جو بایدن، رییسجمهور جدید ایالات متحده امریکا، از روز نخست شروع به کارش سلسله اقدامهای فوری در جهت کاهش حمایت امریکا از عربستان سعودی در جنگ یمن اجرایی کرده است. او وعده داده است که به مساله حقوق بشر در عربستان بیشتر توجه کند، تمام حمایتهای امریکا را از عملیات تهاجمی عربستان سعودی در یمن قطع و رویکرد پیشین امریکا در قبال پرونده هستهای ایران را احیا کند.
اعتماد در ادامه نوشت: این تصمیمها درست در مقابل رویکرد چهارساله دولت پیشین ایالات متحده امریکا در زمینه دادن چک سفید امضا به سران عربستان برای اقدامهای منطقهای ریاض است. با این حال مجتبی امانی، رییس سابق دفتر حافظ منافع ایران در مصر، معتقد است که این اقدامها نمادین هستند و در واقع به معنای تغییر بنیادین رویکرد امریکا در برخورد با عربستان سعودی محسوب نمیشود. در ادامه گفتوگوی مجتبی امانی، رییس سابق دفتر حافظ منافع ایران در مصر را مطالعه میکنید.
یک ماه بعد از روی کار آمدن جو بایدن، چندین گام عملی جهت حمایت از اقدامهای ثباتزدای عربستان سعودی در منطقه برداشته شده است. فکر میکنید آیا راهبرد امریکا در قبال ریاض به شکل بنیادین تغییر کرده است؟
به نظر نمیرسد که در استراتژی کلان امریکا در قبال مسائل منطقه و روابط امریکا با کشورهایی مانند عربستان سعودی یا رژیم اسراییل تغییرات مهم و بنیادین رخ داده باشد. استراتژی امریکا درباره این کشورها در زمان دولتهای جمهوریخواه و دموکرات تغییر چندانی نمیکند و فقط ممکن است در تاکتیک تفاوتهایی در رفتار وجود داشته باشد.
در دوره ترامپ نوعی عدم تعادل در روابط امریکا با رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی دیده شد. به نظر میرسد که بایدن در تلاش برای رفع به هم خوردگی تعادل در سیاستهای داخلی یا خارجی که ترامپ در دوره چهار ساله خودش در پیش گرفته بود، تغییراتی نمادین را در برابر عربستان سعودی یا رژیم صهیونیستی در پیش بگیرد. آنچه در مورد نمادهای تغییر رفتار واشنگتن با رژیم سعودی یا رژیم صهیونیستی گفته شده، صرفا نوعی اعمال تنظیم مجدد در روابط امریکا با تلآویو و ریاض است.
اگر فقط امریکا رویکرد بازتنظیم روابط در پیش گرفته است، چرا بر اساس گزارشهای رسانهای و برخی رفتارهای علنی، نوعی اضطراب و احساس وحشت در میان سران عربستان مشاهده میشود؟
همین به هم خوردگی تعادل در سعودیها هم مشاهده میشود. آنها هم با رفتارهای خودشان نسبت به ترامپ باعث تشدید این عدم توازن شدهاند. دونالد ترامپ بهطور مشخص به سعودیها به عنوان منابع مالی سرشار و بیپایان نگاه میکرد، دقیقا سعودیها هم تعادل خودشان را در برابر امریکا از دست دادند. بدنه اصلی سعودیها بعد از شکست ترامپ در انتخابات اخیر دچار نوعی سرخوردگی در مسائل جاری منطقه شد. هر چند ترامپ بهرغم همه شعارها و نمایشها، گامی عملی در جهت اجرای خواسته سعودیها در منطقه برنداشت، اما در میان سران کنونی سعودی، به ویژه محمد بن سلمان، ولیعهد، نوعی توهم ایجاد شده بود که میتواند در سایه حمایت ترامپ بهزعم خودش با جمهوری اسلامی ایران مقابله کند و به عنوان کشور برتر عربی در منطقه سیاستهای توسعهطلبانه و گستاخانه خود را در منطقه اعمال بکند.
جنگ یمن تنها یک نمونه از این نوع سیاستها بود. در هر حال امریکاییها در دوران ترامپ نتوانستند که از سعودیها حمایتی موثر داشته باشند که باعث نشود سعودیها در این جنگ شکست بخورند و امروز شاهدیم که عملا همه اذعان دارند که عربستان سعودی در باتلاق جنگ یمن گرفتار شده است.
فکر میکنید از آنجا که جو بایدن، رییسجمهور امریکا یکی از اولویتهای سیاست خارجی خودش را در منطقه خاورمیانه پایان جنگ یمن عنوان کرده است، سرنوشت این جنگ ۶ ساله به کجا برسد؟
قطعا اقدامهای امریکاییها در مورد جنگ یمن میتواند به نوعی متضمن اجبار عربستان سعودی به عقلگرایی و در پیش گرفتن سیاستهای عاقلانه در منطقه باشد. امریکاییها دریافتهاند که دخالت سعودیها در یمن و جنگ سعودیها علیه مردم این کشور به نفع عربستان سعودی و به نفع کشورهای طرفدار امریکا در منطقه نیست. محمد بن سلمان با توجه به روحیه متکبرانهای که دارد، نیاز به اعمال فشار خارجی برای پایان این درگیری دارد. ارزیابی تحلیلگران منطقهای و بینالمللی از دخالت و جنگ سعودیها در یمن، این است که این جنگ در هر حال به سود جریان ضدایرانی نبوده و بلکه توانسته پایههای نفوذ جمهوری اسلامی ایران را در منطقه بیش از پیش مستحکمتر کند.
در کنار یمن، ریاض از زمان اعلام نتایج انتخابات امریکا، گامهایی را هم خلاف مسیری که در گذشته در پیش گرفته بود، برداشته است، از جمله لغو محاصره قطر و آزادی برخی زندانیان سیاسی و فعالان حقوق زنان، گفته میشود که این اقدامها جهت کاهش فشار و راضی کردن دولت امریکا انجام میشود. فکر میکنید این اقدامها تا چه اندازه استمرار و ریاض در مورد آنها جدیت داشته باشد؟
این هم در چارچوب مطلبی است که قبلا عرض کردم. سعودیها در منطقه سیاستهایی در پیش گرفته بودند که باعث این شد که حتی منافع امریکا در منطقه به خطر بیفتد. بهطور مثال در مورد قطریها، مشخص بود که سعودیها اشتباه فاحشی کرده بودند و بسیاری از تحلیلگران خارجی اعتقاد دارند که اعمال از سر غرور و تکبری که سعودیها در برابر قطر در پیش گرفتند، باعث شد که قطر بیش از گذشته به ایران نزدیک شود و سعودیها در منطقه یاران سنتی خودشان را از دست بدهند.
در میان ۶ کشور عربی جنوبی خلیجفارس که شورای همکاری خلیجفارس را تشکیل دادهاند، در ابتدا تنها عمان در میان آنها بود که سیاست متفاوتی نسبت به عربستان سعودی در قبال ایران داشت. بعد از حمله عراق به کویت، کویتیها هم تا اندازهای حساب خودشان را از ۴ کشور دیگر جدا کردند. بعد از اتفاقاتی که میان قطر و سعودی در منطقه رخ داد، عملا شکاف در شورای همکاری خلیجفارس نسبت به هر زمان دیگر عمیقتر شد.
در مساله جاری یمن اماراتیها هم با سعودیها دچار اختلاف شدهاند و عملا شورای همکاری خلیجفارس دچار بنبست و اختلاف شده است. این واگرایی در میان کشورهای عربی جنوب خلیجفارس، قطعا برای امریکاییها هم خوشایند نیست و دنبال این هستند که مجددا این کشورها را بهزعم خودشان برای ایجاد یک محور قدرتمند در برابر ایران، به هم نزدیک کنند.
چندی پیش شاهد پیشنهاد رییسجمهور فرانسه، در مورد دعوت از عربستان برای حضور در مذاکرات هستهای با ایران بودیم، فکر میکنید در شرایط کنونی تا چه اندازه حرفشنوی و پذیرش در میان اروپاییها و امریکا برای قبول مطالبات عربستان در گفتگو با ایران وجود داشته باشد؟
سعودیها مدت زیادی است که به دنبال ورود به کشورهای مذاکرهکننده با ایران هستند و بارها هم اعلام کردهاند که ما هم علاقهمندیم که در این مذاکرات حضور داشتهباشیم. ایران، چون تاکنون مذاکرات را محدود به موضوع هستهای میدانست، مخالف ورود سعودیها به این جریان بوده است.
آنچه امروزه در رفتار اروپاییها و امریکاییها مشاهده میکنیم که مجددا به دنبال طرح مسائلی مانند قدرت موشکی ایران و نفوذ منطقهای ایران در مذاکرات هستند که به نوعی بر هم زدن توافقهای اخیر محسوب میشود، چراکه ایران ورود هرگونه مساله غیرهستهای را در مذاکرات نفی کرده بود.
سعودیها نفوذ منطقهای ایران را به عنوان یک عامل تهدیدکننده علیه خودشان میدانند. اصل ادعای ورود سعودیها به مدخل مذاکرات از سوی ایران رد شده است و امکان ورود سعودیها به این مذاکرات وجود ندارد، مگر اینکه ایران بخواهد در مورد موضوعهای منطقهای گفتگو کند که در آن شرایط هم مذاکراتی متمایز از مذاکرات با قدرتهای جهانی خواهد بود که با حضور کشورهای منطقه انجام میشود. از آنجا که ایران اعلام کرده است هیچ قصدی برای مذاکره مجدد برجام و توافق هستهای ندارد، به طریق اولی اساسا خواست یا پیشنهاد عربستان سعودی برای شرکت در مذاکرات مردود است.
در ابتدای کار دونالد ترامپ، عربستان سعودی داعیهدار تشکیل یک ائتلاف عربی-اسلامی بزرگ بود که از جمله شامل یک ائتلاف نظامی برای حمله به یمن و آنچه نفوذ منطقهای ایران خوانده میشد، هم بود. بعد از گذشت چند سال این روزها، چیز زیادی از آن ائتلاف ادعایی باقی نمانده است. با توجه به فشار برای پایان جنگ یمن، فروپاشی ائتلاف ادعایی و تغییر سیاست کاخ سفید، فکر میکنید آیا عربستان همچنان انگیزه و عزمی برای استمرار جاهطلبیهای اینچنینی دارد؟
این جاهطلبیها موضوع جدیدی نیست و در میان بسیاری از کشورهای عربی از گذشته وجود داشته و در آینده هم وجود خواهد داشت. بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه عرب، به دنبال در دست گرفتن رهبری جهان عرب هستند و رقابتهای زیادی میان آنها برای این هدف وجود دارد.
زمانی مصر، زمانی صدام و بعد از آنها عربستان سعودی، تلاش داشتند که این رهبری را در اختیار بگیرند. اما تشتت و اختلاف و عدم دوراندیشی در سیاستهای سران عرب باعث شده است که مجموعه کشورهای عربی و اتحادیه عرب نتوانند به حداقلهایی از مبانی وحدت یا حتی همکاریهای تاکتیکی بلندمدت برسند و این مساله باعث شده است که هرگونه دورنمای رهبری هر یک از این کشورها را تحت تاثیر خودش قرار دهد و به نظر نمیرسد که چه سعودیها و چه دیگر کشورها با توجه به انشقاق و اختلافهایی که در میان کشورهای عربی وجود دارند، بتوانند رهبری کشورهای عربی را در اختیار بگیرند و یک قدرت تمام عربی ایجاد کنند.
با توجه به تحولات اخیر، تصور میکنید دورنمایی از یک نوع گفتوگوی منطقهای که یک طرف آن ایران و در سوی دیگر عربستان حضور داشته باشد، وجود دارد یا نه؟
گرچه باید به چنین دستاورد مثبتی امیدوار بود، اما بعید است که سعودیها به چنین گفتگوهایی تن بدهند. بخشی از صاحبنفوذترین مقامهای فعلی خاندان حاکم در عربستان، دشمنیها و خصومتهای شدید و عمیقی علیه جمهوری اسلامی ایران دارند و تصور نمیشود که حاضر باشند در هرگونه همکاری منطقهای با ایران مشارکتی کنند. تصور میکنم شاید همچنان عناصری در دربار سعودی و در میان خانواده سلطنتی وجود داشته باشند که در صورت دستیابی به قدرت، به حل مسائل با ایران تمایل نشان دهند، اما در حال حاضر با توجه به رویکردی که سررشتههای قدرت را دربار سعودی در اختیار دارد، تصور نمیکنم که تمایلی برای مذاکره و همکاری و تعامل با ایران در آینده نزدیک وجود داشته باشد.