محمد رضا نوروزپور در خبرآنلاین نوشت: میگویند چینیها مردم قدرشناسی هستند. این را شی جین پینگ در دیدار اخیرش با هنری کیسینجر ۱۰۰ ساله برای چندمین بار به او یادآوری کرد و گفت: «مردم چین هرگز دوستان قدیمیشان را فراموش نمیکنند و روابط چین و ایالات متحده برای همیشه با نام هنری کیسینجر گره زده میشود.»
شی در دیدار سال ۲۰۱۵ خود با هنری کیسینجر نیز به صراحت گفت هر وقت که از چین دیدار کنید به شما خوشامد گفته خواهد شد. ما فراموش نمیکنیم که این شما بودید که یخ روابط بین دو کشور را شکستید.»
او همچنین تاکید کرده است: «ما هرگز دوست قدیمی خود و سهم تاریخی شما در ارتقای توسعه روابط ایالات متحده و چین و تقویت دوستی بین مردم چین و آمریکا را فراموش نخواهیم کرد.»
کوین راد نخست وزیر سابق استرالیا که سالها بعنوان سفیر این کشور در چین خدمت کرده و بارها نسبت به خطر رویارویی نظامی چین و آمریکا هشدار داده است در اهمیت نقش آفرینی کیسینجر در روابط دو کشور گفته است: «در دنیای روابط آمریکا و چین، هنری کیسینجر همچنان یک غول باقی مانده است. هیچ فردی تأثیر بیشتری بر روابط ایالات متحده و چین نداشته است.»
چرا هنری کیسینجر اینگونه مورد احترام شخصیتی، چون شی جینپینگ است. چرا مردی، چون شی که قدرت او در چین در حد مائو شناخته میشود و در سالهای اخیر پرچمدار تقویت مبارزه نوین اقتصادی با آمریکا از طریق کوککردن ساز جداسازی اقتصادی چین از آمریکا بوده است برای یک مذاکرهگر و دیپلمات آمریکایی صدساله چنین احترامی قائل میشود؟ آیا اینها صرفاً فریبکاری و ظاهرسازی کلامی است و تهی از هرگونه معنی و آداب دیپلماتیک است؟
واقعیت این است که هنری کیسینجر برای چینیها بسیار فراتر از یک دیپلمات کهنسال است که اکنون صدمین سال زندگی را تجربه میکند. شاید برخی با این ادعا مخالف باشند، اما او بهواقع منجی چین بوده است و احترامات فائقه چینیها و شخصیتی، چون شی جینپینگ به او مؤید این ادعا است.
اگر کیسینجر نبود تا درهای بسته چین کمونیست را به روی جهان خارج باز کند و گشایشی بیبدیل برایشان فراهم کند معلوم نبود این کشور بتواند از ورطههای خوفناک خودخواستهای که در آن فرو غلطیده بود بیرون بیاید.
این کیسینجر بود که درست زمانی که ویرانگریهای مائو در طول اجرای برنامههای مرگآفرینی، چون «جهش بزرگ به پیش» و «انقلاب فرهنگی» از یکسو و تهدیدات امنیتی و نظامی اتحاد جماهیر شوروی از سوی دیگر میرفت تا این کشور را تکهتکه و از درون و بیرون تحتفشارهای مرگبار قرار دهد، پنجرههای امید برای تماشای یک زندگی نوین و بهتر را برای چینیها گشود و آنها را در مسیر تبدیلشدن به چین امروزی قرارداد.
گشایشِ کیسینجر ساخته، زمانی رخ داد که «جهش بزرگ بهپیش» مائو حدود سی میلیون کشته براثر گرسنگی برجای گذاشته بود. انقلاب فرهنگی بیرحمانه او که در خلال آن مائو دشمنان سیاسی، عقیدتی و فرهنگی خود را از طریق محاکمههای نمایشی استالینی از دم تیغ گذراند، منجر به مرگ میلیونها نفر و درعینحال تخریب میراث فرهنگی ارزشمند چین شده بود. در خارج نیز شکاف میان پکن و مسکو هرروز عمیقتر و خطرناکتر میشود بهگونهای که تا پیش از آغاز مذاکرات پنهانی، درگیری مرزی با اتحاد جماهیر شوروی در امتداد رودخانه اوسوری خونین و منجر به کشته شدن صدها نفر از طرفین شده بود و ترس و وحشت را به جان چینیها افکنده بود.
در چنین شرایطی بود که حتی خود مائو هم به پذیرش اشتباهات و نیاز به تغییر رویکرد اذعان کرد و با شجاعتی مثالزدنی که میتوان آن را به قول کیسینجر برگرفته از روحیه روستاییاش دانست، چراغ سبز لازم برای گشایش را به نخستوزیر و دستیارش چوئن لای نشان دهد؛ و اینگونه بود که پیشنهاد مذاکره مطرحشده از سوی هنری کیسینجر پذیرفته شد و هر دو طرف گام در مسیری تاریخی گذاشتند که خروجی آن چینِ امروزی بود که حالا تمامقد در برابر ایالاتمتحده ایستاده است.
برخی از چینیها معتقدند که این خود مائوی بزرگ بود که منجی چین گشت چراکه اگر او بهعنوان بزرگ پرچمدار انقلاب کمونیستی چین و کسی که بیشترین لفاظیهای ضدآمریکایی را به نام خود ثبت کرده بود مجوز چنین مذاکرات و تغییر پارادایمی را در چین صادر نمیکرد، قطعاً کسی جرئت و توان گام نهادن در این مسیر را نمیداشت.
اما اینهمه ماجرا نیست. واقعیت این است که در آنسوی خط، تنها کسی که هم جرئت و شهامت ارسال سیگنال مذاکره به چین را داشت و هم نبوغ لازم برای عملیاتی کردن چنین گشایش پیچیده و تاریخی که کم از یک انفجار اتمی درصحنه دیپلماتیک نداشت، کیسینجر بود. جز او که از حمایت بیچونوچرا و غیرعادی رئیسجمهور وقت آمریکا نیکسون برخوردار بود هیچ سیاستمدار دیگری در آمریکا نه به فکر چنین حرکتی بود و نه اگر میبود، توان انجام آن را داشت.
شاید یک بار دیگر دو کشور چین و ایالاتمتحده به نقشآفرینی نجاتبخش این دیپلمات کهنسال امیدوار شده باشند. این روزها همچین و هم آمریکا بهخوبی دریافتهاند که هیچیک توان حذف دیگری را ندارند و هرگونه تحریک، ممکن است به یک فاجعه بزرگ هم در حوزه نظامی و هم در حوزه اقتصادی منجر شود. شی جینپینگ اکنون مانند چند سال قبل، خیلی از جداسازی اقتصادی دم نمیزند و آمریکای دوران دموکراتها که هیچیک از رویههای ضد چینی ترامپ را اصلاح نکرده و حتی در یک سال گذشته چند اقدام تحریکآمیز علیه چین انجام داده گویا به این درک منطقی رسیده است که راه صلاح همان است که ۵۲ سال پیش با سفر پنهانی همین دیپلمات ۱۰۰ ساله به پکن آغاز شد.
شاید تاریخ دوباره تکرار شود و چهبسا این بار هم این سفر باعث گشایش شود؛ این بار البته نهفقط برای چین، بلکه برای هر دو کشور ایالاتمتحده و چین و یا شاید همانگونه که شی جینپینگ گفته، اقدامی به نفع همه جهانیان.