سالها است که طلا نقش تعیينکننده خود را بهعنوان پول جهانی، یا حتی ذخیرهای که بانکهاي مرکزی کشورهای مختلف برای جبران کسریهایشان در مبادلات بینالمللی خود نگهداری ميکنند، از دست داده است. در حال حاضر، این فلز قیمتی تنها 7/10 درصد از کل ذخایر رسمی بانکهاي مرکزی سراسر جهان را تشکیل ميدهد.(1)
بخش عمده این ذخایر اکنون از ارزهای معتبر، بیشتر از همه دلار آمريكا و سپس یورو، پوند انگلستان و ین ژاپن تشکیل شدهاند.
حال ميتوان پرسید در شرایطی که طلا نقش ذخیره رسمی بینالمللی را عملا از دست داده است، چرا قیمت آن تا بدین حد صعود کرده و طی 9 سال گذشته نزدیک به پنج برابر شده است؟ چرا مردم باید خواستار خریداری و نگهداری طلا باشند که بهرهای نميپردازد، نگهداری آن هزینه دربردارد و سقوط قیمت آن در مقاطع مختلف، هزاران سرمایهگذار را ورشکسته و خانه خراب کرده است؟
اگر نقش رسمی طلا به عنوان ذخیره بانکهاي مرکزی را کنار بگذاریم، قیمت طلا، همانند هر کالای دیگر در یک بازار آزاد، تابع عرضه و تقاضای آن است. از آن جا که عرضه طلا در سالهاي اخیر کاهش نیافته و افزایش هم داشته است، ميتوان نتیجه گرفت که صعود کنونی قیمت طلا ناشی از ازدیاد شدید تقاضا برای این فلز در بازارهای جهانی بوده است. اما چرا تقاضا برای طلا بايد تا این درجه افزایش یابد؟ پاسخ به این سوال، نیازمند شناسايی عواملی است که بر تقاضا برای نگهداری طلا تاثیر ميگذارند.
طلا برای تولید زیورآلات و نیز برخی کالاهای صنعتی مورد استفاده قرار ميگیرد. اما آمار موجود نشان ميدهند که طی سه سال گذشته، تقاضا برای طلا به منظور استفاده در زیورآلات و نیز مصارف صنعتی و دندانپزشکی، نه تنها افزایشی نداشته که به میزان قابل توجهی کاهش هم یافته است. (2) بنابراین افزایش شدید تقاضا برای طلا در سالهاي اخیر، انگیزههايی سوای «مصرف» معمولی این فلز داشته است.
از آنجا که نگهداری طلا بازده مشخص و مطمئنی (نظیر سود سپردههاي بانکی یا اوراق قرضه) به همراه ندارد، تبدیل دارايی به طلا و نگهداری آن، یا ناشی از پیشبینی افزایش قیمت این فلز است که در این صورت با نوعی بورس بازی یا شرطبندی (Speculation) سر و کار داریم یا برای امنیت خاطر و احتراز از گزینههايی است که به هرحال خطر از دست دادن اصل سرمایه را با خود دارند.(3)
صاحبان سرمایه ميتوانند پول خود را به صورت سپرده بانکی نگه دارند و سالانه سودی به دست آورند. یا ميتوانند اوراق قرضه خصوصی یا دولتی بخرند و سالانه بهرهای دریافت کنند. سرمایهگذارانی که ریسکپذیری بالاتری دارند، ميتوانند به بازار بورس روی آورند و با خرید سهام شرکتها، ضمن دریافت سود سالانه، از افزایش احتمالی قیمت سهام نیز منتفع شوند. پس چه دلیلی وجود دارد که سرمایهگذاران از این گزینهها صرف نظر کنند و به جای آنها طلا بخرند؟
واقعیت این است که در شرایط عادی، و برای اکثر سرمایهگذاران، تقریبا همه گزینههاي نامبرده، بر خرید و نگهداری طلا ارجحیت دارند و به همین دلیل در شرایط عادی، تقاضا برای طلا، و در نتیجه قیمت آن، چندان بالا نیست. بد نیست بدانیم که قیمت هر اونس طلا که در سال بحرانی 1980 تا 850 دلار هم صعود کرده بود، 21 سال بعد، یعنی در اوایل سال 2001 به قیمت 256 دلار خرید و فروش ميشد.
اما در حال حاضر اقتصاد جهان حال و روز خوبی ندارد. طی سه سال گذشته جهان گرفتار بحران مالی و اقتصادی شدیدی بوده که گرچه تا چندی پیش پایان یافته تلقی ميشد، اما با بروز بحران بدهیهاي اروپايی، بازگشت آن نامحتمل به نظر نميآید. شاخص سهام «داوجونز» (Dow Jones) آمريكا، طی سه سال اخیر 40 درصد کاهش یافته است. اوراق قرضه بسیاری از شرکتهاي بزرگ خصوصی و نیز اوراق قرضه بسیاری از دولتها، بخش بزرگی از ارزش خود را از دست دادهاند و خرید آنها با خطر از دست رفتن سرمایه همراه است. اوراق قرضه مطمئنتر، بهره بسیار نازلی ميپردازند (مثلا اوراق قرضه دوساله دولت آمريكا، سالانه فقط 71/0 درصد بهره ميدهد) و بنابراین جذابیت چندانی – غیر از اطمینان از بازگشت اصل سرمایه، آن هم به پول کاغذی – ندارند.
طی سالهاي اخیر صدها بانک ورشکسته شده و حتی سخن از فروپاشی نظام بانکی اروپا و آمريكا به میان آمده است. بدهیهاي سنگین دولتی در اروپا و آمريكا و حجم بی سابقه پولهاي تزریق شده برای مهار بحران مالی اخیر، برخی از تحلیلگران را نگران بروز تورمهاي لجام گسیخته در آینده ساخته است. در شرایطی از این دست که گزینههاي دیگر سرمایهگذاری با خطر همراهند یا بازده چندانی ندارند، طلا به عنوان محملی جذاب برای سرمایهگذاری و نیز ذخیره مطمئن ارزش، خودنمايی ميکند.
اما نکتهای که اغلب از آن غفلت ميشود، نوسانات شدیدی است که قیمت طلا دچار آن است و استفاده از آن را به عنوان محملی برای سرمایهگذاریهاي سنگین، سخت مخاطرهآمیز ميسازد. درست است که در دورههاي بحرانی اقتصاد، دورههاي تورمی شدید، و دورههاي اوج گیری بحرانهاي سیاسی، قیمت طلا به شدت افزایش ميیابد و سرمایهگذاران را منتفع ميسازد. اما با پایان گرفتن این قبیل بحرانها، قیمت طلا رو به کاهش ميگذارد و به هزینه تولید این فلز نزدیک ميشود. جدول زیر میانگین سالانه قیمت طلا را (به دلار) در سالهاي منتخب نشان ميدهد.
در روز 18 ژوئن 2010 (28 خرداد 1389) قیمت هر اونس طلا به 1256 دلار رسید. اما سپس رو به نزول گذاشت و اکنون (31 تیرماه) قیمت به 1195 دلار تنزل کرده است. (5) توجه دقیقتر به جدول بالا نکات مهمی را روشن ميسازد.
1– همانطور که در جدول مشاهده ميشود، در فاصله میان سال 1978 تا سال 1980، قیمت هر اونس طلا بیش از سه برابر شده است. اما ارقام فوق میانگینهاي سالانه را نشان ميدهند و نوسانات واقعی را برملا نميسازند. برای مثال، قیمت طلا که در پایان سال 1978 فقط 208 دلار بود، در نخستین ماه سال 1980 به 850 دلار هم رسید.
یعنی افزایشی بیش از 4 برابر در مدت 13 ماه. اما در حدود یک سال بعد، این قیمت به کمتر از نصف تنزل کرد و برای مدت 21 سال، با نوسانات نه چندان شدید، به روند نزولی خود ادامه داد.
2 - در ماه فوریه سال 2001، قیمت طلا به 256 دلار رسید. این بدان معنی است که قیمت هر اونس طلا در یک دوره 21 ساله، (از نقطه اوج در سال 1980 تا نقطه حضیض در سال 2001) در حدود 70 درصد قیمت خود را از دست داد.
در توضیح این نوسانات باید به یاد بیاوریم که سال 1979 همان سالی بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و پس از آن نیز ارتش شوروی افغانستان را اشغال کرد، ضمن آنکه سال 1980 هم با بحرانهاي سیاسی گسترده همراه بود و رسانههاي جهانی از حمله آمريكا به ایران و درگیری آمريكا و شوروی سخن ميگفتند.
همه اینها سرمایهگذاران خطرگریز را به خرید طلا ترغیب كرد که نتیجه آن افزایش تقاضا و قیمت این «مطمئنترین دارايی» بود. در حقیقت، افزایش قیمت طلا در سالهاي 1979 و 1980 نمونه آشکاری از تاثیر بحرانهاي سیاسی بر قیمت طلا به شمار ميرود.
اما افزایش قیمتی که از اواسط سال 2006 آغاز شد و در سالهاي 2009 و 2010 اوج گرفت، ماهیتی دیگر داشت. بحران مالی آمريكا از اواخر سال 2007 آغاز شد و در دوسال بعدی نیز ادامه یافت. بعد از آن هم بحران بدهیهاي دولتی در اروپا بروز کرد که پیامدهای آن هنوز کاملا روشن نیست. اینکه شتابگیری قیمت طلا قبل از بروز بحران مالی آمريكا آغاز شده، ميتواند به دلیل آن باشد که بورسبازان زیرک (همچنان که برخی از اقتصاددانان) بروز چنین بحرانی را پیشبینی کرده و به خرید طلا روی آورده بودند. در هر حال، تردیدی نميتوان داشت که افزایش شدید قیمت طلا در سالهاي اخیر، نمونهای بارز از تاثیر بحرانهاي اقتصادی بر تقاضا برای دارايیهاي مطمئن و لاجرم قیمت طلا بوده است. (6)
یکی از صاحبنظران، قیمت طلا را «انعکاس هراس سرمایهگذاران» از شرایط بازار دانسته است. این هراس ميتواند ناشی از خطر هرج و مرج و نا امنی سیاسی باشد یا خطر تعمیق و گسترش بحرانهاي اقتصادی ریشهدار، یا تورمهاي شدید و افسارگسیخته. اما این که در شرایط عادی، خرید و نگهداری طلا به عنوان محملی برای سرمایهگذاری، گزینه معقولی هست یا خیر، به شدت مورد مناقشه است. در حقیقت بسیاری از محققان بازده طلا را با گزینههاي دیگر سرمایهگذاری (خرید سهام یا اوراق قرضه یا ارزهای مختلف و غیره) مورد مطالعه قرار داده و به نتایج کاملا متفاوتی رسیدهاند. علت اصلی این استنتاجات متفاوت، دورههاي زمانی خاصی است که مبنای محاسبات آنها قرار گرفته است.
برای مثال، در دوره 10 ساله نوامبر 1999 تا نوامبر 2009، بازده طلا به میزان چشمگیری از بازده سهام بازارهای بورس و اوراق قرضه بالاتر بوده است. اما به یاد داشته باشیم که این دوره ده ساله، بحران مالی اخیر و کاهش شدید شاخصهاي سهام را در بر ميگرفته است.(7)
با انتخاب دورههاي دیگر زمانی، این مقایسه نتایج کاملا متفاوتی به دست ميدهد. برای مثال، در دوره 25 ساله 1982 تا 2007، شاخص سهام «S&P 500» آمريكا به طور متوسط 11 درصد در سال افزایش یافته؛ در حالی که طی همین دوره قیمت طلا 3 درصد در سال افزایش داشته است.
در دوره 15 ساله 1992 تا 2007 میانگین افزایش ارزش سهام در آمريكا 9 درصد در سال بوده؛ در حالی که ارزش طلا 5 درصد در سال بالا رفته است.(8) از این مقایسهها در نشریات اقتصادی و حرفهای فراوانند و نتیجه قاطعی از آنها به دست نميآید. به گفته یکی از صاحبنظران «درست است که قیمت طلا هماکنون به شدت افزایش یافته و بیتردید برای سرمایهگذارانی که در زمان مناسب طلا خریدهاند، بازده جذابی داشته است.
اما «زمان مناسب» تنها با نگاه به گذشته، روشن و آشکار ميشود. در اغلب دورههاي طولانی، خرید طلا سرمایهگذاری چندان پر منفعتی نبوده است.» (9) مطالعات متعدد دیگر نشان داده است که در بلندمدت، ارزش طلا حتی به اندازه نرخ تورم نیز افزایش نیافته است. (10)
اینکه آیا طلا به قیمتهاي گذشته باز خواهد گشت یا همچنان به روند صعودی خود ادامه خواهد داد، بستگی به شرایط اقتصادی جهان در ماهها و سالهاي آینده دارد. برخی از دستاندرکاران بازار طلا، که پایان بحران اقتصادی را در آینده نزدیک محتمل نميدانند، از افزایش قیمت طلا تا 3000 دلار در پایان سال میلادی جاری سخن ميگویند. در حقیقت چنانجه بحران بدهیهاي دولتی در اروپا مهار نشود، و پیش بینیها در باره بازگشت بحران جهانی تحقق یابد و نرخ بازده اوراق قرضه دولت آمريكا در همین حدود باقی بماند، دور نیست که روند صعودی قیمت طلا ادامه یابد و حتی شدت گیرد.
شواهدی که نشان از تمایل برخی دولتها (از جمله چین و هندوستان) به افزایش ذخایر طلای خود دارند نیز این احتمال را تقویت ميکند. (11)
از سوی دیگر، بسیاری از صاحبنظران صعود شدید قیمت طلا در ماههاي اخیر را حبابی ارزیابی ميکنند که با بهبود نسبی اقتصاد جهانی خواهد ترکید و بورس بازان طلا را ورشکسته خواهد کرد. به گفته یکی از آنها «آمار نشان ميدهد که از سال 1900 میلادی تا کنون، بازده طلا – پس از کنار گذاشتن تاثیر تورم – کلا 55 درصد بوده است. یعنی به طور متوسط بازدهای معادل نیم درصد در سال داشته است. بنابراین طلا محمل قابل قبولی برای سرمایهگذاری نیست. در دورههاي بحرانی، مردم وحشت زده ميشوند، به خرید طلا روی ميآورند و قیمت آن را تا مرزهايی که نميتوانند پایدار باشند، بالا ميبرند.
اما تاریخ نشان داده که با برطرف شدن بحران، قیمت طلا سقوط ميکند.» (12) البته تمام مطلب بر سر پیشبینی در مورد «برطرف شدن بحران» است که در مورد آن اتفاق نظر وجود ندارد. در حقیقت، شاخصهاي متعدد نشان از وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی جهان یا دست کم تداوم کسادی کنونی دارند. با این همه و به ویژه برای سرمایهگذاران غیرحرفهای، خرید و نگهداری طلا، شرطبندی خطرناکی به نظر ميآید که به ویژه با توجه به قیمت کنونی آن، که تمام مشخصات یک حباب را دارد، ميتواند خسارت بار باشد. اکثر صاحبنظران معتقدند که با توجه به جمیع جهات و بازار پرتلاطم طلا، عاقلانه این است که تمام تخممرغها در یک سبد گذاشته نشوند.
به عقیده این گروه، سرمایهگذاران حرفه ای بهتر است طلا را نیز در کنار دارايیهاي دیگر، در «پرتفو» خود بگنجانند و دیگران نیز فقط بخشی از پساندازهای خود را به صورت طلا نگه دارند.
منابع و پانوشتها
1 - World Gold Council. World Official Gold Holdings. June 2010
2 - See www.Gold.org (statistics)
3 - طلا واجد ارزش ذاتی است و در نتیجه (و برخلاف پولهاي کاغذی) هرگز نميتواند بی ارزش «اعلام» شود، درست همان طور که گندم و شیشه و چرم نميتوانند بی ارزش اعلام شوند. اما اغلب کالاهای واجد ارزش ذاتی، قابل نگهداری برای زمانهاي طولانی نیستند و دیگر خصوصیات ویژه طلا را نیز ندارند. به همین دلیل از چند هزار سال پیش، طلا، به عنوان مناسبترین محمل ذخیره ارزش مطمئن، مقبول و مطلوب انسانها بوده است. هماکنون نیز در سراسر جهان مردم عادی بخشی از پسانداز خود را به صورت طلا نگهداری ميکنند.
4 - برای مشاهده ماخذ جدول ر.ک. به سایت. goldprices.com/GoldHistory برای مشاهده قیمت روزانه طلا در سالهاي مختلف ر.ک. به http://www.onlygold.com/tutorialpages/SearchPricesFS.asp. لازم به توضیح است که قیمت طلا در بازارهای جهانی به دلار و برای هر اونس طلا (با عیار 9/999 که عیار 24 هم خوانده ميشود) اعلام ميشود. هر اونس برابر با 103/31 گرم است. علاقهمندان به اطلاعات بیشتر در این زمینه ميتوانند به سایتهاي www.gata.org و clipmarks.com نیز مراجعه کنند.
5 - ن. ک. به www.onlygold.com/tutorialpages/SearchPricesFS.asp
6 - یک دلیل دیگر افزایش تقاضا برای طلا، ترس از شتاب گیری تورم است که نمونههاي شدید آن را در دورههاي تورمهاي مهار گسیخته و یک نمونه خفیفتر آن را از اواسط دهه 1970 و دوران رکود تورمی (Stagflation)کشورهای پیشرفته غربی شاهد بودهایم. اما در حال حاضر اقتصاد کشورهای پیشرفته مواجه با کاهش عمومی قیمتها (Deflation) هستند که تشدید آن ميتواند بر دامنه و عمق بحران کنونی بیفزاید.
7 - matterhornassetmanagement.com. Dec. 7, 2009
8 - Gold vs. the S&P 500. Sept. 28, 2007
9 - همانجا
10 - see Gold is a “Crisis Hedge” not an Inflation hedge. clipmarks.com and An important history lesson: Gold’s dramatic rise and fall in 1980s seekingalpha.com Mar 17, 2010
11 - Top Chinese Economists Call For Government To Ditch U.S. Treasuries And Buy Gold. www.businessinsider.com | Jul. 19, 2010
12 - Gold Bauble Or Bubble…? www.istockanalyst.co July 10, 2010
لازم به تاکید است که ارزیابیهاي مختلف از بازده طلا در مقایسه با محملهاي دیگر سرمایهگذاری، آنقدر متفاوت است که ميتواند گمراه کننده باشد. مثلا در جايی ميخوانیم «اگر شما در سال 1999 مبلغ 10 هزار دلار طلا خریده بودید، در پایان سال 2009 سرمایهتان به 38300 دلار رسیده بود. این یعنی افزایشی معادل 283 درصد. اما اگر همان 10 هزار دلار را در بورس گذاشته بودید، بر اساس شاخص (S&P 500) مبلغ 1400 دلار هم کسر ميآوردید. یعنی زیانی معادل 14 درصد متحمل ميشدید.» اما در جای دیگری ميخوانیم «بر اساس مطالعهای که در دانشگاه پنسیلوانیا صورت گرفته، اگر در سال 1802 یک دلار در بازار بورس سرمایهگذاری کرده بودید، در سال 2001 بیش از 599 دلار سود ميبردید. اگر یک دلارتان را در اوراق قرضه سرمایهگذاری کرده بودید، در سال 2001 بیش از 952 دلار سود نصیبتان ميشد. اما اگر آن یک دلار را طلا خریده بودید، در سال 2001 فقط 98 سنت داشتید، یعنی 2 درصد هم زیان کرده بودید. (همه ارقام پس از احتساب تورم به دست آمده اند).»