محمد درویش، فعال محیط زیست در یادداشتی نوشت: آبی که از خوزستان گرفتهایم، معادل نیاز آب شرب ۷۸میلیون ایرانی است!
مطابق معاهدههای بینالمللی مورد تایید سازمان ملل متحد، تنها زمانی که هیچ راهی برای تامین آب شرب مردم وجود نداشته باشد، دولتها مجازند تا از ابزار مخرب و گرانی به نام طرحهای انتقال آب بینحوضهای استفاده کنند.
اینک دوباره به جداول دو تا چهار نگاه کنید؛ آیا واقعاً هفتاد و هشت میلیون ایرانی در مضیقه آب شرب بودند که به چنین عملیات مخربی در چنین ابعاد حیرتانگیزی و با صرف بودجههایی معادل دهها برابر بودجه سالانه بزرگترین و راهبردیترین وزارتخانه کشور - آموزش و پرورش - چراغ سبز نشان دادیم؟!
پاسخ البته که منفی است. نکته مهم این است که عملاً هیچ ارادهای برای بهینهکردن مصرف آب در حوضههای مقصد، استفاده از آب خاکستری، ایجاد تصفیهخانه، مهار و تصفیه شیرابهها و پسابهای بخش کشاورزی، صنعت و خانگی، بازچرخانی آب، کاهش ضایعات در بخش کشاورزی و کاهش سرانه مصرف آب و نزدیککردن آن به حد استانداردهای جهانی، یعنی صد و پنجاه تا صد و هشتاد لیتر در روز و مهار حدود سیدرصد هدر رفت آب در شبکههای لولهکشی آب شهری انجام نشده است و در عوض، بدترین و مخربترین کار، در اولویت قرار گرفته! چرا؟
ما با چنین تفکر و راهبردی نیاز به دشمن نداریم. یک دشمن عاقل هم نیاز به لشکرکشی به ایران ندارد، فقط کافی است انتظار بکشد تا ما خود، میخ آخر را به تابوت تابآوری وطن بزنیم. درحقیقت، اگر این چندساله دچار شدیدترین تحریمها نشده و پول کافی در اختیار داشتیم، تاکنون همه آن طرحهای افیونی انتقال آب را نهایی کرده و اینک ابعاد فاجعه چند برابر امروز بود. راستی! از این بخت خوش حالا باید بخندیم یا گریه کنیم؟