مهدی بذرافکن در خبرآنلاین نوشت: بهانه نوشتن این یادداشت کوتاه یکی از برنامههای شب یلدا تلویزیون است. برنامهای که به صورت مستقیم پخش میشد و ابوالفضل پورعرب را به عنوان مهمان، میزبان بود.
جایی که سامان گوران هم حاضر بود و در شوخی نابجایی گفت: «خیلی خوشحالم که زیر یک پتو با شما هستم آقای پورعرب»!
این شوخی البته که با واکنش تند مهمان روبرو شد و برخورد پورعرب با گوران احتمالا درس عبرتی برای این کمدین خواهد شد که این نکته تا همیشه آویزه گوشش باشد: «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد».
تلویزیون از زمان اختراع توسط جان بیردِ اسکاتلندی تاکنون، یکی از رسانههای تاثیرگذار بوده، هست و مخاطبان زیادی دارد.
تاثیر این رسانه قدرتمند به حدی است که «جرج گربنر» و همکارانش در نظریه کاشت به نتیجه رسیده اند که تماشای تلویزیون نقش مستقلی در مفهوم سازی مخاطبان از واقعیت اجتماعی دارد.
این نظریه بر آثار تدریجی و درازمدت رسانهها به ویژه تلویزیون، بر شکلگیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف و مفهوم سازی آنان از واقعیت اجتماعی تأکید میکند؛ هر چقدر مردم زمان بیشتری صرف تماشای تلویزیون کنند، باورها و فرضهایشان در مورد زندگی و جامعه، بیشتر با پیامهای مکرر و ثابت در برنامههای هنری، تفریحی و سرگرمی تلویزیونی همخوان خواهد شد.
حال، اما وضعیت تلویزیون در کشور ما با گذشت زمان با سرعتی عجیب به سوی نزول به پیش میرود و دیگر اثری از یک رسانه قدرتمند و تاثیرگذار نمیبینیم.
تازهترین نمونه شیب نزولی صداوسیما شب یلدا بود. در یکی از بهترین زمانهای سال برای رسانهای مانند تلویزیون که مخاطبانش تا ساعتها دور هم مینشینند، رسانه ملی، تُهی از برنامههای سنگین و رنگین و در شان مخاطبش بود.
یک شب نا امید کننده در طولانیترین شب سال که برای تلویزیون شاید ناامید کنندهترین شب سال هم بود.
شاید بهترین تصویر از حال این روزهای رسانه ملی در شوخی زشت سامان گوران با ابوالفضل پورعرب نمایان شد؛ «خیلی خوشحالم که زیر یک پتو با شما هستم آقای پورعرب»!
انگار که تلویزیون کشورمان هم مدت هاست زیر پتو است، خودش را از مخاطبانش پنهان کرده، نمیخواهد جایی را ببیند. شاید کَبک وار سرش را زیر برف کرده و در حال خودفریبی است؟ که اگر نبود، حتما چنین نبود. بود؟