فرارو- این روزها ویروس کرونا دامنگیر کل جهان شده است، در این راستا علاوه بر جنبههای پزشکی، سلامت و اقتصادی این ویروس، توجه به ابعاد اجتماعی آن از اهمیت بسزایی برخوردار است که تاکنون به آن توجه نشده است، در این راستا ناصر فکوهی استاد انسانشناسی دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ در گفتگو با فرارو به واکاوی و موشکافی تهدیدهای اجتماعی کرونا ویروس پرداخته است.
ناصر فکوهی
با توجه به شیوع کرونا در ایران این بیماری چه تبعات اجتماعی و فرهنگی به دنبال خود داشته است؟
از آنجا که جامعه ما در سالهای اخیر و به ویژه در سال جاری با مشکلات بسیار زیادی روبرو شده و در بسیاری از آنها به دلیل بیکفایتیها پاسخهای درست دریافت نکرده است و در نتیجه وضعیت جامعه حتی پیش از آغاز این مصیبت جدید آسیبزده به شمار میآمد، ضربه آن با شدت بیشتری حس میشود. کرونا ویروس، افزون بر تمام مشکلاتی که از لحاظ سلامت برای شهروندان در گستره بزرگ به وجود آورده و خواهد آورد و هنوز پاسخ مناسب و درخوری برای آن از طرف مسئولان نمیبینیم، به دلیل قرنطینههای اجباری و خودخواسته که ایجاد میکند، به انزوای افراد و کاهش مبادله میان آنها و کاهش باز هم بیشتر اعتماد اجتماعی منجر خواهد شد. از این رو برای این بحران باید فکری جدی و اساسی کرد.
ما در سالهای گذشته، صرفا شاهد آن بودهایم که هربار بحرانی به وجود می آمده یا از سلاح تزریق پولی برای حل آن استفاده میشده و یا از زور، اما این بحران با سایر بحرانها متفاوت است. کافی است به جهان نگاه کنیم و ببینیم که در کمتر یکی دو ماه، سراسر عالم تغییر کرده، مدارس و دانشگاهها تعطیل شدهاند، گرد همآییهای سیاسی و تفریحی و ورزشی به عقب انداخته شدهاند، صدها میلیارد دلار ضرر اقتصادی به همه کشورها وارد شده است و غیره.
از این رو ما نیز باید خود را به صورت جدی برای این بحران آمده کنیم و بدانیم که هنوز به احتمال زیاد در ابتدای آن هستیم. مهمترین نیازهای ما در حال حاضر بالا بردن شفافیت و اعتمادسازی نهادهای دولتی و به ویژه اطلاعرسانی از طریق ارائه آمار و اطلاعات درست همچون کشورهای توسعهیافته است. برای این کار باید ملاحظات سیاسی کنار گذاشته شود، چون اگر بیاعتمادی از این نیز بیشتر، کاهش پیدا کند با خطرات جدی آنومی اجتماعی روبرو خواهیم شد. تصمیمگیریهای سیاسی درست و با اراده بالا، مورد نیاز است؛ مثلا در زمینه قرنطینه و کاهش سفرها و گردهمآییها در سطح شهرها و کمکرسانی به اقشار آسیبپذیر و از همه مهمتر، تامین بودجه برای مقابله با موج گستردهای که ممکن است در بستریشدن بیماران به راه بیافتد و برای آن نیاز به هزاران تخت بیمارستانی جدید وجود دارد.
از این رو فکر میکنم ستاد ملی مقابله با بحران کرونا باید از افراد مورد اعتماد مردم، تشکیل شود که ملاحظات سیاسی را کنار گذاشته و واقعا با تصمیمات خود نشان دهند به فکر آنها هستند. با مخفی کردنها و عدم شفافیت جز به شایعات دامن زده نمیشود که بسیار بدتر ار هر واقعیتی هستند که ممکن است به نظر مسئولان نباید به مردم گفته شود.
این روزها مردم دائما در معرض اخبار و روایت های مختلفی در مورد تلفات این بیماری، راه های پیشگیری و مواردی از این دست هستند،این برجسته سازی اجتماعی تا چه میزان بر کنترل بیماری اثر داشته یا اینکه معکوس عمل کرده و باعث شده مردم نگرانی و اضطراب بیشتری را تجربه کنند؟
در سایر کشورها نیز چنین است که فضاهای مجازی نامعتبر، سایتهای آکنده از نظریات توطئه و غیره، فعال هستند، اما از آنجا که در اغلب کشورهای دموکراتیک نسبت به آزادی بیان و رسانه ها، باور وجود دارد، افراد به منابع معتبر مورد اطمینان خود مراجعه کرده و در نتیجه اثر آن گونه منابع شایعهپرداز و مشکلساز به حداقل میرسد. اینجاست که میتوانیم درک کنیم چرا در تمام این سالها، ما دائما بر نیاز به افزایش آزادیهای دموکراتیک، فضای باز سیاسی، آزادی بیشتر سبک زندگی و غیره تاکید داشتهایم، زیرا اینها، ساختارهایی هستند که میتوان به کمک آنها از فروافتادن در بحرانهایی گسترده و سهمگین همچون بحران کرونا جلوگیری کرده و روی کمک و همکاری مردم حساب کرد.
روشن است که وقتی مردم اعتماد و اطمینانشان را به منابع رسمی از دست داده باشند، پای صحبت منابعی مینشینند که بروشنی قصد دارند با سیاسیکردن این مصیبت و بیماری، از آن یک سلاح به سود خودشان بسازند. هنوز دیر نشده و باز هم باید مسئولان را متوجه مسئولیتشان و متوجه وخیم بودن اوضاع کرد. دولتها در چنین مواقعی است که باید موثر بودن و اعتبار خود را نشان دهند؛ اما تکرار میکنم بدون افرایش شدید آزادیهای اجتماعی و سیاسی کمترین امیدی نباید به موثر بودن جامعه مدنی به تنهایی برای حل مسئله داشت و حتی اگر این بحران را از سر بگذرانیم به طور کامل نخواهد بود و به صورتی، تبدیل به زخمی مزمن و کهنه شده و بر زخمها و بیماریهای اجتماعی دیگر ما افزوده میشود.
با فرض اینکه بتوانیم این بحران را با هزینه بسیار گزافی پشت سر نگذرایم، اما با پاسخ ها و مدیریتی که تاکنون نسبت به آن دیدهایم، یعنی مدیریتی کاملا سیاسی و غیرواقع بینانه، فرض چندان محکمی نیست.
جامعه ایران امروز درگیر ویروس کرونا است که این موضوع تبعات اجتماعی فراوانی دارد
برخی از مردم هیچگونه اعتنایی به هشدارهای حاکمیت در باب رعایت موارد بهداشتی و عدم سفر ندارند، این امر کار را به جایی رسانده که برخی از اهالی شهرها در مبادی ورودی شهرها می ایستند و مانع ورود مسافران می شوند، چرا چنین وضعیتی پیش آمده و تا چه حد بی اعتمادی باعث به وجود آمدن چنین مسئله ای شده است؟
ما یک مشکل عدم رشد شهروندی و قابلیتهای یک انسان مدرن شهرنشین را داریم که نه تنها در این بحران بلکه پیش از آن و پس از آن نیز داشته و خواهیم داشت: مگر ما در سایر حوادث طبیعی، از همه مردم رفتارهایی درست دیدیم؟ مگر حتی همه مردم در زندگی روزمرهشان رفتارهای مناسبی را نشان میدهند؟ رفتارهای مدنی در جامعه ما به شدت دچار سقوط شدهاند: از ادب و آداب معاشرت و کنشهای معمولی بین آدمها بگیریم تا موقعیتهایی که مشکلی پیش بیاید مثل تصادفات رانندگی و اختلافات در زیستگاه و آپارتمان و غیره. آیا پیش از این بحران به یاد نداریم که قوه قضاییه زیر بار تعداد محاکمهها و شکایتها و جرایم قادر به پاسخگویی به نیاز جامعه نبود؟ اما اینکه مسئولیت این امر با کیست؟ نباید انگشت اتهام را تنها به سوی یک فرد و گروه و نهاد گرفت.
جامعه را باید یک کلیّت فرض کرد که اغلب خود را در حاکمیت خویش منعکس میکند. بنابراین ما با چرخهای معیوب میان حاکمیت و مردم روبرو هستیم که رفتارها و ذهنیتهای نادرست را دائما در یکدیگر تقویت میکنند. اما با توجه به آنکه به نظر من نخبگان هر جامعهای از لحاظ سرمایههای فرهنگی و علمی و مهارت و تجربه، قابلیتهای بیشتری دارند و این نخبگان نیز عمدتا یا در دولتها متمرکز هستند و یا در دستگاهها و نهادهای مرتبط با آنها، به نظرم مسئولیت دولت و حکومتها در این زمینه بسیار بیشتر است، زیرا نتوانسته زمینههای مناسب برای ایجاد اعتماد اجتماعی را فراهم کند. اگر مردم، اعتمادی به این توصیهها نمیکنند، یکی از دلایلش آن است که اعتمادی به کل پیشنهادها و اعتبار حکومتها ندارند.
این تنها مشکل ما نیست حتی در کشوری با پیشینه دموکراسی طولانی نظیر آمریکا وقتی یک حکومت مثل حکومت ترامپ، منافع شخصی و سیاسی خود را در درجه اول اهمیت قرار می دهد و منافع مردم را نادیده میگیرد، ما با بحرانی بزرگ روبرو میشویم. اما تفاوت عمده در آن است که در جامعه آمریکا نهادهای زیادی از جمله و به خصوص نهاد مطبوعات و رسانهها رشد زیادی کرده و از آزادی بالایی برخوردارند و در نتیجه دائما در تصحیح رفتارهای نادرست دولت وارد عمل میشوند. اما سیاست ما به گونهای بوده است که تمام رویکردهای انتقادی را به هر شیوهای از کار بیاندازیم وبه جای آن به رویکردهای فرصتطلبانه و فاسد، اجازه خودنمایی دهیم و در نتیجه وقتی کار به یک بحران جدی، همچون مورد کنونی میرسد، بزرگترین خطرات را برای چنین جامعهای فراهم کند.
بعد از فروکش کردن کرونا آیا این بحرانی که پیش آمده در جامعه تغییراتی را به وجود خواهد آورد و از نظر رفتارهای اجتماعی افراد جامعه تغییراتی خواهند کرد؟
ما هنوز نمی دانیم که این بحران در چه زمانی و به چه صورتی فروکش خواهد کرد. نه تنها ما نمیدانیم، در جهان نیز سناریوهای متعددی وجود دارند. سازمان بهداشت جهانی در حال حاضر یک بیماری همهگیر جهانی را اعلام کرده است و حتی کمیسیون بحران کرونا در آمریکا، که برخی از اعضای آن از قدیمیترین اپیدمولوژیستهای جهان هستند، در گزارشی که به مجلس این کشور ارائه دادهاند، اعلام کردهاند که تعداد مبتلایان به این ویروس میتواند سر به میلیونها نفر بزند و سیستم بهداشتی این کشور را به طور کامل از کار بیاندازد و یک بودجه بیش از هشت میلیارد دلاری برای مقابله با آن در نظر گرفته شده است.
این در حالی است که به دلیل کم بودن تست کرونا این بیماری هنوز در این کشور ارقام بسیار بالایی را نشان نمیدهد. کشور ایتالیا در حال حاضر، همه واحدهای اقتصادی خود را به مدت نامعلومی متوقف کرده، جهان، موقعیتی را تجربه میکند که به جرات میتوان گفت از پس از جنگ جهانی دوم با آن سروکار نداشته است. پزشکان میگویند همیشه باید خود را برای بدترین سناریو آماده کرد، ولی امیدوار بود که بهترین سناریو اتفاق بیافتد. بهترین سناریو فروکش کردن این ویروس، پس از رسیدن به نقطهای از اوج در ابتدای تابستان و رسیدن به یک واکسن در حدود یک سال تا یک سال و نیم دیگر است. بدترین سناریو نیز روبرو شدن با یک بیماری همهگیر جهانی است که شاید در حد یک سوم جمعیت جهان را در بر بگیرد بیآنکه واکسنی موثر برایش یافته شود.
با توجه به میزان بالای قابلیت انتشار بیماری و میزان بالای کشندگی آن به نسبت بیماریهای مشابه، چنین سناریویی بسیار هولناک است. اما بهتر است ما آن را مد نظر خود قرار دهیم و اگر به آنجا نرسیدیم چه بهتر. در این سناریو و یا حتی در یک سناریوی حداقلی در طول سال آینده باید سه اقدام اساسی انجام داد: اعتمادسازی نسبت به رسانهها و اطلاعرسانی رسمی از طریق افزایش گسترده آزادیهای جمعی، دوم، آماده سازی نظام پزشکی کشور برای بستری ساختن تعداد بسیار زیادی بیماران نیازمند به معالجه که ارقام آنها ممکن است بسیار هولناک باشد اما نباید حقیقت را پنهان کرد، و سوم دست کشیدن از تفرقه و تبدیل کردن این موضوع به یک سلاح سیاسی چه علیه دولت یا حکومت و چه به سو آنها، به عبارت دیگر غیرسیاسی کردن آن و دادن امکانات گسترده به سازمانهای غیردولتی و واحدهای پزشکی و اطلاع رسانی برای آنکه بتوانند مردم را با واقعیتهای موجود آشنا و راهحلهای درست را نشانشان دهند.
درباره اثرات دراز مدتتر این بیماری و نتیجهگیری از آن درفرایند حرکت عمومی جامعه، هنوز برای ارائه تحلیلی جدی زود است اما اینکه چطور این بحران را مدیریت کنیم و اینکه مردم تا چه حد بتوانند از آن سالم بیرون بیایند یا خیر، بدون شک تاثیری بینهایت بر سرنوشت آتی کشور خواهد داشت.