سال ۲۰۲۳ با سریالهای پیچیده بسیاری در سه چهار ماه اول خود همراه بود که برای تماشا کردن همه آنها به ماشین زمان نیاز خواهیم داشت. اوج تلویزیون اکنون از هر زمان دیگری به واقعیت نزدیکتر است و هر سرویس استریمینگی تلاش دارد تا بهترین سریال را از لحاظ کمی و کیفی برای رقابت با دورنمای شلوغ تماشاگری بیاورد که این روزها در تلویزیون شاهد هستیم.
به گزارش روزیاتو، جدای از سریالهای جدید پرطرفدار مانند The Last of Us و بازگشت سریالهای محبوب قدیمی مانند Ted Lasso، تعداد زیادی از سریالهای جدید خوب هستند که ممکن است از دستشان داده یا متوجه شان نشده باشید، به ویژه اگر با دقت برنامه انتشار سریالهای جدید را دنبال نکرده باشید.
خوشبختانه اینجاییم تا این شکاف را پوشش داده و روی این سریالهای کمتر دیده شده تمرکز کند، سریالهایی که علیرغم نقدهای مثبت از منتقدان و پایگاه طرفداری قابل توجه، آن میزان از توجهی که شایسته بوده را دریافت نکرده است.
چه در دسته سریالهای کمتر دیده شده یا کمتر مورد تمجید شده قرار بگیرند، اینها سریالهایی هستند که تماشایشان را به شما توصیه میکنیم. بدین بهانه در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۲ سریال جدید کمتر دیده شده سال ۲۰۲۳ آشنا کنیم که ارزش تماشا داشته و توصیه میکنیم در فهرست تماشای سریالی تان قرار دهید.
درام علمی تخیلی The Power از آمازون پرایم در ابتدا با نقدهای مثبتی مواجه نشد، اما از زمان انتشارش در ماه مارس، به یکی از تحسین برانگیزترین و جذابترین سریالهای جدید سال ۲۰۲۳ از نگاه منتقدان و بینندگان تبدیل شده است. The Power ذرهای پرجزییات و رازآلود نیست و در واقع یک روایت بسیار سریع و بدون ذرهای اغماض است و به تمامی منبع اصلی خود را بازسازی کرده است.
این سریال که توسط ریل تاکر، کلر ویلسون و سارا کوینترل خلق شده، تجلیلی پرسروصدا از قدرت بخشیدن به زنان است که در سبک روایت خود بسیار شجاعانه و منحصربفرد پیش میرود. داستان این سریال در مورد گروهی از زنان از قارههای مختلف است که توانایی جدیدی پیدا کرده و میتوانند تکانههای الکتریکی را کنترل کنند.
آنها این قدرت خطرناک، اما تعیین کننده و نجات بخش را به خاطر نیاز به آن پیدا کرده اند؛ و در شرایطی که شاهد پی بردن شخصیتهای اصلی داستان به این قدرت و شیوه کنترل و استفاده آن هستیم، میبینیم که چطور جهان و رهبران سیاسی اش به آن واکنش نشان میدهند.
باید به گفتن این نکته بسنده کنیم که مردان و زنان رأس هرم سیاست در سراسر جهان از این پدیده جدید وحشت کرده و البته دلایل کافی برای این بیم را نیز دارند. چیزی به اهمیت این قدرت که مشخص میشود در اکثر دختران جوان وجود داشته و قابل انتقال نیز هست، تمام جهان را تکان داده و به طور کامل تعاملات اجتماعی به شکلی که میشناسیم را تغییر خواهد داد. در کنار بازیگران جوان، شاهد حضور استعدادهای شناخته شدهای مانند تونی کولت، ادی مارسان و جان لگویزامو در نقشهای اصلی سریال The Power هستیم.
هیچ عذری برای اپل تی وی پلاس به خاطر بازاریابی ضعیف یکی از بهترین و حیرت انگیزترین سریالهای سال ۲۰۲۳ وجود ندارد. سریال The Big Door Prize یک سریال درام کمدی نیم ساعته از دیوید وست رید است که برداشتی تفکربرانگیز بر مسیرهای زندگی، سرنوشت و پتانسیل انسان است که وقتی پای شخصیتهای لایه دارش به میان میآید چیزی بین یک سریال درام با حس خوشایند و حس دوگانه قرار میگیرد.
این سریال داستان زندگی روزمره مردم یک شهر کوچک را دنبال میکند، بعد از آنکه یک ماشین مرموز با برچسب مورفو و یک پروانه آبی رنگ در فروشگاه محلی آن پدیدار میشود. این ماشین میتواند پتانسیل زندگی هر یک از شخصیتهای داستان را در قبال دریافت چند سکه بگوید. بعد از اینکه مورفو در میان مردم محلی پرطرفدار میشود، همه به فروشگاه میآیند تا کارت خاص خود را با حرفی روی آن دریافت کنند که شاید پتانسیل زندگی آنها باشد و شاید هم نباشد.
در کنار این جنبه علمی تخیلی، چیزی که باعث جذابیت این سریال میشود، قابل درک بودن و آشنایی شخصیت هاست که واکنشهای بسیار متفاوتی نسبت به پتانسیل احتمالی خود دارند. برخی آن را میپذیرند و برخی دیگر نادیده میگیرند و برخی حتی تمام سبک زندگی شان را بر اساس پیشنهادات مبهم این ماشین مرموز تغییر میدهند. علاوه بر نویسندگی بی نقص و باکیفیت، قلب The Big Door Prize یک سری شخصیتهای چند لایه است که چهرههای شناخته شدهای مانند کریس اودود، گابریل دنیس، دیمون گاپتون و بسیاری دیگر نقش شان را بازی میکنند.
سریال Slip ساخته زو لیستر جونز برای Roku Channel، ایده محبوبی را گرفته و آن را با کلیشههای کلاسیک کمدی رمانتیک ترکیب میکند. این سریال تا حدودی شبیه این است که دنیای چندجهانی مارول با یک روایت کمدی رمانتیک عجیب ترکیب شود که یک خوداکتشاف پیچیده، اما کمدی را از طریق واقعیتهای مجازی مختلف در پی دارد. در این سریال شاهد یک راهنما و نگهبان موزه به نام میهستیم که در موزهای در کانادا مشغول به کار است.
علیرغم اینکه زندگی خوبی دارد، میاز زندگی و کار خود راضی نیست و احساس میکند حوصله اش از این کار و زندگی سر رفته است. او با یک مرد باهوش و ملاحظه گر به نام الایجا ازدواج کرده، اما همچنان فکر میکند در زندگی و ازدواج خود چیزی کم دارد، رابطه و زندگی که در طی سالهای گذشته بسیار قابل پیش بینی و تکراری شده است.
او به چیزی هیجان انگیز نیاز دارد و بعد از رابطه برقرار کردن با یک موزیسین در یک کافه، میلقمهای بزرگتر از دهانش به دست میآورد. صبح روز بعد میخود را در دنیایی موازی مییابد، جایی که شب گذشته با همان مردی که در کافه دیده ازدواج کرده است؛ و این تنها آغاز یک ماجراجویی دیوانه کننده و پیچیده است که او را به درون دنیاهای موازی متعددی میبرد و همزمان تلاش دارد دریابد که چه اتفاقی افتاده و چطور میتواند به خانه و نزد شوهرش بازگردد.
سریال Unprisoned از شبکه Hulu در ماه مارس آمد و رفت بدون اینکه سروصدایی به پا کند (البته غیر از یک سری نقد مثبت) و این برای سریالی بسیار غنی و فرهنگی اصلاً شایسته نیست. این سریال بر اساس تجربیات تریسی مک میلان و رابطه اش با پدرش ساخته شده که در بخش اعظم دوران زندگی دخترش در زندان بوده است.
رابطه عجیب پدر و دختری این سریال چیزی است که در قلب Unprisoned روایت میشود و روایت داستان به شانسهای دوباره، تروماهای کودکی و خاطرات فراموش شده میپردازد، به شکلی تحلیل گرانه و به شدت قابل درک که باید همگان دیده و از آن لذت ببرند.. داستان سریال در مورد شخصیت پیج با بازی کری واشنگتن است، مادری تنها و یک پرستار تحصیلکرده که سعی دارد پسر نوجوانش را بزرگ کرده، یک شغل خوب داشته و یک شریک زندگی عاشق پیدا کند و همزمان هر سه موضوع را مدیریت کند.
او پیش از این در ایجاد تعادل در این سه وظیفه به سختی موفق بوده و اکنون پدرش ادوین بعد از ۱۷ سال زندان آزاد شده و او ناگهان با گذشتهای مواجه میشود که یا تجربه اش نکرده یا به درستی پردازشش نکرده، اما اکنون چارهای جز روبرو شدن با آن ندارد.
پس در این روایت شاهد تلاشهای او برای بازسازی رابطه به شدت صدمه دیده اش با پدرش هستیم در حالی که پیچ همزمان تلاش دارد با کودک درونی اش ارتباط برقرار کرده و ریشه هایش را کشف کند. در کنار واشنگتن و دلروی لیندو در نقش پدرش، تیم دالی، برندا استرانگ، مارک ریچاردسون و البته یک تازه کار دوست داشتنی جوردی مکینتاش در نقش کودک داستان، از بازیگران سریال هستند.
سریال Dear Edward از سرویس اپل تی وی پلاس کاری از جیسون کاتیمس است که برنامههای محبوب خانوادگی مانند Friday Night Lights و Parenthood را ساخته است. تازهترین درام او نیز تمهای مشابهی دارد، اما منبع اورجینال آن که رمانی به همین نام نوشته آن ناپولیتانو است، حال و هوای سنگینتر و ملودرامیک تری دارد که نمونه آن را در کارهای قبلی کاتیمس دیده بودیم.
اگر چه این سریال با نقدهای متفاوت منتقدان روبرو شده، اما Dear Edward یکی از بهترین کارهای کاتیمس به شمار میآید. داستان این سریال در مورد پسربچهای به نام ادوارد است که تنها بازمانده یک حادثه مرگبار سقوط هواپیماست و تمام اعضای خانواده اش را به خاطر این حادثه از دست داده است.
بعد از این تراژدی، او به نزد عمه اش لیسی فرستاده میشود که قیومیت او را بر عهده میگیرد، اگر چه از لحاظ روانی برای کمک به برادرزاده اش و مدیریت ترومایی که تجربه کرده، آماده نیست. در کنار ادوارد، در این سریال با گروهی از شخصیت ها، دوستان و بستگان کسانی هستیم که عزیزانشان را در این سانحه از دست داده اند که در قالب گروههای داغدار با هم آشنا شده و تلاش دارند به هم کمک کنند که از این حادثه عبور کرده و عواقب آن را با انعطاف تحمل نمایند. در کنار کالین اوبراین در نقش ادوارد، کانی بریتون، بریتانی اس هال، آنا اوزیل، ایوان شاو و جنا قریشی از دیگر بازیگران این سریال هستند.
مینی سریال درام هشت اپیزودی Tiny Beautiful Things از شبکه Hulu بر اساس کتابی به همین نام نوشته شریل استرید ساخته شده که مجموعهای از مقالههایی است که با نام مستعار در یک روزنامه و در یک ستون مشاورهای به نام Dear Sugar منتشر میکرد. با بازی جذاب و خوشایند کاترین هان در نقش کلر پیرس، این سریال در مورد موضوعاتی مانند اندوه، ترومای کودکی و روابط خانوادگی نامناسب است. اگر چه شاید در ظاهر این تعاریف به یک سریال خوب منتهی نشود، اما Tiny Beautiful Things به شکلی موثر و بی نقص بن مایههای جدی و کمدی را با هم ترکیب میکند تا توازنی مناسب برای روایت داستانی تراژیک، اما آموزنده پیدا کند.
در این سریال شاهد سرنوشت کلر در اواخر دهه چهارم زندگی اش هستیم، در شرایطی که ازدواج و زندگی شغلی اش به صورت همزمان به خاطر تصمیمات اشتباهاش در سراشیبی سقوط قرار دارد. او توسط شوهرش دنی از خانه بیرون انداخته میشود، زیرا تمام پس اندازی که برای دوران دانشگاه دختر نوجوانشان کرده بودند را به برادر بی مسئولیتش داده است.
در نتیجه، جامعه بازنشستگی که کلر برای آن کار میکند نیز وی را به خاطر زیر پا گذاشتن قوانین معلق میکند. حرفه نویسندگی که کلر فکر میکند در آن استعداد دارد نیز نیز تعریف چندانی ندارد، اما در این شرایط است که یکی از دوستان قدیمی اش به او پیشنهاد میکند یک ستون مشاوره در یک مجله آنلاین راه اندازی کند. اگر چه این کار درآمدی برایش ندارد، اما کلر آن را پذیرفته تا هم با مرگ مادرش کنار بیاید و هم دیگر تروماهای حل نشده دوران کودکی اش را از سر بگذراند.
درام کمدی علمی تخیلی Hello Tomorrow! از سرویس اپل تی وی پلاس پیش از اینکه در ماه فوریه منتشر شود نیز امیدهای بسیاری برای موفقیت داشته و داستان بسیار جذابی نیز داشت. اگر چه این سریال شاید نتوانست به این پتانسیل دست یابد و منتقدان چندان از آن استقبال نکردند، اما این سریال توانسته به خاطر شخصیتهای دوست داشتنی اش که بازیگران محبوبی نقششان را بازی میکنند، حال و هوایی جذاب و خوشایند داشته باشد.
با بازی تحسین برانگیز بیلی کرودوپ که مدتها برای بدست آوردن نقش اصلی اینچنینی تلاش میکرد، هنک آزاریا، آلیسون فیل، متیو ماهر، جکی ویور، دبلیو ارل براون و بسیاری دیگر چهرههای آشنا از بازیگران این سریال هستند. به دلیل نقدهای متوسطی که از منتقدان دریافت کرده، این سریال نتوانست آن توجهی که انتظار داشت را به خود جلب کند، اما این بدان معنا نیست که نباید به آن شانسی بدهیم.
داستان فیلم در مورد شخصیت جک بیلینگز با بازی کرودوپ در نقش یک فروشنده دیوانه است که ملکی متعلق به آینده را میفروشد و تیم او گروهی کارمند عجیب و غریب هستند که به سراسر نقاط کشور سفر کرده و سعی دارند مردم ساده را به خرید مکانی در ماه و نقل مکان به آن در آینده ترغیب کنند. البته از آنجایی که هیچ یک از این کارمندان تاکنون به ماه سفر نکرده اند، آنها بیشتر امید را به مشتریان خود میفروشند تا کالا و ملکی واقعی را.
وقتی جک با پسرش مواجه میشود که مدتها قبل رها کرده و به سراغ شغلش رفته، همه چیز پیچیدهتر میشود، به ویژه پس از اینکه وی نیز به یکی از فروشندههای جک تبدیل میشود بدون اینکه بداند او پدر واقعی اش است. وقتی رابطه این دو نزدیکتر میشود، شاهد فاش شدن آرام آرام واقعیت هستیم که زندگی فروشندگان و مشتریان نیز در آن دخیل است.
بعد از بازی در نقش یک وکیل محبوب به نام سال گودمن در دنیای بریکینگ بد به مدت بیش از یک دهه، باب اودنکرک یک نقش کاملاً متفاوت را در تازهترین درام سرویس AMC+ با نام Lucky Hank بر عهده گرفت. این سریال که بر اساس رمانی از ریچارد روسو به نام Straight Man ساخته شده در مورد زندگی آکادمیک شخصیت ادونکرک از دریچه بامزه و نقادانه لنز دپارتمان زبان انگلیسی یک کالج متوسط در پنسیلوانیا است. شاید به خاطر موضوعش باشد که این سریال هنوز سریالی پرسروصدا نیست، علیرغم اینکه نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرده است، اما به لطف طنز غنی و بازیهای بی نقص از بازیگرانش، بدون شک با یکی از الماسهای تلویزیون این روزها مواجه هستیم.
در این سریال شاهدیم که شخصیت هنک با بازی اودنکرک به عنوان رییس دپارتمان زبان انگلیسی، زندگی شخصی بسیار ناخوشایندی دارد و در دانشکده نیز به همان اندازه شرایط بدی دارد. تنفر عمیق و طولانی او از اطرافیانش از شکست هایش نشأت میگیرد.
هنک پسر یک نویسنده ناریسسیتی و موفق است که سال هاست با وی صحبت نکرده، از دست دانشجویان زبل و تند و تیزش کلافه شده و در نوشتن دومین رمانش به مشکل برخورده است، رمانی که دنبالهای بر اولین رمانش است که ظاهراً هیچ کس آن را نخوانده است.
تنها نقطه شادی که باعث شده هنک به قعر بحران میانسالی سقوط نکند همسر دوست داشتنی اش، لیلی است که به او کمک میکند به زندگی ادامه داده و از دیوانگی دور بماند. اما تغییراتی ناخواسته رفته رفته در زندگی خانوادگی و شغلی هنک رخ میدهد که باعث میشود هنک بیش از پیش برای ماندن در منطقه امن خود تلاش کند و بخواهد به هر شکلی از این منطقه امن خارج نشود.
ژانر جاسوسی در تلویزیون در سالهای اخیر با ظهوری دوباره همراه بوده است و سریال Rabbit Hole از پارامونت پلاس یکی از رقبای آینده دار برای رسیدن به نتایج خوب است. این واقعیت که بار اصلی این داستان بر عهده کیفر ساترلند کاریزماتیک و سرسخت است که نزدیک به یک دهه در این ژانر سرآمد بود، یکی از بهترین انتخابها توسط خالقان سریال است. اگر چه هنوز نمیتوان به عنوان یک سریال بسیار پرطرفدار از آن یاد برد، اما با هر اپیزود جدید، این سریال بینندگان بسیاری را به جمع طرفداران سرسختش اضافه میکند.
داستان پیچیده این سریال در مورد شخصیت جان ویر با بازی ساترلند است، یک کارشناس جاسوسی که شرکت خود را با گروهی از کارمندان بااستعداد دارد که در شغلهای خود بسیار بی نقص هستند.
اما وقتی ویر توسط دوست دورانی کودکی اش والنس مامور میشود تا یک ماموریت را انجام دهد، اوضاع به یکباره بد میشود و سلسلهای فاجعه بار از اتفاقات باعث میشود که جان تنها شده و متهم به قتل شود. از آن به بعد است که همه چیز آغاز میشود، جایی که ویر باید از مقامات و شخصیتهای مرموز متعددی که پشت صحنه بوده و میخواهند به هر شکلی از دست او خلاص شوند، فرار کند.
پیچشهای داستانی این سریال بسیار پرتنش و هیجان انگیز هستند و Rabbit Hole به شکلی استادانه جدیت داستان را با حس خوشایند کمدی سیاه ترکیب میکند. در کنار ساترلند، متا گلدینگ، انید گراهام، راب یانگ و البته چارلز دنس کهنه کار از دیگر بازیگران این سریال هستند.
سریال درام کمدی Rain Dogs یک داستان بیرحمانه، منحصربفرد و تکان دهنده در مورد یک مادر از طبقه کارگر و خانواده اش است. با ترکیب حس کمدی سیاه، این سریال بسیار بامزه، امیدوار کننده و خوشایند است. سریال Rain Dogs نه تنها صادقانهترین تصویر از بیماری روانی، تروماهای کودکی و روابط خانوادگی متزلزل را در یک فضای انگلیسی در سالهای اخیر به تصویر میکشد بلکه یک تصویر تفکر برانگیز از فقر و آقازادگی را نیز به نمایش میگذارد.
داستان سریال در مورد کاستلو جونز است، مادر تنها و روسپی که همراه با دخترش آیریس از خانه بیرون انداخته شده و جایی برای رفتن ندارد. خوشبختانه بهترین دوستش، سلبی یک مرد ترسناک از یک خانواده ثروتمند است که به تازگی از زندان آزاد شده و باعث میشود کاستلو و دخترش از بی خانمانی نجات پیدا کنند.
نه اینکه کاستلو همیشه به کمک دوستش نیاز دارد، اما سلبی هرگز درخواست او برای کمک را رد نمیکند. شوربختانه، رابطه دوستی پرتنش عشق و نفرت این دو برای مدت طولانی قابل مدیریت نیست و این دو به خوبی از تاثیر بدی که بر هم میگذارند آگاه هستند. اما به خاطر آیریس، این دو باید یک سبک زندگی سالم را در پیش بگیرند تا او به نحوی بزرگ شود که زخمهای عاطفی که این دو در دوران کودکی شان داشتند را متحمل نشود. علیرغم تحسین منتقدان، این کمدی تراژیک بدون یک شک الماس دیده نشده است که به شناخت بیشتری از جانب تماشاگران نیاز دارد.
مینی سریال درام Fleishman is in Trouble بدون شک یکی از معدود سریالهای این فهرست است که شاید بخشی از بینندگان تلویزیون نامش را شنیده باشند. این سریال پرستاره بازیگران سرشناسی مانند جسی آیزنبرگ، کلر دینس، لیزی کاپلان، آدام برودی و جاش ردنور را در خود دارد. این سریال یک تصویر بسیار اورجینال از فرهنگ، طلاق، ثروت، نوستالژی، دوستی، سلامت روانی و تربیت فرزندان را با نیش و کنایه و صداقتی ترسناک ارائه میکند.
سریال Fleishman is in Trouble در مورد شخصیت توبی فلیشمن است، یک پزشک یهودی که به تازگی از همسرش جدا شده و دو فرزند دارد و تلاش دارد بین شغل و زندگی شخصی اش در منهتن تعادل برقرار کند. در شرایطی که او به دنبال روابط عاشقانه جدید است، توبی خیلی زود در مییابد که همسر سابقش ریچل، ظاهراً بدون هیچ ردی مفقود شده است.
در ابتدا، توبی فکر میکند که میخواهد سر به سرش بگذارد، اما رفته رفته نگران میشود و به این فکر میافتد که شاید اتفاق بدی برایش رخ داده بود. پس به دنبال ریچل میگردد و تلاش دارد به کم روابطش او را پیدا کند و همزمان وظایف شغلی، نگهداری از دو فرزند و روابط عاشقانه آنلاینش را مدیریت میکند و با دوستان دوران جوانی اش از نو رابطه برقرار مینماید. این مینی سریال در مورد همه چیز است که برای یک مینی سریال هشت اپیزودی وظیفه بسیار سختی است، اما به نحوی توانسته روایتی رضایت بخش از همه این موضوعات داشته باشد.
سریال Mrs. Davis از شبکه Peacock توسط تارا هرناندز (The Big Bang Theory) و دیمون لیندلوف (Lost و The Leftovers) ساخته شده است. با مدیریت این دو، جای تعجب ندارد که این سریال هشت قسمتی به خوبی توانست داستانی علمی تخیلی را با یک روایت کمدی و درام ترکیب کرده و به جاهایی برود که مخاطب هرگز فکرش را نمیکند؛ و این سریال چنین کاری را با تیمی متنوع از بازیگران انجام میدهد که بتی گیلپین، جیک مک دورمن، کریس دیامانتوپولوس، مارگو مارتیندیل، دیوید آرکن و بن چاپلین از آن جمله اند.
داستان سریال در مورد شخصیت سیمون با بازی بتی گیلپین است، یک راهبه معتقد و جذاب که باید با یک هوش مصنوعی تهدید کننده جامعه به نام خانم دیویس مقابله کند و بدین ترتیب با چالشهای خطرناک و ترسناکی مواجه میشود. به منظور نابودی این هوش مصنوعی، او باید ابتدا جام مقدس را پیدا کرده و نابود نماید. شاید دیوانه وار و احمقانه به نظر برسد، اما جذابیت داستان این سریال در همین است. Mrs. Davis از هر ذره از داستان عجیب و شخصیتهای غریبش برای بامزه کردن این ماجراجویی استفاده میکند و هر بار مخاطب خود را غافلگیر مینماید.