فرارو- «دانیل السبرگ»، یک تحلیلگر سابق نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا بود که در سال ۱۹۷۱ با انتشار اسناد مربوط به تحقیق فوق سری پنتاگون درباره تصمیمگیری دولت ایالات متحده در جنگ ویتنام، نشان داد که مبنای این تصمیم گیری برای ورود به جنگ تنها دسیسهها و توطئههای عامدانه دولت آمریکا بود. السبرگ در سال ۲۰۰۶ برنده جایزه احیای حق (معروف به جایزه نوبل آلترناتیو) شد و همچنین به خاطر شکل دادن یک مثال مهم از تئوری تصمیم یا تئوری انتخاب به نام «تناقض السبرگ» شهرت یافت. اکنون پس از سال ها، السبرگ طی یاداشتی که در نشریه گاردین منتشر کرد، تأکید دارد که شرایط کنونی مناسبات ایران و ایالات متحده، مشابه وضعیت دوران جنگ ویتنام است و دونالد ترامپ قصد دارد تا به همان شیوه ورود آمریکا به جنگ ویتنام، تنش نظامی با ایران را در روزهای پایانی دولت خود، به یک جنگ نظامی بدل کند. در ادامه مقاله دانیل السبرگ در نشریه گاردین و تحلیل او از وضعیت کنونی تنش میان ایالات متحده و ایران را ملاحظه خواهید کرد.
زمانی که ترامپ طرفداران اوباش و خشونت طلب خود را به تجمع در برابر ساختمان کنگره ایالات متحده تشویق میکرد و این افراد حتی این ساختمان را به اشغال خود درآوردند، دیگر بر کسی پوشیده نماند که ترامپ هیچ محدودیتی برای سوءاستفاده از قدرت، در حدود دو هفته باقی مانده از ریاست جمهوری خود قائل نیست. اقدام طرفداران ترامپ در روز چهارشنبه (اشغال ساختمان کنگره)، اگرچه اقدامی خشونت بار و بُهت آور بود، اما من میترسم که او ممکن است در چند روز آینده چیزی بسیار خطرناکتر را در پیش گیرد و آن هم جنگ طولانی مدت با ایران باشد. آیا ممکن است ترامپ آنقدر خیالاتی شده باشد که تصور کند چنین جنگی به نفع ملت آمریکا یا منطقه و یا حتی منافع کوتاه مدت خودش است؟ رفتار و وضعیت روحی وی در این هفته و طی دو ماه گذشته، آشکارا به این سوالات پاسخ میدهد.
اعزام این هفته بمب افکنهای راهبردی B-۵۲ از داکوتای شمالی به سواحل ایران- که چهارمین مأموریت پروازی از این نوع در طی هفتههای اخیر بود- همراه با افزایش نیروهای آمریکایی در منطقه، هشداری است که نه فقط برای ایران، بلکه برای ملت آمریکا و همه ما باید مورد توجه قرار گیرد. با شروع این پروازها در اواسط ماه نوامبر، رئیس جمهور آمریکا در بالاترین سطح از آمادگی برای حمله به تأسیسات هستهای ایران در پاسخ به حملات احتمالی ایران (یا شبه نظامیان مورد حمایت این کشور در عراق) بود، امری که تاکنون رخ نداد. در واقع سازمانهای اطلاعاتی ارتش و اطلاعات آمریکا، مانند جنگهای ویتنام و عراق، به طور مکرر اطلاعات نادرستی را در اختیار روسای جمهور قرار داده اند که همیشه بهانههایی برای حمله به دشمنان خیالی ما شده اند. گاه این سازمانها متوسل به اقدامات پنهانی میشدند که حتی مخالفان دولت و جنگ را وا میداشت تا اقدامات تلافی جویانه آمریکا را تأیید کرده و بپذیرند. به نظر میرسد ترور دکتر محسن فخری زاده، یکی از برترین دانشمندان هستهای ایران در ماه نوامبر، یکی از این اقدامات پنهانی و تحریک آمیز بوده است. اگر چنین فرضیهای درست باشد، به نظر میرسد این اقدام نیز به مانند ترور یک سال پیش ژنرال سلیمانی، تاکنون اقدامی بی ثمر و شکست خورده باشد.
با این حال به نظر میرسد که در حال حاضر، هنوز زمان کافی برای ایجاد یک سناریو از اقدامات و واکنشهای خشن در قبال ایران وجود دارد که میتواند مانع از سرگیری توافق هستهای ایران توسط دولت جدید بایدن شود. یک هدف برجسته که نه تنها دونالد ترامپ، بلکه متحدان او یعنی اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را گرد آن جمع کرده است. بدیهی است که این سناریو به چیزی بیش از ترورهای فردی و حذف فیزیکی افراد نیاز دارد تا ایران را تحریک به واکنش وسیع کند تا بتوان یک حمله هوایی گسترده به ایران را پیش از پایان ریاست جمهوری ترامپ توجیه کند. با این حال ستاد برنامه ریزی ارتش آمریکا و افراد دخیل در این سناریو، وظیفه دارند تا برنامه ریزی لازم برای مقابله با این چالش را به انجام برسانند.

من خودم نیم قرن پیش در ماجرای جنگ ویتنام، ناظر چنین برنامه ریزی بودم. در ۳ سپتامبر ۱۹۶۴ - درست یک ماه پس از آنکه دستیار ویژه «جان تی مک ناتون»، معاون وزیر دفاع در امور امنیت بین المللی شدم - یادداشتی را دفترم در پنتاگون دیدم که توسط رئیسم مک ناتون نوشته شده بود. وی در این گزارش پیشنهاداتی را مطرح کرده بود که احتمالاً میتوانست سبب تحریک ویتنام شمالی به واکنش نظامی شود. وی زمینههای «مناسبی» را برای ورود آمریکا به این مسئله «درصورت تمایل»، مطرح کرده بود.
چنین اقدامات تعمدی «که باعث ایجاد واکنش از سوی ویتنام شمالی میشدند» (همانطور که پنج روز بعد توسط همتای مک ناتون در وزارت امور خارجه، یعنی «ویلیام باندی» دستیار وزیر خارجه بیان شد)، میتوانست شامل «ترتیب گشتهای متعدد دریایی ایالات متحده در نزدیکی سواحل ویتنام شمالی» بود. در واقع این گشتها در آبهای ساحلی ۱۲ مایلی که ویتنام شمالی ادعای مالکیت آن را میکرد، صورت میگرفت و حتی پیش بینی شده بود که در صورت لزوم این کشتیها به حدی به ساحل نزدیک شوند که واکنش نظامی ویتنام شمالی اجتناب ناپذیر شود. در واقع در این برنامه که مک ناتون آن را «فشار کامل به ویتنام شمالی» مینامید، هدف تحریک ویتنام شمالی به واکنش نظامی بود که بتواند اقدام آمریکا را توجیه کند. به تدریج سناریو بمب گذاری، که به ویژه «باعث غرق شدن کشتیهای آمریکایی» میشد، در پیش گرفته شد.
من تاحدودی احساس میکنم که شاید چنین برنامه ریزی هایی، به کارگردانی دفتر بیضی شکل کاخ سفید، برای تحریک ایران و در صورت لزوم بهانهای برای حمله به این کشور، در روزهای پایانی دولت دونالد ترامپ و در رایانههای پنتاگون، سیا و کاخ سفید وجود داشته باشد. این بدان معناست که در آن آژانسها مقاماتی وجود دارند - شاید یکی از آنها هم اکنون در پشت میز قدیمی من در پنتاگون نشسته است - که در صفحه نمایش رایانههای امن خود، با گزارشهای کاملا طبقه بندی شدهای به مانند آنچه مک ناتون و باندی در سپتامبر ۱۹۶۴ بر روی میز کار من گذاشته بودند، روبرو شده اند.
من همیشه پشیمان بودم که چرا آن یادداشتها را کپی نکرده و همراه با بسیاری از پروندههای محرمانه و فوق العاده سری دیگر که در آن زمان در دفتر کار من بود و همگی اسناد دروغ گویی و تبلیغات نادرست نهاد ریاست جمهوری وقت بود، منتشر نکردم. من میتوانستم به جای انتشار این اسناد در مطبوعات در سال ۱۹۷۱ یا افشای اولیه آنها در سال ۱۹۶۹، پنج سال زودتر و در سپتامبر ۱۹۶۴ آنها را به کمیته تحقیق سناتور فولبرایت، ارائه دهم و از فرو رفتن بیشتر آمریکا در جنگ ویتنام جلوگیری کنم.
اسناد یا پروندههای دیجیتالی که به قصد تحریک ایران به اقدام نظامی و در ادامه سناریوی «تلافی جویانه آمریکا در برابر اقدامات نظامی ایران» تهیه شده اند و به صورت سری و محرمانه نگهداشته شده اند، نباید لحظهای به دور از چشم کنگره ایالات متحده و افکار عمومی آمریکا بمانند. مبادا قبل از ۲۰ ژانویه، با تحریک ایران به جنگ، یک اتفاق فاجعه بار دیگر در برابر چشمان ما قرار داده شود. اتفاقی که بالقوه میتواند بسیار بدتر از ویتنام باشد و همه منطقه خاورمیانه را درگیر خود کند. به عبارت دیگر خیلی دور از ذهن نیست که چنین سناریویی برای ایران توسط این رئیس جمهور دیوانه انجام شود و نه جامعه و نه کنگره نتواند مانع از انجام این کار شود. من امروز و این هفته، و نه ماهها و سالها پس از چنین جنگ احتمالی، با تمام قدرت و شجاعانه هشدار میدهم که چنین سناریویی ممکن است در حال رخ دادن باشد و تأکید میکنم که افشای چنین اسنادی میتواند وطن پرستانهترین اقدام تمام عمر یک فرد باشد.