bato-adv
کد خبر: ۶۱۴۱۲۴

آن سه جواد طباطبایی

آن سه جواد طباطبایی

اکنون پس از شش سال دارم دوباره برای فرارو درباره سیدجواد طباطبایی می‌نویسم؛ هرچند این بار در سوگ او و در راستای معرفی‌اش. اما در اینجا لازم است مشخص کنیم منظورمان از سیدجواد طباطبایی کیست؟ به باور نویسنده ما با سه سیدجواد طباطبایی روبرو هستیم

تاریخ انتشار: ۰۹:۴۹ - ۱۱ اسفند ۱۴۰۱

آن سه جواد طباطباییفرارو- امیر هاشمی مقدم؛ شش سال پیش در چنین روزهایی، یعنی در اسفند ۱۳۹۵ و نزدیکی‌های نوروز، اعضای هیئت تحریریه فرارو از من و چند تن از دیگر اصحاب علوم اجتماعی پرسیدند که «شخصیت سال ۱۳۹۵» از نگاه‌مان کیست. هر کدام‌مان پاسخی دادیم. من آن موقع سیدجواد طباطبایی را معرفی کردم. دلیلم توجهی بود که برخی محافل خاص علوم اجتماعی ایران و حتی انجمن جامعه‌شناسی ایران در آن سال همایش‌ها و نشست‌هایی در نقد و بررسی دیدگاه‌هایی سیدجواد طباطبایی داشتند. برخی از جامعه‌شناسان هم در آن سال همت عجیبی داشتند برای نقد وی. حتی یکی‌شان اعتراف کرده بود که اگرچه کتاب‌های طباطبایی را نخوانده، اما بر پایه سخنرانی‌های وی دیدگاه‌های او را نقد می‌کند.

اکنون پس از شش سال دارم دوباره برای فرارو درباره سیدجواد طباطبایی می‌نویسم؛ هرچند این بار در سوگ او و در راستای معرفی‌اش. اما در اینجا لازم است مشخص کنیم منظورمان از سیدجواد طباطبایی کیست؟ به باور نویسنده ما با سه سیدجواد طباطبایی روبرو هستیم و باید بدانیم درباره کدام یک از آن‌ها صحبت می‌کنیم:

۱- طباطبایی نظریه‌پرداز:

طباطبایی پیش و بیش از هر چیز، اندیشمند و نویسنده‌ای جدی بود که به قول زنده‌یاد داود فیرحی که از منتقدان جدی طباطبایی به‌شمار می‌آمد، «مسئله» داشت و می‌دانست درباره چه می‌نویسد و سال‌ها درباره موضوع و مسئله‌اش نوشت و اندیشید. آنچنانکه او را «اندیشمند آگاه به لوازم و الزامات یک نظریه» معرفی می‌کند (فیرحی. ۱۳۹۹: ۲۶). طباطبایی که به «فیلسوف ایرانشهر» مشهور شد، بیش از چهار دهه درباره تداوم «اندیشه ایرانشهری» در طول تاریخ و دلایل «زوال اندیشه» در ایران پرداخت و کتاب‌های بسیاری در این زمینه نوشت که هر یک بُعد و بخشی از این مسئله را بررسی می‌کرد. هرچند «واقعیت ایران» را آنچنان پیچیده می‌داند که باعث می‌شود تعریف مشخصی از «اندیشه ایرانشهری» ارائه ندهد (۱۳۹۸: ۱۲۳)؛ اما نظریه ایرانشهری بیشتر ناظر بر تداوم ایران با محوریت پادشاهی آرمانی و دارای فره ایزدی است و همین باعث پیوند دین و دولت در ایران می‌شود و برخلاف دیگر گونه‌های سلطنت، این پادشاهی آرمانی عدالت‌گراست و قدرتش توسط نهاد وزارت که عموما در دست خاندان‌های دانش‌پرور و سرشناس ایرانی بوده، کنترل می‌شود (جلایی‌پور. ۱۴۰۱).

این دیدگاه و توضیحاتی که عموما برای اثبات چنین دیدگاهی در بیشتر آثار طباطبایی آمده، به اعتراف دوست و دشمن وی، کاری است علمی. حتی اگر خطا و اشتباه در آن راه یافته باشد؛ چرا که دانش لزوما اثبات یا ابطال‌پذیر است و آثار طباطبایی از این قاعده برکنار نیست. حمیدرضا جلایی‌پور (۱۴۰۱) که منتقد طباطبایی است و بار‌ها در نقد دیدگاه‌های وی یادداشت و مقاله نوشته، از «پروژه ایرانشهری» او به‌عنوان یک «برنامه پژوهشی برای مطالعه تاریخ ایران» یاد می‌کند که نیازمند بررسی‌های تاریخی و علمی بیشتر برای راستی‌آزمایی است.

نعمت‌الله فاضلی در نوشتاری که در گروهی کوچک منتشر کرد می‌نویسد: «استاد طباطبایی از جمله نوادر دانشگاهیان زنده‌ای است که در طول حیات‌شان چنین کامیابی‌ای [یافتن جایگاه مرجعیت علمی]داشته‌اند». بسیاری از دیگر اصحاب اندیشه در ایران نیز علیرغم انتقاداتی که به دیدگاه‌های او دارند، اینچنین به تلاش‌های ارزینده علمی او احترام می‌گذارند. به‌طور کلی می‌توان با جرأت مدعی شد اندیشمندان ایران در یکی دو دهه اخیر یا با طباطبایی بوده‌اند یا بر او و کمتر استاد و نویسنده برجسته ایرانی در حوزه‌های علوم اجتماعی، تاریخ، فلسفه، اندیشه سیاسی و... توانسته بی‌توجه و بدون واکنش از کنار آثار او بگذرد. همین است که بسیاری افراد برای انتشار آثار تازه وی لحظه‌شماری می‌کردند و تقریبا همه آثارش بار‌ها تجدید چاپ شده است؛ حتی با چند ناشر گوناگون.

همین است که به جز جایزه ملی فارابی از دست رئیس جمهور ایران در سال ۱۳۹۶، نشان نخل آکادمیک دولت فرانسه و مدال نقرۀ تحقیقات سیاسی دانشگاه کمبریج را نیز به پاس تلاش‌های علمی‌اش دریافت کرده است.

۲- طباطبایی منتقد:

بُعد دوم شخصیت طباطبایی به باور نگارنده، کمی چالشی‌تر و حاشیه‌ای‌تر است. طباطبایی عموما نه تنها منتقدان خود را با زبان بسیار تند می‌نواخت، بلکه به بسیاری از نویسندگان و مترجمان دیگر نیز به تندی تاخته و آنان را فاقد دانش لازم در زمینه نگارش موضوع مربوطه یا ترجمه از زبان اصلی به فارسی می‌دانست. در همه این‌ها اتهام بی‌سوادی به متهمان موج می‌زد؛ بنابراین طبیعی بود که بسیاری از این افراد نیز در مقام دفاع برآمده و به جدل با طباطبایی بپردازند که خیلی اوقات از حالت علمی بیرون می‌شد. این زبان تند و گزنده طباطبایی بیش از کتاب‌ها، خود را در مقالات و سخنرانی‌های وی نشان می‌داد. شاید اگر این شیوه برخورد او نبود، جان کلامش بهتر شنیده می‌شد و به دور از حاشیه‌ها و حاشیه‌سازی‌ها واکاوی می‌گردید.

۳- طباطبایی برساخته‌شده:

علیرغم آنکه طباطبایی نویسنده و اندیشمندی پر کار بود که نزدیک به ۲۰ جلد کتاب و ده‌ها مقاله نوشت و ترجمه کرد، باز هم شوربختانه تصویری که از ایشان در میان بخش‌هایی از شهروندان و حتی جامعه علمی است، نه تصویر واقعی ایشان، بلکه تصویری برساخته است. در این تصویر عمدتا منفی، طباطبایی مخالف هویت اقوام در ایران و خواهان حذف زبان‌های غیرفارسی از کوچه و خیابان معرفی می‌شود. همچنان که نظریه ایرانشهری وی فاشیستی قلمداد می‌گردد. بر پایه تجربیاتم در گفتگو با برخی از این دوستان به جرات می‌گویم بسیاری‌شان حتی یک سطر از نوشته‌های طباطبایی را هم نخواندند و تنها بر پایه گفته‌های دیگران، این تصویر برساخته نادرست از طباطبایی در ذهن‌شان شکل گرفته و عمیقا و متعصبانه به آن باور دارند.

این ادعا و اتهام در حالی است که طباطبایی بار‌ها در آثارش به تنوع قومی در ایران به‌عنوان یکی از مشخصه‌های ایرانشهری و تفاوت آن با دیگر گونه‌های حکومت همچون سلطنت مطلقه یا امپراتوری اشاره کرده است. مفهوم «وحدت در کثرت» که او بار‌ها در آثارش به کار برده و از آن دفاع کرده (برای نمونه ۱۳۸۰: ۱۴۳، ۱۴۵ و ۱۴۶) اشاره به همین نکته دارد. هرچند وی در برخی آثارش از قدرت گرفتن و به پادشاهی رسیدن غلامان ترک که آنان را از دلایل اصلی افول اندیشه در ایران می‌داند، انتقاد می‌کند (برای نمونه ۱۳۷۵: ۵۰، ۱۲۲، ۱۷۸، ۱۹۲).

همچنین مهدی تدینی (۱۳۹۷) که بیش از دیگران درباره مفهوم فاشیسم کتاب و مقاله نوشته یا ترجمه کرده است نیز پس از بررسی دیدگاه ایرانشهری قاطعانه می‌گوید این اندیشه نه تنها ارتباطی با فاشیسم ندارد، بلکه می‌توان از آن در برابر فاشیسم سود برد.

فرجام سخن، آنچه از طباطبایی به‌عنوان میراث فکری باقی مانده، شخصیت نخست اوست؛ آنچه باعث شده این میراث فکری تا حدی به حاشیه کشیده شود، شخصیت دوم او و آنچه باعث شده این میراث فکری بد و کژ فهمیده شود، شخصیت سوم اوست. به نظر می‌آید همان شخصیت نخست وی و میراث فکری و اندیشه‌ای برجسته‌ای که از خود بر جای گذاشت، تا سال‌ها در میان موافقان و منتقدان علمی او زنده بماند و همچون گذشته بر آن آثار زیادی نوشته خواهد شد.

پایه‌ها:

جلایی‌پور، حمیدرضا (۱۴۰۱)، «ایران ما و مطالعات ملت‌شناسی»، پنجمین همایش انجمن جامعه‌شناسی ایران.
طباطبایی، سیدجواد (۱۳۷۵)، خواجه نظام‌الملک، تهران: طرح نو.
طباطبایی، سیدجواد (۱۳۸۰)، دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط ایران، تهران: نگاه معاصر.
طباطبایی، سیدجواد (۱۳۹۸)، ملت، دولت و حکومت قانون، تهران: مینوی خرد.
فیرحی، داود (۱۳۹۹)، ایرانشهری و مسئله ایران، فصلنامه دولت‌پژوهی، سال پنجم، شماره ۲۱. صص: ۱-۲۸.
تدینی، مهدی (۱۳۹۷)، «مسئله اندیشه ایرانشهری و فاشیسم»، کانال تلگرامی تاریخ‌اندیشی

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین