فرارو- شیوع ویروس کرونا که در ایران از شهر قم شروع شد به سرعت کل کشور را فراگرفته و تبدیل به یک پدیده اپیدمیک شده است. دولت از ابتدای ورود کرونا به کشور تاکنون دچار نوعی سردرگمی در کنترل این بیماری و رساندن صدمههای آن به حداقل بوده است. مردم هم همکاریهای لازم را برای پیشگیری از شیوع انجام نمیدهد. اخیرا تحقیقی در رسانهها مطرح شده که مدعی است، اگر مردم همکاری نکنند احتمال مرگ سه و نیم میلیون ایرانی بر اثر شیوع کرونا وجود دارد.
به گزارش فرارو؛ مهمترین راه برای کنترل ویروس کرونا کاستن از سطح تعامل و برخورد مردم با یکدیگر است. پیشگیری از شکلگیری اجتماعات، سفرهای و حضور مردم در کوچه و خیابان بیشترین تاثیر را در کاهش افراد مبتلا دارد. راهکار دولت در این باره تاکنون بیشتر توصیهای و تبلیغاتی بوده است. دولت توصیه میکند که مردم در خانه هایشان بمانند، اما به نظر میرسد این راهکار نتیجه نداده است و مردم خیلی توصیه پذیر نیستند.
شیوع ویروس کرونا تاکنون باعث شده که کشورهایی همچون ایتالیا و فرانسه اعلام قرنطینه کنند و بسیاری از کشورهای جهان نیز مقرارت سفت و سختی در این باره اعمال کرده اند. در ایران نیز جدای از فعالیتهای تبلغیاتی و توصیههای دولتی، در ورودی شهرهای تب مسافران برای کنترل بیماری سنجیده میشود. از طرف دیگر مدارس و دانشگاهها تعطیل شدهاند، اما مراکز دولتی و ادارات همچنان به کار خود ادامه میدهند. دولت توصیه به دورکاری کرده است، با این حال بسیاری از مشاغل امکان دورکاری ندارند.
از طرف دیگر با فرارسیدن تعطیلات نوروز آغاز سال جدید بسیاری از مردم با حضور در خیابان و بازار دست به خرید عید میزنند و یا اینکه عزم سفر کرده اند. این روزها ترافیک به جادهها بازگشته است.
رفتار توصیهای دولت انتقادهای فراوانی در پی داشته است. منتقدان میگویند دولت باید قاطعتر عمل میکرد و با رویکردی نظامی و اعمال مقررات عبور و مرور و نهایتا قرنطینه مانع از حضور مردم در خیابانها و سفرهای غیر ضروری آنها میشد. با این حال دولت این استدلال را نمیپذیرد و به ویژه رییس جمهور تاکید میکند که خبری از قرنطینه نیست.
بیشتر بخوانید:
حالا اخیرا سه سناریو از سوی یکی از استاد برجسته دانشگاه شریف درباره احتمالات شیوع کرونا خبرساز شده است.
دکتر علینقی مشایخی چهره ماندگار مدیریت و استاد برجسته دانشگاه شریف با استفاده از متدولوژی پویاییشناسی سیستمها، که توان بسیار خوبی در شبیهسازی پدیدههای اپیدمیکی مثل کرونا دارد اقدام به شبیهسازی این پدیده کرده و نسخه مقدماتی آن را منتشر کرده است.
در این تحقیق اپیدمی ویروس کرونا در سه سناریو خوشبینانه، وضعیت میانه و حالت بدبیانه بررسی شده است.
حالت اول: حالت ایدهآل
در این حالت فرض شده که یا مردم بسیار فهیماند و یا حاکمیت با قوه قهریه وارد میشود و در نتیجه حجم ارتباطات مردم ۸۰ درصد کاهش مییابد. علاوه بر این در همین ارتباطات محدود با رعایت شدید اصول بهداشتی نرخ سرایت ۶۵درصد کاهش یابد.
در این حالت مدل نشان میدهد که تعداد بیماران در روز چهلام شیوع (تقریبا اوایل فروردین) به حداکثر خود یعنی ۱۲۰ هزار نفر میرسد (نقطه اوج نمودار). در این حالت تقریبا ۱۲ هزار نفر تا پایان بحران جان خود را از دست خواهند داد.
حالت دوم: عدم توجه به کاهش ارتباطات
در این حالت فرض شده است که رعایت بهداشت به اندازه حالت قبل باشد، اما فقط پنجاه درصد ارتباطات کاهش یابد (تقریبا مشابه وضعیت فعلی). در این حالت مدل نشان میدهد در روز ۵۰ام شیوع تعداد بیماران به نقطه اوج خود یعنی ۳۰۰ هزار نفر میرسد. در این سناریو ۱۱۰ هزار نفر تا پایان بحران جان خود را از دست خواهند داد.
حالت سوم: بدترین حالت
در این حالت فرض شده که ارتباطات همان پنجاه درصد کاهش یابد. اما وضعیت بهداشتی بدتر شود و نرخ سرایت بیماری در اثر رعایت بهداشت فقط ۴۰ درصد کمتر شود و نه ۶۵ درصد. در این سناریو در روز ۱۲۰ام شیوع (تقریبا اواخر خرداد سال بعد) تعداد بیماران به نقطه اوج خود یعنی ۴ میلیون نفر و تعداد مرگ و میر تا پایان بحران به ۳/۵ میلیون نفر خواهد رسید.
این تحلیل مقدماتی است و ممکن است فروض آن با استفاده از نتایج تحقیقات مختلف در زمینه ویروسشناسی دچار تغییر شود، اما همین تحلیل مقدماتی تا حد بالایی ناامیدکننده است.
جمعبندی پژوهش مشایخی
- کشور با چالش بزرگی در مهار کرونا مواجه شده است.
- بدون محدود کردن جدی مردم با هم و جلوگیری از اجتماعات و حتی تعاملات عادی بین افراد کرونا میتواند لطمات جانی زیادی ببار آورد و پی آمدهای اقتصادی و اجتماعی فاجعه باری برای کشور داشته باشد.
- باید هر چه سریعتر محدودیت های گسترده و جدی در ارتباطات و تعاملات بین افراد ایجاد کرد و حتی الامکان شرایط ماندن در خانه و کار از خانه را فراهم آورد.
- در واحد های خدماتی و تولیدی که اجبار به حضور افراد است باید نهایت دقت در مصون کردن ارتباطات و رعایت بهداشت انجام پذیرد.
- انجام و مدیریت شرایط بالا نیازمند یک مدیریت و رهبری مقتدر دارد.
- فراهم سازی شرایط لازم برای اعمال محدودیت مزبور نیاز به برنامه ریزی و تمهیدات جدی دارد که فقط از یک مدیریتی با قدرت فکری زیاد و همت بلند بر می آید.
متن کامل پژوهش دکتر مشایخی را در اینجا دریافت کنید.
واکنشهای زیادی به این تحلیل وجود ندارد چرا که تحلیلی فنی و آماری است و نیاز به کار علمی دارد.
تحلیل دکتر مشایخی در آسوشیتدپرس انتشار داده شده است. این رسانه جزییات این تحقیق را به نقل از گزارشی از افروز اسلامی خبرنگار صداوسیما در تلویزیون بازتاب داده است.
دکتر علینقی مشایخی
علینقی مشایخی استاد مدیریت دانشگاه صنعتی شریف، دانشآموخته دانشگاه امآیتی و رئیس انجمن ایرانی پویاییشناسی سیستمهاست او در سال ۱۳۷۸ با کمک وزارت صنایع و سازمان برنامه دانشکده مدیریت دانشگاه صنعتی شریف را تأسیس کرد.
پیشتر برخی گزارش ها از این حکایت داشت که ممکن است در ایران تعداد مبتلایان از پنجاه درصد نیز عبور کند. اما این آمار و اطلاعات از سوی وزارت بهداشت رد شد. با این حال مقامات اروپایی در پیشبینیها خود احتمال ابتلای تا هشتاد درصد مردم به کرونا را می دهند.
براساس آخرین آمار وزارت بهداشت تا روز سه شنبه ۱۱۷ مجموع مبتلایان به این بیماری در کشور به ۱۶۱۶۹ رسیده است. از این تعداد ۹۸۸ جان خود را از دست داده اند.
امیدوارم مبانی معرفتی علم مدرن جزو مقدسات نباشد و اختلاف دیدگاه دو دانشمند ، باعث تکفیر یکی توسط دیگری نگردد!
هوالشافی
کرونا و مرگ ؟! بازخوانی یک تجربه شخصی
از: امین میرزائی
فرض کنید به بیماریِ دوقطبی مبتلا هستید و در فاز افسردگی به روانپزشک مراجعه می کنید. روانپزشک از فازِ دوّم بیماری شما (فاز مانیا) خبر ندارد و داروی لیتیوم برایتان تجویز می کند. دارو را مصرف می کنید و بر شدّتِ "مانی" می افزائید. این مشکلی ست که ما فیلسوفان از آن به عنوان خطایی اپیستمولوژیک یاد می کنیم. خطایی که در همه علوم تجربی وجود دارد و مصداقِ بارزِ آن اشتباهی ست که درباره مرحومِ کیارستمی مرتکب شدند و بیماری گوارشیِ او را به مرگ پیوند زدند.
من مادرم را چند ماه پیش (سی ام مهرماه همین امسال) از دست دادم . در بیمارستانی دولتی و در نتیجه وقفه تنفّسی . مادر، اسفند سال پیش (سال 97)سکته مغزی کرده بود و هشت ماهی در خانه بستری بود. سال گذشته (سال 97)چند روزی به همراهش در بیمارستان به سر بردم و در نهایت بیمار را به خانه آوردم .در همین مدّت به مشکل اپیستمولوژیک پزشکانمان پی بردم. پزشکی که فرقِ بیمار خواب و بیهوش را نمی داند و برای بیماری که قادر به بلع غذاست لوله تغذیه تجویز می کند. پزشکی که کلّ زمان معاینه بیمار را به سه دقیقه تقلیل می دهد و تالاموس بیمار را با منطقه بروکایِ لُبِ فرونتال اشتباه می گیرد. نسخه اش هم چندین و چند دارویِ مختلف است ، مهمترینش والزارتان که در همان ایّام از داروخانه ها جمع آوری می شد ، چرا که چینی محترمی - مانند اکثر موارد دیگر - در آن دمِ مرگ دمیده بود!
گاهی در شرایطّ استرس و کم خوابی به آفتِ دهان دچار می شوم و در فاصله چند روز آبسه را به آن می افزایم ! با آن که اوایل از ژل های موجود در بازار و آنتی بیوتیک تجویز شده توسط دکتری محترم استفاده می کردم ، مدّتی بعد به مضمضه کردن سرکه (پیشنهاد یکی از دوستان) و اخیراً به شستن دهان با کاسنی رو آوردم. پزشک محترم، آبسه را در طول 10 روز معالجه کرد و من این مدّت را به دو روز رساندم. آبسه را هم همان روز اوّل ترکاندم ! البته این به معنیِ اعتقاد به طبّ سنتی نیست. روشی پراگماتیستی و غیر ناظر به واقعیت ماجراست. من نمی دانم تأثیر سرکه یا کاسنی چیست، ولی همانطور که معادلات انیشتین و بوهر و دیراک ، کمکی به استخراج تقویم جلالی نمی کند و همان منطقة البروج سنّتی (ولو در اساس اشتباه) گره از کار مستخرجان تقویم می گشاید، من هم آویشن و گشنیز و نعناع و فلفل قرمز را به مثلاً ادالت کولد دکتر عبیدی و استامینوفن دکتر فلانی ترجیح می دهم و اگر سرما بخورم دکسامتازون به خودم تزریق نمی کنم. گربه شرودینگر است دیگر، جعبه را که بازکنی یا زنده می ماند یا می میرد !!
چهار ماه پیش به سرماخوردگی مختصری دچار شدم . با خوردن چند لیوان موهیتو (ترکیب نعناع و لیمو) و البته کمی استراحت بهبود یافتم. امّا نمی دانستم این بیماری به مرگ مادرم منجر می شود. وقتی حالش به طور ناگهانی به هم خورد ، پنداشتم آمبولیِ ریه کرده و به علّت عدم تحرّک و فشارخونِ بالا دچار سکته مجدّد مغزی شده. به 115 زنگ زدم و بیمار را به بیمارستان بردم. بیمارستانی که انترن و اکسترنش آنفلوانزا ( و شاید هم کرونا !) گرفته بودند و از دماغشان آب جاری می کردند. دانشجویان محترم پزشکی مرا می بخشند ، ولی آن عدّه ای که با آنها برخورد داشتم ، معنای صحیحِ "آسپیره" را نمی دانستند. به سی تی اسکن رفتیم و در حالیکه در اطاق اسکن مانده بودم و پمپی را که به دستم داده بودند با شمارش 1تا 2 می فشاردم ، از سینه (و نه سر) مادر عکس گرفتند. به هر حال اشعه را به من و مادر بی حفاظ تاباندند و بعد به سالن اورژانسمان بردند. وحشتناک بود ، چند دکتر با آبِ ریزان از بینی ، به معیّتِ چند پرستار عصبانی. دستگاه اکسیژن خراب بود و مادر هم به هوش آمده بود. بدون آفازی و تنها از رنج لوله ای که در حلقش فروکرده بودند ، از من می خواست که لوله را از دهانش درآورم و من ممانعت کردم. چرا ؟! چون علی رغم حرفه ام (تفکّر انتقادی و شناخت شناسی) به شناختِ پزشکان اعتماد کردم. بیمِ آن داشتم که فیلسوفان را بدنام کنم و نامم را در کنار امثالِ جناب تبریزیان (روحانی منتقد طبّ جدید) مضحکه عام و خاص سازم. گفتم در این مورد ، تیغ تیزِ فلسفه را به سمتِ طبّ حاشیه نشانه می گیرم و به پزشکیِ تهاجمیِ روز اعتماد می کنم.
مادرم پا و دست راستش را تکان داد و با وجودِ لوله در دهان، گرسنگی اش را ابراز کرد . یعنی که مشکل من سکته مغزی نیست ، آفازی و پارالژی هم ندارم. امّا من به سائقه بیماری زمینه ای او ، مشکل را به سکته مغزی ربط می دادم. تا زمانِ رسیدن نوبت مادرم بیست تخت مانده بود. از پزشک اورژانس خواستم تا مادرم را معاینه کند. امتناع کرد. از هوشیاری اش گفتم و این که می خواهد با دستش لوله اکسیژن را درآورد. به پرستار دستور داد تا به مادر دکسامتازون تزریق کند. از دو دقیقه بعدش را می توانید حدس بزنید و تلاش ناکامی را که پزشکان و پرستاران برای احیایِ مادر انجام دادند پیش خود تجسّم کنید. گواهی فوتی که فردا صادر شد، علّت مرگ را وقفه تنفّسی در اثر سکته مغزی ذکر کرده بود. امّا پزشکِ بیمارستان با ملامت از من می پرسید ، چرا ریه مادر عفونی شده و بنا به عکس سی تی ، سه چهارم آن درگیر علائمی چون ذات الریه بوده ؟! به او گفتم سیگاری و اهل دود نیستم، جلویِ آلودگی هوا را هم نمی توانم بگیرم ، از علّت عفونتِ ریه مادرم هم خبر ندارم.
این روزها فکر می کنم ، شاید مادر به نوعی آنفلوانزا یا COVID-19 و امثال آن مبتلا شده و نبودن کیتِ تشخیص و کم تجربگی پزشکان از کاهی که می توانست رُفته شود ، کوهی به عظمتِ دماوند ساخته. کوهی که امروزه در ایران فراگیر شده و اشتباهِ پزشکی را به گردن ویروسی سرگردان انداخته.