها به میدان بیایند و شهرها تخریب شوند و مدام با سر بریده و چشم از حدقه بیرون آمده مواجه باشیم -که ایرادی هم ندارد و خودم را هم شامل میشود- شاید با درگیریهای نرمتر و کشت و کشتار تمیزتر بلک لیست زیاد حال نکنند. اما آنجا که میگویند چرا این اتفاقات ربطی به واقعیت ندارد، توی کت آدم نمیرود. ما بتمن را نگاه میکنیم و لذت میبریم و مگر بتمن واقعی است؟ اژدها و جادو و نیروهای ماوراءالطبیعه در بقیه فیلمها و سریالها واقعی هستند؟ دنیای سینماست و فقط این مهم است که شما باورش کنید. در بلکلیست رابطهها و آدمها را باور میکنیم. این امتیاز بزرگی است.
یک جواب تکراری سلیقه است. شاید به مزاجتان سازگار نباشد. اما بالاخره روی تاریک ماه هم هست. سریال بدون ضعف و ایراد نیست و حتی ستایشگرانش هم با بعضی از وجوهش مشکل دارند. یکیاش این که الیزابت کین، بدون این که قدرت و درایت خارقالعادهای داشته باشد –که در ابتدا انتظارش را به وجود میآورد- تبدیل میشود به مرد آهنین ماجرا و توپ تکانش نمیدهد. دسته دسته آدمها کشته میشوند و ماشینها به هم برخورد میکنند و شما از جایی میفهمید که او آسیبناپذیر است. همهاش هم به کمک رد ردینگتون. این که هالهای غیرقابل نفوذ او را در برگرفته و خیالمان راحت است که قرار نیست یک مو از سرش کم شود، کمکم هیجان سریال را میگیرد.
بعد هم بازی خود مگان بون است (همان جایی که وعدهاش را داده بودم). او میتوانست با همین وجاهت و زیبایی و با همین توان بازیگری در سریالهای زیادی بازی کند و در همه بیمویها نقشی بگیرد. اما بدشانسی آورده که مقابل جیمز اسپیدر قرار گرفته و پخمگیاش اینقدر توی ذوق میزند. بعد از دیدن یکی دو فصل شما هم احتمالا تایید خواهید کرد که او با وجود نقش پررنگش جزو امتیازات سریال نیست. سریال هم البته همیشه در اوج نیست. پس از فصل درخشان اول، ما در فصل سه و چهار هم با اتفاقات شوکهکننده و معرکهای مواجهیم. اما سریال کمکم خستهکننده میشود و ما مثل معتادهایی که نیاز به دوز بالاتری از مورفین داریم، ممکن است در خماری بمانیم.
سریال در IMDB امتیاز ۸ را کسب کرده. از نویسندگان روتن تومیتوز ۹۱% امتیاز گرفته و متاکریتیکز سختگیر به آن ۷۴ داده. دیگر چه میخواهید؟
منبع:فیلیمو