صدایش آشناست و برای بسیاری از ما خاطرهانگیز؛ خیلیها با کاراکتر آقای حکایتی خاطره دارند و «زیر گنبد کبود» همچنان در یادشان هست؛ بعضیهایمان فکر میکردیم آقای حکایتی است که میخواند، اما این صدای حمید غلامعلی ۲۰ ساله است که هنوز از کودکیهایمان به گوشمان میرسد. بعدها، اما غلامعلی بیش از آن در موسیقی پاپ ایران درخشید. خیلیها هنوز قطعه به یادماندنی «عاشقانه» را در صحنه و تیتراژ پایانی فیلم «غریبانه» احمد امینی با صدای او به یاد دارند.
به گزارش اعتماد، همچنین قطعات متعددی در آلبومهایش خصوصا در «قبیله عشق». توجه و اهمیت دادن به اصول و کلام از ویژگیهای این خواننده است. او پشتوانه فکری را برای هر اثر خود یکی از ملزومات کار میداند. سراغش رفتیم تا هم از خودبگوید، هم از سیر تحول موسیقی پاپ در ایران تا به امروز و هم البته به سوال خیلی از دوستدارانش پاسخ بدهد؛ اینکه چرا حمید غلامعلی با وجود آنکه یکی از خوانندههای تثبیت شده پاپ ایرانی بعد از انقلاب است، مدتی از صحنه موسیقی دور بوده؟
آثار شما بعد از سالها همچنان میان مخاطبانتان تازگی دارد و خیلیها هنوز آنها را زمزمه میکنند. بر خلاف خیلی از آثاری که یکشبه گل میکنند، اما بعد از مدتی دیگر از آنها خبری نیست. خودتان دلیل و در واقع راز ماندگاری آثار موسیقایی را در چه میدانید؟
آثاری که ماندگار میشوند، اصول مشخصی دارند. این آثار با انگیزه شنیده شدن مقطعی ساخته نمیشدهاند. روی شعر، ترانه، تنظیم و همه اینها فکر میشده و واقعا برای ساخت یک اثر احساس به خرج میدادند. مساله مقطعی و گذرا بودن آثار، مختص کارهای سفارشی است؛ کاری که میخواهند یک شبه تولید شود. زمانی که شاعر قصد دارد شعر یا ترانهای بگوید باید به حس درونی لازم برسد و اینطور نیست که از قبل برنامهریزی کند و بگوید که امشب میخواهم شعر بگویم. باید در یک لحظه خاص، حسی ایجاد شود و ترانهای بگوید.
در این صورت است که امکان ماندگاری آن ترانه فراهم میشود. ترانههایی که یکشبه معروف میشوند، همان کارهایی هستند که یکشبه تولید میشوند. کاری سفارش داده میشود و بعضا هم با هزینه بالا تولید میشود و برای افرادی است که با اسم و رسمشان فقط به دنبال بازار، مارکت و شرایطی برای شنیده شدن مقطعی کار هستند.
کار را به این شکل و همراه با جذابیتهای ظاهری، تولید میکنند ولی وقتی مفهوم و ساختار این کارها را بررسی کنید، متوجه میشوید که هیچگونه شرایطی برای ماندگار شدن ندارند و تنها به استفاده از ریتم و صداهای خاصی که در آن مقطع زمانی طرفدار پیدا کرده، بسنده شده است. این کار باعث میشود اثر در همان مقطع شنیده شود و بعد از ظهور آثار جدید، کنار گذاشته میشوند؛ چون ساختار کامل و درستی ندارند.
از مسائلی که در دورههای پیشین موسیقی پاپ مهم بود، بحث کلام است. صرفنظر از آثاری که صرفا با منطق بازار تولید میشدند، ما در آثار جدی پاپ آن دوره با کلامی حساب شده مواجه بودیم. در حالی که متن بسیاری از کارهای امروز، درونمایههای نازلی را دنبال میکنند. دلیل این تغییر ذائقه در بحث کلام را چه میدانید؟
شاید خیلی نشود درباره این موضوع صحبت کرد ولی سیاستی پشت این قضیه هست که میخواهد موسیقی را به چالش بکشد، چراکه میگویند هرگاه خواستید به هنری ضربه بزنید، با خود آن هنر به آن ضربه بزنید. برای اینکه نشود از موسیقی دفاع کرد، خودِ موسیقی را علیه موسیقی میشورانند و [یک نوع]موسیقی اسلحهای میشود برای اینکه دیگر موسیقیها را نیز هدف قرار دهد. زمانی که از موسیقی صحبت میشود، میگویند این چیزی است که مردم گوش میدهند.
آیا چیزی که مردم میشنوند، قابل دفاع است؟ برای همین است که نمیشود از آثاری که بدون ساختار درست، تولید شده، دفاع کرد و همینها هستند که لطمه میزنند و به سابقه و سلاحی علیه کل آثار موسیقایی تبدیل میشوند. من فکر میکنم سیاستی در کار است؛ چراکه از ابتدای انقلاب همیشه با موسیقی مخالفت میشده و حتی هنوز هم بسیاری از افراد بالادستی با موسیقی مخالفت میکنند.
این نوعی سیاست است که میخواهند کل موسیقی را زیر سوال ببرند و متاسفانه اکثر کارهایی که امروز تولید و شنیده میشوند، از این نوع موسیقی تبعیت میکنند؛ ولی با این وجود خوشحال هستیم که افرادی هم هستند که همچنان خوب کار میکنند و آثاری قابل دفاع تولید میکنند. کارهایی که از ًنظر ساختار شعر، موسیقی، تنظیم و اجرای خواننده قابل دفاع است و حتی میتوان گفت که در سطوح بالا و بینالمللی قرار دارند.
چه کسانی به نظر شما خوب کار میکنند؟
راستش الان اسم همهشان را در ذهن ندارم ولی کارهای آقای همایون شجریان و آقای علیرضا قربانی...
و در موسیقی پاپ چطور؟
در حوزه پاپ هم شرایط همینطور است و حتی بسیار سختتر. کسانی که از آنها صحبت شد از جمله آقای همایون شجریان، غالب کارهایشان به شیوه موسیقی اصیل ایرانی است ولی کارهای تلفیقی هم داشتهاند؛ در حوزه موسیقی پاپ اوضاع سختتر است. شاید ۹۹ درصد کارهای تولیدی، کارهایی هستند که موسیقی پاپ را زیر سوال میبرند. نه به لحاظ شعر، نه به لحاظ موسیقی، نه به لحاظ اجرای خواننده، هیچ کدام قابل دفاع نیستند.
یعنی وقتی صدای خوانندهای در استودیو ضبط میشود، بسیار خوب و تمیز است ولی وقتی که برای اجرا روی صحنه میآید، میبینیم که اصلا شرایط خوانندگی حتی در سطوح ابتدایی را هم ندارد. اینها با هزینه و تبلیغ و... به این شرایط دست پیدا کرده و آثاری هم تولید میکنند ولی وقتی روی صحنه میآیند، کارشان با چیزی که شنیده شده، بسیار فاصله دارد. در موسیقی پاپ افراد بسیار کمی هستند که همچنان خوب کار میکنند ولی متاسفانه به آنها اجازه شنیده شدن داده نمیشود. من معتقدم سیاستی در کار است که بیشتر کارهایی را مطرح میکنند که قابل دفاع نیستند و ساختار ضعیفی دارند.
و یکباره میبینیم یکی از همین آثار غیرقابل دفاع، از نظر بعضیها میشود نقطه عطف موسیقی!
بله متاسفانه، حالا از دوستدارانش بپرسید کدام قسمت اثر نقطه عطف است؟ نه کلام، نه موسیقی و نه اجرا. وقتی که اینها خوانندگان تراز اول جامعه کنونی باشند، باید فاتحه موسیقی را خواند. من به عنوان عضو کوچک این مجموعه تاکنون سعی کردهام حداقل اصولِ اولیه کار را رعایت کنم ولی خوشحالم که افراد بسیار دیگری هم هستند که اگرچه اسامی همه آنها در ذهنم نیست، مثل آقای یغمایی یا آقای اصفهانی که مجدد فعال شدهاند یا بسیاری از عزیزانی که هم در عرصه موسیقی سنتی و هم در عرصه موسیقی پاپ و به نوعی تلفیقی کار میکنند. اینها کسانی هستند که هنوز پرچم را بالا نگه داشتهاند.
در مجموع امیدی به بهتر شدن شرایط موسیقی هست؟
من فکر میکنم مردم باید هوشیارتر باشند؛ وقتی میبینند به موسیقی به این شکل ضربه میخورد. البته بسیاری از افراد را دیدهام و از بسیاری دیگر نیز شنیدهام که از این شرایط ناراضی هستند و خودشان میدانند و با وجود اینکه سواد موسیقی آنچنانی ندارند ولی تشخیص میدهند که کدام موسیقی درست است ولی متاسفانه بین همین افراد هم کسانی هستند که همان آثار را گوش میدهند در عین حال میگویند این موسیقی مبتذل و ضعیفی است.
تا زمانی که اینطور باشد امید ما هم کمرنگ میشود. وقتی یک موسیقی خوب نیست نباید به آن گوش داد. در عین حال مطمئنم زمانی فرا خواهد رسید که مردم از این نوع آثار خسته و دلزده میشوند و دوباره سعی میکنند به آثاری که حداقل از نظر کلام قابل دفاع باشند، برگردند.
آثار شما مخاطبان زیادی داشت چرا سالها کمکار شدید و فعالیت جدیدی نداشتید؟
حس میکردم که ماموریت خود را انجام دادهام. در مقطعی که کمتر فعالیت داشتم، امیدوار بودم افرادی که میآیند، راه درست را میروند و خوشحال بودم از اینکه به عنوان کسانی که در اولین نسل بعد از انقلاب موسیقی پاپ را شروع کردند، سعی کردیم کار را طوری اجرا کنیم که از نظر اصول و ساختار درست باشد ولی متاسفانه بعدها دیدیم که این مسیر به انحراف کشیده شد و یکی از دلایل آن هم این بود که به جای اصل قرار گرفتن هنر، کمکم جنبه مالی مطرح شد. در واقع از زمانی که بهرهبرداری مالی جزو اصول موسیقی شد، آن را به صنعتی پولساز تبدیل کرد و متاسفانه از آن موقع اوضاع ما هم خراب شد و موسیقی به بیراهه رفت.
همیشه میگویند وقتی قصد دارید هنری را تقویت کنید، سرمایه به آن تزریق کنید ولی در حال حاضر به جای اینکه سرمایه را به هنر موسیقی تزریق کنند، از آن برداشت سرمایه میکنند؛ به شکلی که مسیر ما کاملا برعکس شده، چراکه باید هزینه میکردند که موسیقیهای خوب ساخته شوند.
موسیقیهای ضعیفی ساختند که بتوانند از آن برداشت مالی کنند و دقیقا برعکس آنچه باید، اتفاق افتاد و به همین دلیل الان قراردادهایی عجیب و غریب با خوانندگانی که کارشان اصالت ندارد، میبندند که مثلا ما شما را معروف میکنیم به این شرط که تا ۵ سال آن چیزی که ما میگوییم را بخوانید و هر کاری که ما گفتیم، اجرا کنید و حتی اگر اجازه ندادیم نباید روی صحنه بروید. حتی اسم هنری خواننده را هم تصاحب میکنند و تا ۸۰، ۹۰ درصد از درآمد آنکه سود است، سهم سرمایهگذار میشود.
در این حالت، خواننده از خودش هیچ ارادهای نداشته و نمیتواند تصمیمی بگیرد. باید دیگران برای او تصمیم بگیرند و او فقط میتواند مجری آن تصمیم باشد و تصمیمی هم که یک تهیهکننده و سرمایهگذار که پول در میان گذاشته و نیتش هم برداشت مالی است، فقط به نفع اقتصاد خودش است نه هنر و این مسائل. متاسفانه موسیقی را همان گروه به این مسیر هدایت میکنند. از بالا هم، چنین سیاستی به خاطر تخریب موسیقی وجود دارد.
اما در کشورهایی که موسیقی نزد سیاستگذاران آن جایگاهی درخور نام خود دارد، میبینیم که اگرچه به عنوان یک صنعت دیده میشود و حتی پولساز هم هست، اما فرم و محتوا نیز حفظ میشود. درست است که آن کشورها موسیقی سطح پایین هم دارند ولی موسیقی به صورت کیفی هم بهطور جدی دنبال میشود. موسیقی هم به عنوان هنر دیده میشود و هم از آن برداشت مالی میشود، چون به هر حال یک کار، علاوه بر کیفیت، وقتی توجیه مالی هم داشته باشد، شرایط بهتری خواهد داشت...
بله در آن کشورها ابتدا روی کار سرمایهگذاری میکنند، برای آن هزینه میکنند، فقط تبلیغات صِرف ندارد، کار قابل دفاع میسازند و به موقع از آن برداشت مالی هم میکنند. متاسفانه در اینجا شرایط برعکس است، فقط با تبلیغات یک فرد را مطرح میکنند. شب میخوابیم و صبح بلند میشویم و میبینیم کل صفحات اجتماعی اینستاگرام و فضای مجازی، از تصویر یک خواننده با کار جدیدش پر شده است.
مردمی هم که سواد آنچنانی در حوزه موسیقی ندارند، فکر میکنند این کار خیلی خوبی است و دنبال آن میروند و خوانندهاش را دنبال میکنند و هدف آن شخص هم اینطور به نتیجه میرسد. بعضیها هم که ظاهر خوبی دارند، به خاطر تیپ و استایل و چهره مطرح میشوند. گویا موسیقی و خوانندگی و ساختار یک قطعه به خودی خود، تنها چیزی است که کمترین اهمیت به آن داده میشود. به همین دلیل هم ۹۰ درصد کسانی که به عنوان خواننده مطرح هستند، اصلا سواد موسیقایی ندارند. به قول یکی از دوستان، فقط اگر لال نباشی، میتوانی خواننده شوی در این حد خوانندگی در این دوره فاجعه شده است.
از یک دورهای به بعد اساسا خیلیها که خوب کار میکردند و درخشیده بودند، در عرصه موسیقی کمرنگ شدند. خیلیها که کیفیت کار برایشان مهم بود دیگر کنار رفتند. فکر نمیکنید این حضور کمرنگ به خودی خود به موسیقی ضربه میزند؟ بهتر نبود امثال شما حضورتان را در این شرایط کمرنگ نمیکردید؟
خب وقتی زورمان نمیرسد اینطور میشود. کسی که سرمایهگذاری سنگینی روی این موضوع میکند، مطمئنا در تبلیغات هم قویتر عمل میکند. الان بسیاری را میشناسم که فردی کار میکنند، کارهای خوبی هم انجام میدهند ولی، چون تبلیغات کافی با سرمایه کافی انجام نمیشود، کارهایشان اصلا شنیده نمیشود. امروز، دوره تبلیغات است و هر کسی بتواند بهتر کارهایش را تبلیغ کند، بهتر شنیده میشود در اینجاست که متاسفانه پول حرف اول را میزند.
یعنی فقط سرمایه میتواند روی ذائقه مخاطب تاثیر داشته باشد؟
سرمایه نقش مهمی دارد ولی مشکل اصلی ما و تفاوتی که با کشورهای دیگر داریم، فقط بحث سرمایه نیست که بگوییم آنها سرمایهگذاری اولیه درستی انجام میدهند و ما نه! موضوع اصلی شناخت مردم ما از موسیقی خوب است که هیچ جایی به آنها آموزش داده نشده که موسیقی خوب چیست. مثلا با وجود اینکه از ابتدای دوران تحصیل در مدرسه، درسی به نام هنر تدریس میشود ولی تنها چیزی که آموزش داده نمیشود، هنر است.
در دوران ما نهایتا معلمی میآمد سر کلاس که اندکی نقاشی بلد بود یا خطش از بقیه معلمها بهتر بود و میشد معلم هنر؛ از هر هنری هم در این کلاسها صحبت میشد جز موسیقی یا سینما. به همین دلیل هم است که اوضاع موسیقی و سینمای ما به این شکل میشود. متاسفانه در کشور ما مخاطبان پرطرفدارترین هنرهای دنیا، به این شکل به انحراف کشانده میشوند، چون اطلاعات اولیه در مورد هنر به آنها داده نشده است.
در مدرسه که محل یادگیری درسهاست، با هنر به عنوان یک درس خیلی کم اهمیت برخورد شده و محتوای درستی از آن به دانشآموزان آموخته نمیشده است، بعد از انقلاب هم که این موضوع خیلی بدتر شد، حالا شاید قبل از انقلاب در برخی مدارس در زنگ هنر، گاهی نوازندگی میشد و سازی هم میزدند، اما بعد از انقلاب متاسفانه آن حداقل هم نبوده و تنها هنرهایی که از آن اسم برده میشد، فقط خوشنویسی و نقاشی بوده ولی موسیقی، سینما و نمایش هیچ جایگاهی در کتاب هنر نداشته است.
وقتی ساختار به این شکل باشد و پایه را بر این مبنا بگذارند که این هنرها را مطرح نکنند، مردم از کجا باید آموزش ببینند. همه مردم که کلاس موسیقی نرفتهاند طبیعتا هیچ اطلاعات درستی هم از موسیقی ندارند و کار به اینجا میکشد که هر چیزی که بیشتر به آنها ارایه شود آن را به عنوان کار شنیدنی میپذیرند و در جامعه رواج پیدا میکند.
درباره آثارتان صحبت کنیم؛ از شما آثار زیادی هست خودتان با کدام ارتباط بهتری دارید و بیشتر با کدام هنرمندان به لحاظ هنری همکاری عمیقتری داشتید؟
در مقاطع زمانی مختلف فرق میکند. مثلا من کاری با شادمهر عقیلی دارم که هم مورد علاقه خودم و هم شنوندهها بوده، اما خب در مقطع دهه هفتاد که بیشتر میخواندم با محمدرضا عقیلی کارهایی دارم که تا حدی آثار خوبی هستند و باز در همان دهه آثاری خواندم مثل موسیقی فیلم «غریبانه» یا فیلم «زخمی» که مربوط به دهه هفتاد بوده و استاد فریبرز لاچینی آنها را ساخته بودند.
بین کارهای عاشقانهام مجموعه «قبیله عشق» مجموعهای است که میبینم بیشتر مورد اقبال قرار گرفته و مردم آن کارها را میشنوند و حتی بعضی جوانهایی که در آن زمان نبودهاند، آنها را اجرا میکنند و با توجه به علاقهای که دارند برای من هم ارسال میکنند که بشنوم و نظر بدهم.
از میانه دهه هشتاد و نود فعالیتم خیلی محدود شد و حدود ده تا پانزده سال اجرا نکردم، اما از یکی، دو سال پیش با دکتر چراغعلی کار میکنم که واقعا کارهایی است که خودم شخصا خیلی دوست دارم، چون ایشان از کسانی بودند که در ابتدای فعالیت مجدد موسیقی پاپ بعد از انقلاب از آهنگسازان فعال به شمار میرفتند و با خیلی از فعالان این موسیقی کار کردهاند. دغدغه اصلی ایشان موسیقی است نه اقتصاد؛ آن هم موسیقی روز یا جوانپسند و هنوز هم وقت زیادی را برای موضوع تنظیم درست آثار صرف میکنند.
اثر جدید یا در درست ساخت هم دارید؟
یک آلبوم آماده کردهایم که قرار بود پاییز سال گذشته ارایه شود، اما با توجه به شرایطی که پیش آمد و اتفاقاتی که در کشور افتاد، ترجیح دادیم منتشرش نکنیم. البته یکی از قطعات آن به نام تقاص پخش شده است ولی نام آلبوم «پاییز بعد از تو» است و به همین علت باید در پاییز یا نرسیده به پاییز منتشر شود.
امیدواریم شرایط طوری باشد که بتوانیم در پاییز پخشش کنیم البته نوع کار و قطعاتی که ساخته شده، کاملا عاشقانه بوده و اصلا مساله بیزینس هم در آن مطرح نبود. چیزی است که از نظر فضای کار، شبیه به آلبوم قبیله عشق است. یکی از کارها، کاری است که هنوز پخش نشده و برای فیلم گیجگاه ساخته آقای عادل تبریزی اجرا شده است.
بقیه هم قطعاتی است که دلی اجرا کردیم و همین جا تشکر میکنم از دکتر چراغعلی و دکتر سجاد عزیزی که بدون هیچ چشمداشتی و فقط برای اینکه از نظر خودمان کار خوبی ساخته شود، آمدند و همکاری کردند، بدون اینکه حتی ریالی بگیرند. هر سه نفر برای دل و برای عشقمان این کار را انجام دادیم. ولی الان متاسفانه همه چیز پول شده است و برای انجام کار درست، باید همه تیم، دلی کار کنند و به مارکت هم نباید زیاد توجه کنند اگرچه همه دوست داریم که کارها شنیده شوند، اما دغدغه اصلی ما مارکت نبوده است؛ دغدغه ما همان موسیقی پاپ دهه پنجاه و دهه هفتاد بوده که کیفیت، اهمیت داشته و پیرو همان زمان این مجموعه ساخته شده است.
متشکرم آقای غلامعلی. پایانبندی این گفتگو با شما.
اینجا روی صحبتم با کسانی است که مشغول کار هستند و شنونده و مخاطبانی دارند. موسیقی و در کل هنرِ هر کشوری مانند یک کتاب میماند که ما فعالان این حوزه، هر کداممان به عنوان نویسنده بخشی از این کتاب عمل میکنیم؛ حالا ممکن است یک نفر یک خط بنویسد، یک نفر چند صفحه بنویسد یا شخصی یک بخش کامل را... مهم این است که باید، همه سعی کنیم به سهم خودمان آن بخش را درست و خوب بنویسیم؛ باید به ساختارها توجه کنیم و به فرم و محتوا اهمیت دهیم و یادمان باشد که این کتاب را قرار است آیندگان بخوانند و چیزی که برای آیندگان از موسیقی کشور باقی میماند، همین کتابی است که الان ما داریم مینویسیم. یادمان باشد که فقط به فکر منافع شخصی و به فکر مطرح کردن خودمان نباشیم؛ اینجا نام هنر ایران است که مطرح میشود.