جمیله کدیور فعال سیاسی میانهرو در روزنامه اطلاعات نوشت: بر اساس آمار سازمان ملل در سال ۲۰۲۰، ایران به لحاظ مهاجرفرستی در رتبه ۵۴ و به لحاظ مهاجرپذیری در رتبه ۲۳ کشورهای دنیا قرار دارد.
ایرانیان طی دهههای گذشته موجهای مختلف مهاجرتی را تجربه کردهاند؛ از مهاجرت به دلیل پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ تا مهاجرت به دلیل جنگ تحمیلی یا مهاجرت به دلیل اتفاقات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ که عمدتا هر سه دلایل سیاسی داشت.
دلایل تمایل به مهاجرت میان ایرانیان در موج جدید مهاجرتی را میتوان در چند مؤلفه بسیار روشن طبقهبندی کرد که متفاوت از موجهای گذشته است. ناامیدی نسبت به آینده، محدودیتهای فزاینده اجتماعی، بیثباتی اقتصادی و مشکلات معیشتی، تبعیض و تحقیر و بیعدالتی، عدم دسترسی به اینترنت آزاد، بیتوجهی حاکمیت نسبت به خواستهای مردم، بیاعتمادی مردم به حکومت و نبود چشمانداز روشن در پیش رو از جمله دلایل مهاجرت عنوان شدهاند.
میل به بازگشت نیز بخشی از فرایند مهاجرت است. این تمایل بین مهاجران نوعا به دلایل مختلف پایین است.
بر اساس آمارهای منتشره توسط گالوپ، طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۸ به طور میانگین فقط حدود ۷ درصد از مهاجران تمایل به بازگشت به کشور مبدأ خود داشتهاند و مابقی تمایلی به ترک کشور مقصد نداشتند. میزان تمایل میان ملیتهای مختلف متفاوت بوده است. کشورهای مختلف برای جذب سرمایههای انسانی خود در دیگر نقاط از مشوق انگیزههای مالی و شغلی استفاده کردهاند.
بهرغم تلاشهای دولتها در ایران طی سالهای اخیر برای تشویق مهاجران به بازگشت، بر اساس این آمار، تمایل به بازگشت میان ایرانیان مهاجر کمتر از میانگین و ۱ درصد اعلام شدهاست. تمایل به بازگشت هر زمان چشمانداز روشنی پیش روی مهاجران ایجاد شده، بیشتر بوده؛ همانگونه که انگیزه مهاجرت زمانی که کورسوی امید رو به خاموشی رفته، افزایش یافتهاست.
در حالیکه خبرها از موج گسترده مهاجرت طیفهای گسترده از اقشار مختلف از جمله پزشکان و پرستاران حکایت دارد، رئیسجمهوری به مناسبت روز پزشک اعلام کرده که «با توسعه شرکتهای دانشبنیان در کشور، زمینه برای مهاجرت معکوس پزشکان ایرانی فراهم شده… و شغل مناسب و با عزت برای آنها در داخل کشور فراهم شدهاست.»
طبیعی است تا زمانی که عوامل مهاجرت در کشور موجود است و موج جدید به خروج هزاران پزشک و پرستار و دیگر نیروهای متخصص منجر میشود، چنین سخنانی تا در حیطه عمل تغییری ملموس مشاهده نشود، در مخاطب بیتأثیر است. این درحالیست که به گفته مدیر رصدخانه مهاجرت ایران «براساس آمار اعلامی، نیروهای کلیدی و متخصص ۶۷ درصد شرکتهای دانشبنیان، وارد فرآیند مهاجرت شدهاند.»
نبود «سازمان ملی مهاجرت» که هم به موضوع مهاجرت (اعم از خروجی و ورودی) بپردازد، هم در رابطه با مهاجرانی که بر میگردند یا درصدد برگشت هستند، بین نهادهای مختلف هماهنگی ایجاد کند، هم اطلاعات و آمار دقیقی برای سیاستگذاریهای مرتبط با موضوع و بهرهگیری در راستای منافع کشور فراهم آورد، خسارتهای زایدالوصفی در کشور ایجاد کردهاست.
طی این سالها، ایران جزو صادرکنندگان اصلی نیروهای تحصیلکرده و نخبه خود بوده که برای هریک میلیونها دلار هزینه شده تا به مرحله ثمردهی و خدمت به میهن خود برسند؛ سرمایههایی انسانی که با سوء مدیریتها و تنگنظریها مجالی برای پیشرفت و آیندهای روشن نمیبینند و به همین دلیل جذب کشورهایی میشوند که با مشوقهای مختلف و تسهیل مقررات مهاجرتی در صدد جذب نیروهای مستعد هستند. پربیراه نیست اگر بگوییم ایران نه فقط سیاست، طرح و برنامهای برای استفاده از مواهب مهاجران به خارج یا داخل و مهاجران ایرانی بازگشته به کشور نداشته، بلکه سیاست، طرح و برنامهای هم برای حفظ نخبگان خود ندارد.
واقعیت این است که کشور ما برای توسعه در ساحتهای مختلف به متخصصان خود نیازمند است. ما میتوانیم قطب علمی منطقه شویم، ما میتوانیم قطب پزشکی منطقه باشیم و سالانه میلیونها نفر برای خدمات پزشکی به ایران سفر کنند و موجب رونق علمی و اقتصادی کشور شوند. نه اینکه به دلیل سیاستهای غلط، پزشکان و پرستاران ما ناگزیر باشند مهاجرت کنند. با علتیابی تمایل فزاینده به مهاجرت، میتوان برای حفظ سرمایههای انسانی کشور سیاستگذاری کرد.
تردیدی نیست که تلاش دولت برای مواجهه با موج جدید مهاجرت از یک سو و جذب مهاجران ایرانی مقیم خارج کشور از سوی دیگر، زمانی به نتیجه میانجامد که با تغییر رویکرد نسبت به شهروندان خود اعم از مهاجر و غیر مهاجر، به دور از شعارهای تکراری، به اصلاح زیرساختهای کشور پرداخته، برای بهبود شرایط اقتصادی و بازکردن فضای سیاسی و اجتماعی و تغییر رفتار نسبت به جوانان، بهویژه نخبگان و سرمایههای انسانی کشور همت کند.