
گفتگو با سلمان صفوي
«علامه فضلالله تجلی اراده ملت لبنان بود»، «او همیشه کوشش میکرد که عامل وحدت باشد و دایره خود و غیرخودی علامه فضلالله خیلی وسیع بود»، اینها بخشی از توصیفات حجتالاسلام دکتر سیدسلمان صفوی، رئیس مرکز بینالمللی مطالعات صلح و رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن درباره علامه سیدمحمدحسین فضلالله است.
آقای دکتر، علامه فضلالله پیش از آنکه در لبنان وارد فعالیتهای سیاسی بشود در اوج جوانی با تاسیس حزبالدعوه در عراق به نوعی حرکتهای سیاسی خود را آغاز کرد، تحلیل شما از چگونگی شروع فعالیتهای سیاسی علامه فضلالله چیست؟
همانطور که مستحضر هستید من هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب در لبنان بودم، بهخصوص در دورههای سخت لبنان من آنجا بودم. فضای لبنان یک فضای پیچیدهای است. از سوی دیگر شخصیتهای دینی در تاریخ معاصر ایران و منطقه را میتوانیم به دو نوع طبقه تقسیمبندی کنیم؛ یک شخصیتهای ACTIVE، و دیگری شخصیتهای Passive. شخصیتهای ACTIVE خود نقشمحوری، هدایتگری و جهتدهی مسائل اجتماعی و سیاسی را دارند و مسائل مبتلا به جامعه را به پاسخگویی مینشینند و هدایت فکری و اجتماعی میکنند. شخصیتهای passive نسبت به فعلوانفعالات اجتماعی منفعلند. علامه فضلالله از جمله شخصیتهای ACTIVE محسوب میشود. ایشان اساتید متعددی داشت اما جالب این است که یکی از اساتید ایشان آیتالله شهید سیدمحمدباقر صدر است. آیتالله محمدباقر صدر از جمله مراجع و علمایی است که عصری فکر میکرد و جزو طبقهبندی علمای ACTIVE بود و جالب این است که از سوی اساتید متعددی که جناب علامه فضلالله داشتند بعدا با استاد خودشان، شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر بنیانگذار جریان حزبالدعوه در عراق شدند.
فضای عراق شباهتهایی به فضای لبنان دارد. فضای لبنان پیچیدهتر است ولی یک مقدمهای شد برای ورود علامه فضلالله به لبنان. علامه فضلالله در دوره جوانی با تعابیری که در آیتالله صدر دیده بود متوجه این بود که اسلام باید پاسخگوی نیازهای عصری جامعه باشد بنابراین در آن شرایط در مقابل جریانات ملی، کمونیستی و سکولار جریان حزبالدعوه را به عنوان یک جریان مذهبی و سیاسی برای پاسخگویی به مسائل سیاسی- اجتماعی جامعه عراق تشکیل دادند. این آغاز کار جدی علامه فضلالله در دوره سیاست است.
مدت زمان حضور علامه فضلالله در عراق چه مقدار بود؟
علامه فضلالله مدت کمی در عراق میماند و درگیر حزبالدعوه است چون به سرعت در حدود 30 سالگی ایشان به لبنان دعوت میشوند و کارشان را در لبنان آغاز کردند اما جریان حزبالدعوه همچنان ارتباط معنوی خودش را با علامه فضلالله حفظ کرد.
یعنی اولین فعالیت سیاسی علامه فضلالله را باید از حزبالدعوه بدانیم؟
از جهت عمل اجتماعی یعنی اینکه وارد حوزه عمل بشویم، اولین حوزه عملیات جدی ایشان در صحنه سیاست همکاری با شهید صدر برای تشکیل حزبالدعوه در عراق است که یک جریان مهمی در تاریخ خود است و این حرکت اولین تجربه سیاسی علامهفضلالله به عنوان تشکیلات، سازماندهی و عمل سیاسی است. البته امروز برای ما تحزب یک امر عادی شده است ولی فضای 50-60 سال پیش را که ببینید حتی در آن زمان روزنامه خواندن از نظر برخی از روحانیون ممنوع بود و یک کار حرام و حتی مکروه بود ولی یک فردی مثل آقای فضلالله در کنار شهید صدر میآید حزب سیاسی تشکیل میدهد این نشان میدهد که علامه فضلالله از همان زمان جوانیاش انسانی روشنبین و جزو افراد فعال بود.
زمانی که علامه فضلالله به لبنان رفتند،شرایط حاکم بر لبنان چگونه بود؟
در لبنان فضا پیچیدهتر از فضای عراق بود. فضای عراق در آن سالها، فضای دو قطبی شیعه- سنی و مذهبی - سکولار بود. کردها در آن زمان هنوز مسأله مهمی در عراق نبودند بعدها کردها مسأله مهم میشوند اما فضای لبنان در مقایسه با فضای عراق پیچیدهتر بود. به این دلیل که اولا لبنان یک کشور دارای اقلیتهای مختلف قومی و تعدد احزاب بود. در آنجا مسیحیها، سنیها و شیعیان بودند از آن طرف جریانات عمدتا به طور کلی سکولار که تحت تاثیر تفکرات ناصر بود وجود داشت و ناصریسم قوی بود من حتی آن زمان که رفتم لبنان هنوز ناصریسم یک جریان قوی داشت.
یعنی از جهت مذهبی و قومی و حزبی یک کثرت زیادی در آنجا بود که فضا را پیچیدهتر نسبت به عراق میکرد. از طرف دیگر در لبنان رژیم صهیونیستی بازیگر بود و فرانسویها نقش مهمی داشتتند چون لبنان تحت استعمار فرانسه بود و سوریها و پس از سپتامبر سیاه در اردن و کشتار فلسطینیها توسط ملکحسین، فلسطینیها آمدند و در لبنان متمرکز شدند.
در این مقطعی که صحبت میکنید بیشتر امام موسی صدر نقش محوری در لبنان داشت تا علامه فضلالله....
بله، امام موسی صدر شخصیت روشن و انسان عالم، فیلسوف، قرآنشناس و دنیا دیده بود. شرق و غرب را به خوبی میشناخت و آدم سیاستمداری بود. امام موسی صدر جریان «حرکتالمحرومین» را تاسیس کرد به عنوان یک جریان شیعه که از منافع شیعه دفاع کند و این کار بزرگی بود که امام موسی صدر کرد. اما پس از انقلاب ایران و ناپدید شدن امام موسی صدر و آمدن شهید چمران به ایران و فضای جدیدی که گفتمان انقلاب اسلامی ایران ایجاد کرد و گفتمان غالبی شد و هنوز هم در برخی از کشورها به عنوان گفتمان غالب سیاسی است. انقلاب ایران موجب تغییر موازنه قدرت در منطقه شد و حکومت شاه که مهمترین حامی جریان غربگرایی در منطقه و حامی رژیم صهیونیستی بود، تمام شد و در مهمترین و قدرتمندترین کشور منطقه یک جریان اسلامی آمد و غالب شد و قدرت را در دست گرفته و 98 درصد ملت به آن رای دادند و حالا صاحب قدرت است یعنی ایرانی که تا دیروز در کنار رژیم صهیونیستی و آمریکا در مقابل فلسطینیها و در مقابل جنبشهای آزادیبخش بوده حالا آمده در مقابل امپریالیسم آمریکا و رژیم صهیونیستی ایستاده. از دل حرکتالمحرومین جوانان حزباللهی و کادرهایی که انقلابی بودند و به خوبی شرایط جدید را درک کردند وقتی که دیدند در واقع توانایی همراهی با گفتمان جدید انقلابی را ندارند کمکم جدا شدند و از اینجاست که رهبری علامه فضلالله بروز و ظهور شدید پیدا میکند و بهطور اتوماتیک علامه فضلالله رهبر معنوی جریان انقلابی در لبنان از جهت گرایش شیعی میشود.
پس به نوعی گفتمان انقلاب اسلامی نقش موثری در حرکت سیاسی علامه فضلالله ایفا کرد؟
بله، گفتمان انقلاب اسلامی جریان احیاگری تفکر اسلامی است که از سیدجمال شروع شد تا به حضرت امام(ره) رسید. یعنی بنیانگذار احیاگری اسلامی سیدجمال بود. بعد ادامه پیدا کرد تا دوره ما که کسانی مانند آیتالله طالقانی نقش مهمی در هدایت گفتمان انقلاب اسلامی داشتند. آیتالله طالقانی در کنار امام(ره) از جمله کسانی بود که پرچمدار دفاع از ملت فلسطین بود.
خوب، این گفتمانی که فراهم شد و حرکتالمحرومین نتوانست همراهی با این جریان بکند و جوانهایی پایه حزبالله را تشکیل دادند و رهبر معنوی حزبالله به طور اتوماتیک علامهفضلالله شد که از عالمان برجستهای بود که آنجا حضور داشت، هم مجتهد بود هم فیلسوف. سابقه کار تشکیلاتی داشت و از همان اول از مدافعان سرسخت انقلاب اسلامی ایران شد و به خوبی متوجه تحولات جدید شد که میشود به نام اسلام حرکت اجتماعی کرد و میشود به نام اسلام انقلاب کرد و یک جنبش اجتماعی ایجاد کرد و به پیروزی رساند چون که من خودم آن زمان در اردوگاه فلسطینی بودم با فلسطینیها این بحثها را میکردیم برخی از کادرهای این افراد که چپگرا بودند، اصلا قبول نداشتند که اسلام میتواند علم مبارزه باشد. یعنی اسلام را هم به عنوان دین هم به عنوان معنویت و هم به عنوان راهی برای تغییر شرایط اجتماعی قبول نداشتند. خوب این اتفاق در ایران افتاد و شرایط برای علامه فضلالله فراهم شد که استعدادها و تواناییهای خودش را بروز بدهد.
یعنی تا زمانی که امام موسی صدر حضور داشت، فروغ علامه فضلالله به خوبی نمایان نبود؟
طبیعی است، بههرحال امام موسی صدر ریشه بیشتری در لبنان داشت و شخصیت بسیار جذابی بود. علامه فضلالله شخصیتی بود که در عین حال که انقلابی بود یک آدم ذهن بستهای نبود، یعنی یکسری اشتباهاتی را که مثلا سید قطب و محمد قطب داشتند چه در تفسیرشان از اسلام و چه در برخوردشان با بلوک غرب، این فکرها را امام موسی صدر نداشت علامه فضلالله هم نداشت. چه امام موسی صدر و چه علامه فضلالله معتقد به گفتوگو بودند. شما میبینید که هر دوی این افراد چه امام موسی صدر و چه علامه فضلالله انسانهایی هستند که سیاستمدارهای غربی، روشنفکرهای غربی و روزنامهنگارهای غربی تحت تاثیر شخصیت این دو عالم دینی هستند.
چرا؟
چون وقتی پای صحبتشان مینشینند میبینند که ایشان میگویند اسلام دین صلح است، دین عزت است مشکل شما هستید که میخواهید فرهنگ خودتان را در این کشورها غالب کنید یا میخواهید هژمونی سیاسی و اقتصادی در منطقه ایجاد کنید ما آن هژمونی را قبول نداریم ما هژمونی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی غرب را قبول نداریم ولی ما به عنوان یک جریان اسلامی مدافع صلح و عزت هستیم و قائل به این هستیم که با ملتها و تمدنهای مختلف میتوانیم با یکدیگر زندگی کنیم و گفتوگو داشته باشیم بنابراین اینگونه نیست که یک دریای خون بین ما و غرب باشد اینگونه نیست که هیچگونه فضایی برای گفتمان و بدهبستان بین ما و شما نباشد ولی شما (غرب) به مونولوگ اعتقاد دارید ما به دیالوگ اعتقاد داریم. هم امام موسی صدر و هم علامه فضلالله چنین تفکراتی داشتند.
مطمئنا تفاوتهایی هم داشتند...
تفاوت در شرایط زمانی و مکانی بود. تفاوت شرایط امام موسی صدر با علامه فضلالله این بود که امام موسی صدر وقتی فعالیتهای خود را شروع کرد ایران تحت سلطه طاغوت و شاه بود اما علامه فضلالله آن وقتی که آمد در صحنه و مدیریت و رهبری جریان انقلابی را در لبنان به دست گرفت پایگاهی هم در ایران داشت و میتوانست از آن استفاده کند.
برگردیم به شخصیت سیاسی علامه فضلالله و دیدگاهش نسبت به غرب.
علامه فضلالله شخصیتی فیلسوف، عارفمسلک و روشنبین بود هم در حوزه مسائل سیاسی و هم در حوزه مسائل اندیشهای انسان روشنی بود. فرد صاحبسبکی بود و در عین حالی که جلوی رژیم صهیونیستی و غرب به محکمی ایستاد اما راه را هم نشان میداد و میگفت: «میتواند بین ما و غرب صلح باشد ولی اگر شما روی ما اسلحه کشیدند ما هم میایستیم و تا آخرین قطره خونمان جلوی سلطه آمریکا و رژیم صهیونیستی میایستیم اما اگر غرب ملت اسلام و تمدن اسلامی را به رسمیت بشناسد ما حاضر به گفتوگو با آنها هستیم و میتوانیم با همدیگر دوستی و مشارکت در مسائل منطقه و مسائل جهانی داشته باشیم».
علامه فضلالله در سخنانشان به اتحاد اعراب در برابر دشمنان تاکید بسیاری داشتند، آیا نگران تفرقه بین اعراب بودند؟
علامه فضلالله همچون امام صدر فقط نماینده جریان مثلا تشیع نبود با اینکه دو شخصیت عالم و برجسته تشیع در لبنان بودند اما خود فضای لبنان به آنها کمک کرد که در واقع مقداری بهتر مسائل اسلامی را در عرصه عمل بروز بدهند. علامه فضلالله روی مسأله همکاری جهان عرب تاکید کرد که فارغ از همه این گرایشاتمان به عنوان ملت عرب باید حافظ آن غیرت عربی و فرهنگ و تمدن عربی باشیم ایشان روی مسأله ملیت عربی تاکید زیاد میکرد و کوشش میکرد که وحدتی بین گروههای مختلف ایجاد بکند. همان کاری که آیتالله سیستانی در عراق میکند که میگوید: «عراق یک کشور عربی است و تاکید داریم روی این مسأله که محور وحدت باشد یعنی عراق را صحنه جنگ شیعه و سنی نکنیم.» و آیتالله سیستانی الان رهبر معنوی عراق است. سنی به ایشان احترام میگذارند شیعه هم احترام میگذارند کردها هم به ایشان احترام میگذارند و کمکم دارد سمبل رهبر ملی عراق میشود. اینها نشاندهنده تواناییها و نبوغ یک رهبر هست که در علامه فضلالله به خوبی نمایان بود و باید تاکید کنم که کار بسیار پیچیده و سختی است که علامه فضلالله ایفا میکند که هم موضعگیریهای انقلابی و ایستادگی در مقابل آمریکا و رژیم صهیونیستی انجام داد و هم راه گفتوگوها را باز بگذارد یعنی جمع بین عزت و گفتوگو این یکی از ویژگیهای منحصربهفرد علامه فضلالله بود.
یک اشاره به حزبالله لبنان کردید و نقش علامه فضلالله در مقاومت اسلامی. این ارتباط ارگانیک در آخر عمر علامه فضلالله هم ادامه داشت؟ چون برخی معتقدند در اواخر عمر ایشان رابطهشان با حزبالله به صورت گذشته نبود...
علامه فضلالله پدر معنوی جریان مقاومت و ایستادگی لبنانیها و بالاخص شیعیان در مقابل رژیم صهیونیستی، آمریکا و فرانسویها بود و این وضع را تا آخرین لحظه حیاتش ادامه داد. ببینید در رهبری علامه فضلالله کسی نصبش نکرده که کسی هم بخواهد عزلش بکند چون این رهبری به طور تاریخی خودش را در جریان اجتماعی جا انداخته است یعنی مردم رجوع کردند و ایشان را به خاطر کاریزمای شخصیتیاش، روشنبینیاش، انقلابیبودن و همکاری، همراهی و همدلی با نیازها و خواستههای مردم به عنوان رهبر معنوی خودشان انتخاب کردند، یعنی علامه فضلالله تجلی اراده ملت لبنان بود نه اینکه او خودش را تحمیل بکند بر ملت لبنان بلکه او تجلیگاه اراده انقلابیون لبنانی بود.
آقای دکتر، دیدگاه علامه فضلالله در خصوص تروریسم چگونه بود، علت سؤال من به خاطر این است که ایالات متحده ایشان را از حامیان تروریسم میداند...
ببینید اینجا یک مغالطهای است که غرب میکند این است که بین تروریسم و جنبش مقاومت تفکیک قائل نمیشود، همه علمای اسلامی مخالف تروریسم هستند. اگر جنبش مقاومت فرانسه به رهبری «دوگل» در مقابل اشغال فرانسه را تروریسم بدانیم حزبالله و حماس هم تروریست هستند و علامه فضلالله هم میشود رهبر تروریست. اگر دوگل رهبر جنبش مقاومت بود و یک شخصیت انقلابی است و قهرمان ملی فرانسویهاست علامه فضلالله هم قهرمان ملی و در کنار ملت لبنان است. تروریسم اکنون رژیم صهیونیستی است، تروریسم CIA است، تروریست کسانی هستند که این همه غیرنظامیها را در عراق و افغانستان بمباران میکنند اما اگر شما به خانه من حمله بکنید خانه من را اشغال بکنید حتی منهای اسلام به طور فطری همه اجازه بدهند که تو از خانه و کاشانه و حریمت دفاع بکنی و در هیچ مسلک و مذهبی دفاع از خانه و کاشانه و ناموس و تروریست محسوب نمیشود. علامه فضلالله حامی جنبش مقاومت بود اما جنبش مقاومت تروریست نیست جنبش مقاومت نماینده اراده ملت لبنان است در مقابل اشغالگران صهیونیستی، آمریکایی و فرانسوی.
فکر میکنید خلاء علامه فضلالله چه تاثیری در تحولات سیاسی لبنان دارد؟
رحلت ایشان طبیعتا یک ثلمهای است که به لبنان وارد شده و ضربهای است برای جریان انقلابی در لبنان و جبهه مقاومت که شامل ایران، سوریه، حزبالله و حماس است اما به خاطر نوع شخصیت و اینکه همه جریانها و گروهها علامه فضلالله را قبول داشتند و ایشان همیشه کوشش میکرد که عامل وحدت باشد و خیلی وسیع و گسترده به مسائل نگاه میکرد و و دایره خود و غیرخودی علامه فضلالله خیلی وسیع بود و به خاطر این ویژگیها بود که همه گروهها برای ایشان احترام قائل بودند و نبود چنین شخصیتی، حقیقتا فقدانی است. البته معتقدم در لبنان شخصیتهای متعددی هستند و خداوند هم کمک میکند و به سرعت انشاءالله جای خالی ایشان در صحنه لبنان پر خواهد شد.