فرارو- دن رایتر، پژوهشگر علوم سیاسی امریکا است که در حال حاضر استاد گروه علوم سیاسی در دانشگاه اموری آتلانتا امریکا میباشد. مقالات معتبری از او در نشریاتی، چون American Political Science Review و World Politics منتشر شده اند. کتاب او با عنوان "چگونه جنگها پایان مییابند"؟ در سال ۲۰۱۰ میلادی جایزه بهترین کتاب را از انجمن علوم سیاسی آمریکا دریافت کرد. از دیگر کتب چاپ شده از راینر میتوان به "دموکراسیها در جنگ" (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۰۲) و "جنگ پیشگیرانه و جایگزینهای آن: درسهای تاریخ" (موسسه مطالعات استراتژیک، ایالات متحده، دانشکده جنگ ارتش، ۲۰۰۶) اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از فارین افرز، رهبران ملی که در جنگها متحمل شکست میشوند، گاهی به قمارهای ناامیدانه متوسل شدهاند. شکست یا حتی عدم پیروزی ممکن است تسلط آنان بر قدرت را تهدید کند و آنان گاهی اوقات مایل به انجام حرکات جسورانه یا خارج از چارچوب هستند تا بتوانند اوضاع را تغییر دهند. این ترس بزرگ در مورد جنگ در اوکراین وجود دارد: اگر "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه به این نتیجه برسد که پشتاش به دیوار است و در وضعیت دشواری قرار دارد ممکن است تصمیم به اقدام فاجعه بار بگیرد.
اگر او چنین تصمیمی را اتخاذ کند مطمئناً ابزارهای بدی دارد که میتواند از آن استفاده کند. در هفتههای پس از حمله شدید اوکراین در ماه سپتامبر پوتین تمایل نشان داد علیه اهداف غیرنظامی از جمله مراکز جمعیتی و زیرساختهای شبکه برق در بسیاری از مناطق اوکراین دستور حملات هوایی و حملات موشکی صادر کند. نیروهای روسیه میتوانند حملات خود را به نیروگاه هستهای زاپوریژیا از سر بگیرند که خطر انتشار تشعشعات هستهای را به همراه خواهد داشت.
نکته بدتر آن که نمیتوان این احتمال را رد کرد که او ممکن است سلاحهای شیمیایی یا بیولوژیکی را علیه اهداف اوکراینی مستقر سازد. همان گونه که اسلاف او در دوره شوروی در جنگشان در افغانستان این کار را انجام دادند.
با توجه به واکنش منفیای که چنین تصمیمی از نظر اخلاقی در پی خواهد داشت برخی ممکن است تصور کنند که مسکو از چنین اقدامی منصرف خواهد شد. با این وجود، این احتمال نیز وجود دارد که پوتین از واکنشهای نسبتا ضعیف ایالات متحده نسبت به استفاده "بشار اسد" از تسلیحات شیمیایی در جنگ داخلی و استفاده روسیه از عامل اعصاب علیه فراریان روس ساکن بریتانیا در سال ۲۰۱۸ میلادی جسارت بیشتری پیدا کند و تشویق شود از چنین تسلیحاتی علیه اوکراین استفاده کند.
حتی برای بسیاری از ناظران نکته نگران کنندهتر اشاره کردن پوتین به تسلیحات هستهای بوده است. روسیه به عنوان یک کشور مجهز به تسلیحات هستهای میتواند از یک بمب هستهای تاکتیکی در تلاشی همه جانبه برای تغییر مسیر جنگ استفاده کند. اگرچه اقدامات تلافی جویانه برای چنین حملهای احتمالا ویرانگر خواهند بود با این وجود، ناظران در صورتی که پوتین به این نتیجه برسد که چیزی برای از دست دادن ندارد ممکن است شگفت زده شوند. پوتین در تاریخ ۲۷ اکتبر اعلام کرد:" استفاده از تسلیحات هستهای هیچ فایدهای ندارد نه سیاسی و نه نظامی". با این وجود، اظهارات پیشین او چندان اطمینان بخش نبوده اند. آیا او حتی اگر ناامیدتر شود، از گزینه هستهای دور خواهد ماند؟
خبر خوب این است که تاریخ نشان میدهد پوتین بعید است بدترین کابوسهای غرب را تحقق بخشد. برخی از رهبران در جنگهای شکست خورده اقدامات چشمگیری برای جلوگیری از شکست انجام داده اند. با این وجود، اغلب آنان به دلایل سیاسی یا استراتژیک شدیدترین گزینهها را انتخاب نکردهاند. پوتین مانند سایر رهبران پیش از خود این موضوع را در نظر خواهد گرفت که آیا اقداماتاش ممکن است واقعا به پیروزی اش کمک کنند یا خیر. ممکن است پس از فکر کردن به اقداماتی که میتواند روسیه را در معرض زیانهای بزرگتری قرار دهد یا بدتر از آن موجب تضعیف رژیم سیاسی او در داخل روسیه شود، درباره استفاده از شدیدترین گزینهها بی میل شود. البته هنوز دلایلی برای نگرانی در مورد پوتین ناامید وجود دارند. با این وجود، با بررسی نحوه رفتار رهبران در چنین شرایطی ایالات متحده، شرکا و متحدان اش میتوانند به ارزیابی دقیق تری از تهدیدات پوتین برسند و سیاستهای خود را بر اساس آن تنظیم کنند.
وضعیتی که پوتین اکنون در آن قرار گرفته به سختی جدید است. در طول قرن بیستم و بیست و یکم بسیاری از رهبران سیاسی که در جنگهای بازنده جنگیدند تلاش کردند به نحوی پیروزی را از آروارههای شکست بربایند. گاه این حرکات مخاطره آمیز موفقیت آمیز بودهاند مانند قمار وحشیانه ایالات متحده در طول جنگ کره برای فرود آبی - خاکی اینچون که در جریان آن پس از هفتهها پیشروی کره شمالی ژنرال "داگلاس مک آرتور" حمله غافلگیرانهای را به یک تاسیسات مستحکم در پشت خطوط دشمن انجام داد. با این وجود، هدف گذاری دستیابی به یک پیروزی قاطع اغلب این حرکتها را با شکست مواجه ساخته اند: تصمیم آلمان برای آغاز جنگ زیردریایی بدون محدودیت در اقیانوس اطلس در ژانویه ۱۹۱۷ میلادی را در نظر بگیرید که در نهایت ایالات متحده را به جنگ جهانی اول کشاند و شکست نهایی آلمان را تضمین کرد.
دو نکته در مورد چنین قمارهای نظامیای روشن است. نخست آن که معمولا بر اساس نظریه پیروزی ساخته و پرداخته میشوند. کشورها تنها در صورتی وارد چنین حرکتی خواهند شد که منطقی وجود داشته باشد که بتواند عملا وضعیت جنگ را تغییر دهند. آدولف هیتلر در دسامبر ۱۹۴۴ میلادی با صدور فرمان حمله آخرین نفس آلمان به منطقه آردن بلژیک امیدوار بود که خط جنگی امریکا را نابود سازد و "فرانکلین روزولت" رئیس جمهور ایالات متحده را وادار به بررسی مذاکرات صلح کند. هدف از حملات موشکی اسکاد "صدام حسین" رهبر عراق به شهرهای اسرائیل در طول جنگ خلیج فارس در سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ میلادی جدا کردن کشورهای عربی از ائتلاف سازمان ملل بود. البته هیچ یک از این رهبران به هدف مورد نظر خود نرسیدند، اما در هر دو مورد دست کم یک برنامه بزرگتر در بازی وجود داشت.
نکته دوم آن که صرف این که جنگ بد پیش میرود بدان معنا نیست که همه گزینهها روی میز قرار دارند. علیرغم این که رهبران در زمان پیش رفتن جنگ به شکلی بد در گوشهای قرار گرفته اند ممکن است برخی از گزینهها را رد کنند. آنان ممکن است نسبت به حرکتی که احتمال دارد هزینههای استراتژیک گزافی را به همراه داشته باشد محتاط باشند حتی اگر چنین حرکتی امکان تغییر وضعیت در میدان جنگ را فراهم سازد. برای مثال، در جنگ کره مداخله چین در نوامبر ۱۹۵۰ میلادی خطرات جدی برای موقعیت نظامی ایالات متحده در آنجا ایجاد کرد. با این وجود، دولت ترومن انجام حملات مستقیم به خاک چین را رد کرد، زیرا خطر تشدید تنش با اتحاد جماهیر شوروی مجهز به سلاح هستهای بسیار زیاد بود.
در موارد دیگر، یک رهبر ممکن است برخی از گزینهها را به دلیل ترس از واکنش سیاسی رد کند. حتی یک خودکامه بیرحم نیز ممکن است هزینههای دیپلماتیک برخی اقدامات نظامی را تشخیص دهد. این بدان معنا نیست که رهبران از تمام رفتارهای زشت دوری میکنند، اما جاهایی وجود دارد که حتی در مواقع ناامیدکننده نیز مایل به حرکت در آن جهت نیستند.
از سال ۱۹۴۵ میلادی به این سو موارد متعددی وجود داشته اند که در آن متخاصمان مسلح به تسلیحات هستهای خود را در جنگهای متعارف علیه دشمنان غیر مسلح به تسلیحات هستهای شکست خورده یا متوقف شده یافته اند. با این وجود، آنان همواره گزینه نگهداشتن تسلیحات هستهای شان در قفسه را انتخاب کردهاند. ایالات متحده در ویتنام و افغانستان، فرانسه در جنگ شورشی خود در الجزایر، چین در جنگ با ویتنام در اواخر دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی و اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان در دهه ۱۹۸۰ میلادی نمونههایی از این موارد هستند. در تمام موارد ذکر شده آنان نتوانستند اهداف نظامی خود را از طریق ابزارهای متعارف تحقق بخشند با این وجود، هیچ یک از آنان به تسلیحات هستهای متوسل نشدند.
حتی رژیمهای شنیع نیز گاهی با ملاحظات اخلاقی محدود میشوند. امپراتوری ژاپن در طول جنگ جهانی دوم را به عنوان یکی از نسل کشترین رژیمهای تاریخ در نظر بگیرید. در سال ۱۹۴۵ میلادی از آنجایی که شکست برای ژاپنیها اجتناب ناپذیر به نظر میرسید آنان به فکر انجام یک حمله تسلیحاتی بیولوژیکی فوق العاده علیه سن دیگو افتادند تا ککهای آلوده به طاعون بوبونیک و سایر بیماریها را از هواپیماهای دریایی منتشر کنند. این عملیات در نهایت توسط رئیس ستاد کل ژاپن متوقف شد، زیرا اگرچه ژاپن در اوایل جنگ از تسلیحات بیولوژیکی علیه چین استفاده کرده بود، اما با استفاده از آن علیه ایالات متحده ژاپن از سوی دنیا مورد تمسخر قرار میگرفت.
با توجه به این الگوی کلی خویشتن داری چه عواملی ممکن است تفکر پوتین را در صورت تداوم و انباشته شدن عقب نشینیهای نظامی روسیه شکل دهند؟ محاسبات رهبر روسیه در چارچوب این واقعیت است که او در جنگ سرمایه گذاری زیادی انجام داده است. واضح است که او از فقدان پیروزی، یعنی عدم دریافت امتیازات قابل توجه از سوی دولت اوکراین میترسد. او تمام تلاش خود را کرده و "عملیات ویژه" را برای محافظت از روسیه در برابر ناتو و خنثی سازی تهدید ناشی از به زعم خود "نازیهای اوکراینی" و هم چنین برای درک هویت و مرزهای نووروسیا واقعی خود (جمهوریهای دونتسک و لوگانسک که خواهان جدایی از اوکراین هستند با هم متحد شده و دولتی موسوم به نووروسیا را تشکیل دادند) ضروری توصیف کرده است. مانند بسیاری از دیکتاتورها او نیز تلاشهای هماهنگی را برای استحکام بخشیدن به قدرت خود حتی در زمان وقوع جنگ انجام داده است.
علیرغم چنین اقداماتی، تلاشهای جنگی روسیه در حال شکست است و شهروندان روسیه زیر سوال بردن جنگ را آغاز کرده اند. برخی از جمله وبلاگ نویسان طرفدار حکومت روسیه، رئیس کمیته دفاع در مجلس سفلی روسیه، رهبران سیاسی محلی در روسیه و کارکنان رسانههای روسی به طور علنی نسبت به سوء مدیریت جنگ توسط حکومت روسیه خشم خود را ابراز داشته اند. به نظر میرسد نارضایتی در جامعه روسیه در حال افزایش است به خصوص آن که پوتین فراخوان بسیج عمومی برای اعزام ۳۰۰ هزار مرد روس به جبهههای نبرد اوکراین را صادر کرده و بسیاری از مردان روس در حال فرار از کشورشان هستند.
اعتراضات ضد جنگ، از جمله از سوی خانوادههای سربازان کشته شده روسی که به سختی میتوان آنان را ساکت کرد علیرغم بازداشتها و سرکوبهای گسترده کماکان ادامه یافتهاند و اینترنت مملو از داستانهای سربازان جدید روس است که بدون آموزش و بدون تجهیزات مناسب به جنگ اعزام میشوند.
اگر روسیه در اوکراین متحمل شکست شود این موضوع میتواند تهدیدی واقعی برای تسلط پوتین در قدرت باشد. وقوع یک انقلاب تودهای به سبک انقلاب سال ۱۹۱۷ میلادی در آن کشور بعید به نظر میرسد همان طور که احتمال وقوع یک کودتای نظامی خشونت بار نیز چندان زیاد نیست. با این وجود، برکناری بدون خونریزی پوتین از قدرت مشابه برکناری "نیکیتا خروشچف" در سال ۱۹۶۴ میلادی یا برکناری "میخائیل گورباچف" در سال ۱۹۹۱ میلادی بدون بازداشت او و بدون اعتراضی عمومی محتملتر به نظر میرسد. اگرچه خودشیفتگی و ذهنیت همراه با توهم خود برتر پنداری پوتین ممکن است باعث شود او حتی این نوع خروج مدیریت شده از قدرت را نیز غیر قابل قبول بداند.
پوتین با در خطر دیدن آینده قدرت خود ممکن است انگیزههای بیش تری برای پیگیری تحمیل درد و ویرانی بیشتر بر اوکراین داشته باشد. برای مثال، پوتین امیدوار است با افزایش سطح رنج غیر نظامیان همان طور که روسیه در هفتههای اخیر انجام داده بتواند امتیاز بیش تری از کی یف کسب کند. با این وجود، یک پوتین مستاصل بسیار شبیه همتایان خود در جنگهای همراه با باخت پیشین، بعید است که شدیدترین گزینهها را انتخاب کند.
البته تاریکترین کابوس اوکراین و متحدان غربی آن کشور تصمیم روسیه برای انجام حملات هستهای است. با این وجود، عواملی را در نظر بگیرید که پوتین باید برای چنین انتخابی در نظر بگیرد. نخست آن که مهم است توجه داشته باشیم که چنین حرکتی تا چه حد کاملا خارج از محدوده خواهد بود. از سال ۱۹۴۵ میلادی دولتها درگیر مجموعهای از تاکتیکهای هولناک با استفاده از تسلیحات شیمیایی و بیولوژیکی، قتل عام غیر نظامیان و درگیر شدن در تجاوز جنسی دسته جمعی شده اند. با این وجود، آنان هرگز از تسلیحات هستهای استفاده نکرده اند. جو بایدن رئیس جمهور آمریکا و متحدان اش در ناتو بارها اعلام کرده اند که این خط قرمز روشنی است که مسکو نباید از آن عبور کند.
انزوای فزاینده پوتین و سختتر شدن اقتدارگرایی اش به این معنا نیست که او استفاده از تسلیحات هستهای را قابل قبول میداند. درست است که در سالیان اخیر پوتین گامهای بزرگی برای قطع روابط خود با غرب برداشته و با صدای بلند بی تفاوتیاش را نسبت به مخالفت غرب با تشدید سیطره اش در جامعه روسیه، حمایت از دولت اسد در سوریه و مداخلهاش در غرب و انتخاب گزینه حمله به اوکراین و هر موضوع دیگری اعلام کرده است. با این وجود، برداشتن اولین گام در استفاده از تسلیحات هستهای عملی متفاوت خواهد بود. این تنها چیزی است که ممکن است باعث شود کل جهان از جمله متحدان مهم روسیه مانند عربستان سعودی و چین از آن کشور دور شوند و از حمایت از مسکو دست بردارند.
انتخاب این گزینه احتمالا در داخل روسیه نیز واکنشهای منفی به وجود خواهد آورد به ویژه اگر اولین استفاده از تسلیحات هستهای از سوی روسیه بدون دخالت مستقیم ناتو در جنگ رخ دهد. نتیجه یک نظرسنجی در ماه ژوئن که توسط مرکز مستقل لوادا در مسکو صورت گرفته بود نشان داد که ۳۸ درصد از شهروندان روسیه از استفاده احتمالی روسیه از تسلیحات هستهای "بسیار ترسیده اند".
فارغ از عدم تایید استفاده از تسلیحات هستهای از سوی افکار عمومی چنین گزینهای میتواند باعث باز درهایی شود که پوتین ترجیح میدهد بسته باقی بمانند. در صورت استفاده روسیه از تسلیحات هستهای نیروهای ناتو احتمالا به طور مستقیم وارد مداخله نظامی در اوکراین خواهند شد. البته این احتمال وجود دارد که ناتو بتواند پاسخی مشابه بدهد چیزی که روسیه نمیخواهد به ویژه با توجه به زرادخانه برتری که ایالات متحده در اختیار دارد. علاوه بر آن، تسلیحات هستهای به ویژه به عنوان ابزار جنگ مفید نبوده اند، زیرا برای تسخیر سرزمین مناسب نیستند. چنین تسلیحاتی هر داراییای که روسیه امیدوار است فتح کند را یا نابود میکنند یا باعث آلوده شدن آن با امواج رادیواکتیو میشوند.
البته استفاده از تسلیحات هستهای در اوکراین خطر سرازیر شدن امواج رادیواکتیو به داخل روسیه را نیز در پی دارد. نکته قابل توجه آن است که حادثه نیروگاه اتمی در سال ۱۹۸۶ در چرنوبیل اوکراین که میزان بسیار کمتری تشعشعات را نسبت به انفجار یک سلاح هستهای منتشر کرد باعث انتشار مواد رادیواکتیو در روسیه نیز شده بود و احتمالا برخی از همان اثرات سلامتی مشابه در اوکراین را در جمعیت روسیه ایجاد کرد از جمله افزایش میزان ابتلا به سرطان تیروئید که در میان اوکراینیها نیز شایع شده بود.
علاوه بر این، اوکراین اهداف نظامی آشکاری برای حملات هستهای مانند زرادخانههای تسلیحاتی هستهای یا ناوهای هواپیمابر ندارد. قدرت نظامی آن کشور متکی به دهها هزار جنگجوی شجاع است که در صدها هزار کیلومتر مربع از خاک اوکراین توزیع شده و اغلب در مجاورت نیروهای روسی مستقر شدهاند. حملات اتمی محدود علیه نیروهای اوکراینی آسیب شدیدی بر قدرت نظامی اوکراین وارد نمیسازند. ژنرالهای بازنشسته روس خاطرنشان ساخته اند که تسلیحات هستهای کاربرد چندانی ندارند به ویژه آن که تسلیحات متعارف اکنون میتوانند بسیاری از بزرگترین اهداف نظامی روسیه مانند آسیب رساندن به زیرساختهای اوکراین را عملی سازند. در ماه اکتبر، دولت اوکراین ابراز نگرانی کرد که روسیه ممکن است سد غول پیکر نوا کاخوفکا در جنوب اوکراین را با استفاده از مواد منفجر معمولی تخریب کند.
البته این احتمال وجود دارد که پوتین بتواند از تسلیحات هستهای علیه مراکز جمعیتی اوکراین در تلاش برای در هم شکستن اراده اوکراین برای مقاومت استفاده کند. چنین حملاتی ممکن است از نظر منطقی استراتژیکتر به نظر برسند اگرچه تاریخ نشان میدهد که بمباران غیر نظامیان تقریبا هرگز باعث نمیشود که کشور هدف امتیازات قابل توجهی کسب کند. هم چنین، استفاده از تسلیحات هستهای صرفا برای کشتن تعداد بسیار زیادی از مردم به جای دستیابی به نوعی هدف نظامی خشم جهانی را در پی خواهد داشت.
در کنار حمله هستهای اقدام ناامیدکننده دیگری که غرب از آن بیشتر میترسد حمله مستقیم روسیه حتی در شکل غیر هستهای به کشورهای عضو ناتو است. با توجه به شرایط فعلی و اظهارات بایدن اجتناب از ورود مستقیم به جنگ پس از چنین اقدامی از سوی روسیه برای ایالات متحده بسیار دشوار خواهد بود. با این وجود، احتمال بروز این نوع از حمله حتی از احتمال حمله هستهای نیز کمتر است، زیرا فاقد منطق استراتژیک میباشد. نیروهای روسیه در حال حاضر از سوی ارتش اوکراین متحمل شکست شده اند. کرملین مطمئنا باید از ظرفیت بالقوه تحقیر شدن توسط نیروهای ناتو بترسد.
با توجه به این موانع قابل توجه در برابر تشدید شدید تنش از سوی پوتین، غرب میتواند اندکی از سطح وحشت و نگرانی خود بکاهد. همان طور که ترس از اقدامات احتمالی از سر ناامیدی صدام به درستی ما را از آزادسازی کویت در سال ۱۹۹۱ میلادی منصرف نکرد، ترس از استیصال پوتین نیز نباید ما را از حمایت از اوکراین باز دارد. رهبران غربی باید به روند فعلی خود ادامه دهند یعنی ارائه کمکهای نظامی به اوکراین و به دنبال راههایی برای انزوای دیپلماتیک و اقتصادی روسیه و دور نگه داشتن نیروهای ناتو از جنگ باشند، زیرا این مسیر به اوکراین اجازه میدهد تا زنده بماند و بجنگد و بدون ایجاد خطرات قابل توجهی که بدترین کابوسهای غرب را نیز شامل میشود پیشرفت اوکراینیها در میدان نبرد امکان پذیر میشود.
همزمان با آن که ایالات متحده باید مراقب باشد که بیهوده اقدام تحریک آمیزی انجام ندهد و بهانهای به دست پوتین برای تشدید تنش ندهد نیازی نیز به صلح به هر قیمتی وجود ندارد. با این وجود، یافتن راهی برای خروج از جنگ و هزینههای انسانی فزاینده آن ضروری شده است. این نزاع رنج زیادی را بر مردم اوکراین وارد ساخته و از طریق اختلال در بازار انرژی و مواد غذایی به بسیاری از کشورهای دیگر جهان آسیب اقتصادی وارد میکند. پوتین میتواند و ممکن است به تاکتیکهایی متوسل شود تا این رنج و آسیب را حتی بدون کشیدن ماشه هستهای تشدید نماید.
به طور خاص با توجه به موفقیتهای نظامی اوکراین در پاییز سال جاری ایده ای، چون برسمیت شناختن الحاق کریمه به روسیه از سوی اوکراین که اخیرا توسط "ایلان ماسک" پیشنهاد شد احتمالا از روی میز خارج میشود. با این وجود، در ازای خروج حداقلی نیروهای روسیه از اوکراین و تعهد شفاهی آن کشور درباره عدم حمایت از گروههای شورشی در داخل خاک اوکراین، کی یف میتواند با کنار گذاشتن طرح عضویت در ناتو موافقت کند. به ویژه آن که بعید است سنای ایالات متحده با عضویت اوکراین در ناتو موافقت کند. چرا که امریکا حتی بدون عضویت اوکراین در ناتو نیز میتواند به ارائه آموزش و تسلیحات به اوکراین ادامه دهد. هم چنین، اوکراین میتواند با بازگشت جریان آب به کریمه موافقت کند کاری که بدون برسمیت شناختن پیروزیهای اوکراین از سوی روسیه امکان پذیر است.
ایالات متحده نباید اجازه دهد که ترس مبالغه آمیز از اقدامات احتمالی پوتین از سر ناامیدی آن کشور را از پیشبرد منافع ملی منصرف کند. دشمنان غرب گاهی اوقات میخواهند تظاهر به جنون یا ناامیدی کنند تا غربیها را بترسانند و دچار انفعال سازند. اجازه ندهیم که آنان در دستیابی به هدف خود موفق شوند.